به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
رای کاربر: 7
پلاک «یوسف» از شکم یک کوسه در آبهای جنوب پیدا میشود. همه معتقدند که او شهید شده است. «دایی غفور» که رانندهی تاکسی فرودگاه است، برخلاف دیگران معتقد است که پسرش «یوسف» روزی بازخواهد گشت. زندگی او و دختری به نام «شیرین» که از قبل برای جستجوی برادرش به ایران آمده است، در یک نقطه به هم میرسد. آنها ب...
کارگردان: رسول ملاقلیپور
رای کاربر: 7
گردان کمیل به فرماندهی "مهدی نریمان" برای یک حرکت ایذائی به خطوط دشمن یورش میبرد. فشار دشمن آنها را ناگزیر به پناه گرفتن در یک کانال میکند. تنها وسیله ارتباطی گردان با قرارگاه مرکزی از کار میافتد و آب و آذوقه داخل کانال جیره بندی میشود. گروهی برای گزارش چگونگی عملیات و خبر محاصره گردان به طرف ق...
کارگردان: سعید اسدی
رای کاربر: 7
یک زوج به اسرار جدیدی در مورد یکدیگر پی می برند و در پی تلافی بر می آیند.
کارگردان: محمدحسین لطیفی
رای کاربر: 7
بازیگری با نام رضا گلزار است که از همسر خود جدا شده. رضا و همسرش یکدیگر را دوست دارند، اما برخی ارتباطات رضا باعث نارضایتی همسرش می شود.
کارگردان: سعید سهیلی
رای کاربر: 7
دو برادر دوقلو از ناحیه بازو به هم چسبیده اند و هر کدام از آنها تلاش می کند برادر دیگر را تحت تأثیر قرار دهد و او را از نظر رفتار و منش، شبیه خود کند...
کارگردان: مازیار میری
رای کاربر: 7
مریم و رضا با آدمهای دیگر فرق دارند، آن هم نه یک فرق ساده، بلکه بسیار بزرگ و آنها باید تلاش کنند تا به دیگران ثابت کنند این تفاوت بزرگ را با معجزه عشق حل کردهاند.
کارگردان: علی عطشانی
رای کاربر: 7
روایتی از سرگذشت زندگی یک فرمانده جنگ ایران و عراق دارد که در زندگی اشتباهاتی مرتکب شده و در عالم برزخ سعی در جبران خطاهایش دارد. این اتفاقات در قالب طنز موقعیت رخ میدهند.
کارگردان: همایون اسعدیان
رای کاربر: 7
«فیروز سیزده»، یک دزد ناشی است که هر جا می رود با خود نحسی به همراه می برد...
کارگردان: مسعود دهنمکی
رای کاربر: 7
"به خودتان تکان بدهید تا خدا تکانتان نداده!" این جمله ای است که حاجی یوسف، پیرمرد زاهد شهر با دیدن آسیب های اجتماعی به مردم و مسئولین گوشزد می کند اما برخی او را جدی نمی گیرند و برخی نیز با شایعه وقوع زلزله و عذاب دستمایه شروع داستان را فراهم می کنند...
کارگردان: محمدحسین لطیفی
رای کاربر: 7
یک مرد جوان خرمشهری در سال 1359 برای اینکه خواهرش بهدست عراقیها نیفتد چالهای در باغچه خانهشان حفر و او را در این چاله پنهان میکند تا به طور موقت از گزند عراقیها که خانه را محاصره کردهاند در امان بماند.
کارگردان: پوران درخشنده
رای کاربر: 7
آرش پسر شازنده سالهای است که در اوج دوران بلوغ قرار دارد. پدر و مادرش از هم جدا شدهاند و پسر، پس از مدتی زندگی با مادر، به دلیل مشکلات پیش آمده، نزد پدر میرود. در آنجا با دختر نوجوانی آشنا میشود و زندگیاش دچار تحول میگردد.