شما میتوانید به هر یک از فیلمها، سریالها و برنامههای تلویزیونی از 1 تا 10 ستاره بدهید. اما این ستارهها چه کاربردی دارند؟ منظوم بهعنوان یک مرجع ارزشگذاری، آثار را بر اساس همین ستارههای شما، رتبهبندی کرده و لیستی از برترین آثار سینما و تلویزیونی معرفی میکند. در واقع این ستارههای شماست که عیار آثار را مشخص میکند.
میدانستید که نظرات شما درباره فیلمها و سریالها برای خیلیها اهمیت دارد؟ شما در منظوم میتوانید علاوه بر امتیاز دادن، بررسی و نظر خود درباره آثار را بهصورت جذاب، خلاصه و مفید منتشر کنید و از بررسیهایِ حرفهای دیگر کاربران در منظوم بهره ببرید. مطمئن باشید نظرات شما آیندهی سینمای ایران را رقم خواهد زد!
منظوم بزرگترین بانک اطلاعاتی سینما و تلویزیون را فراهم کرده است، اما یک بانک اطلاعاتی به چه درد میخورد؟ منظوم بستری است برای همهی مخاطبان سینما و تلویزیون تا در میان محصولات موردعلاقه خود گشتوگذار کنند و به اطلاعات دقیق، دستهبندیشده و قابل استناد آثار سینمایی و تلویزیونی دست یابند.
دوما موضوعش اینه که دختره از دست گریه های برادرش عصبانی شده و دعا کرده که دیگه بره و برنگرده رهبر اجنه که نقشش را دیوید بوئی بازی میکنه بخاطر ادب کردن دختره بچه را میبره به دنیای اجنه بعد دختره سارا بخاطر برگرداندن برادرش وارد سرزمین اون ها که هزار تو بوده میشه البته بیشتر شبیه پله هایی بود که وقتی میرفتی پایین بجایش سر از نقطه دیگه در میاوردی دختره چند بار دنبال برادرش که مدام داشت در پله ها چهار دست و پا راه میرفت دوید ولی هر بار نمیرسید بهش و دیگه آخرش وقتی دید برادرش کف حیاط نشسته است دست از جان خودش برداشت و به پایین پرید که برادرش را نجات بده بعد یک هو خودش و برادرش را در داخل خانه خودشان دید و اون رییس اجنه هم به شکل یک جغد سفید از بیرون به داخل نگاه میکرد و اجنه هم از داخل کمد دختره اومدند داخل اتاق . البته معلوم نشد آخرش دختره واقعا داخل خانه خودشان اومده و یا توی دنیای اجنه رفته در داخل یک خانه شبیه خانه خودشان
ترجمه متن فیلم در سایت IMDB :
سارا توسط پدرش و نامادریاش مجبور میشود تا از برادر ناتنیاش، توبی، در حالی که آنها بیرون هستند، از بچهها نگهداری کند. او از گریه دست نمی کشد و او آرزو می کند که او را ببرند. او به طور ناگهانی گریه نمی کند و وقتی در گهواره اش به دنبال او می گردد، متوجه می شود که آرزویش برآورده شده است و پادشاه گابلین جارت او را به قلعه خود در شهر گابلین در میان هزارتو برده است. سارا توبه می کند و از یارت می خواهد که او را پس بدهد، اما جارت به او می گوید که باید قبل از نیمه شب او را نجات دهد. به زودی او با چند متحد متحد می شود. آیا آنها به موقع توبی را نجات خواهند داد؟
ای کاش میشد دوباره همچین انسانی را تکثیر کرد. و تاسف از سینمایی ایران که برای تلاشهای این عوامل پشت صحنه مستندی زیبا خلق نکرد.