ساناز رمضانی: «فصل نرگس» دومین ساخته نگار آذربایجانی بعد از فیلم «آیینههای روبرو» است که اکرانش را در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر آغاز کرد. «فصل نرگس» با محوریت اهدای عضو، فیلمی خوشساخت و فکر شده است و ثابت میکند آذربایجانی فیلمسازی پر ایده و دغدغهمند است.
ساناز رمضانی: «سارا و آیدا» آخرین اثر مازیار میری که بیصبرانه منتظرش بودیم و به نظر میرسید یکی از آسهای جشنواره سیوپنج باشد، فقط یک طبل توخالی بود و بهشدت ناامیدکننده. این روند فیلمهای ضعیف و خستهکننده کمکم دارد بهکلی ناامیدمان میکند.
ساناز رمضانی: «پا تو کفش من نکن» بدترین انتخاب برای یک خانواده و تفریحشان است. موضوع، عوامل و تبلیغات این فیلم هم بهگونهای نیست که انتظار فروش زیادی از آن داشت.
ساناز رمضانی: «کارگر ساده نیازمندیم»، اثری سطحی و غیرقابل تأمل از آب درآمده است. به کلام دیگر، هادی آنقدر به مذمت مهاجرت و شهرنشینی مشغول شده است که پرورش مناسب موضوع بازمانده و «کارگر ساده نیازمندیم» به یک موعظه و نصیحت محض تبدیلشده است.
ساناز رمضانی: در نگاه اول، «رگ خواب» روایت شکست عشقی یک زن است. اگر با این دید فیلم را ببینید، برایتان چیزی جز یک برداشت سطحی از روابط زن و مرد جامعه امروزی نخواهد بود؛ درست مثل «لیلا» ی مهرجویی
ساناز رمضانی: «پرسه در حوالی من» از هرگونه اغراق و زرقوبرق بیهوده میپرهیزد و در کمال سادگی روایتش را پیش میبرد. روایتی که در تنهاییهای کشدار سایه به مینی مالیزم طعنه میزند.
ساناز رمضانی: الگویی که مشابهاش را در «تسخیر ناپذیران» دی پالما میبینیم. این روایت پلیسی و ماجراجویانه باید با یک اکشن مناسب همراه باشد تا از ریتم نیافتد و مخاطب را جذب کند و این دقیقاً اتفاقی است که در «ماجرای نیمروز» هم میافتد.
ساناز رمضانی: هادی در اولین قسمت سریالش، به معرفی شخصیتها و زندگیشان میپردازد و گرهافکنی اصلی را تا لحظه آخر در آستین پنهان میکند و با پایانی غافلگیرکننده، بیننده را مشتاق و کنجکاو نگاه میدارد.
ساناز رمضانی: «تیک آف» روایتی است که انگار قصد شروع شدن ندارد و وقتی هم که شروع میشود با همان اندک جذابیتی که دارد نمیتواند بیننده خسته و کسل شده را درگیر کند. برای یک بیننده عادی همه دکوپاژهای زیبای عبدی پور به چشم نمیآید.
ساناز رمضانی: اسعدیان با ترسیم موقعیتی از بیاخلاقیها، سودجوییها، بیتفاوتیها و کمبود امکانات حاکم در جامعه پزشکی و فرایندهای درمانی، بیاخلاقی جامعهای را ترسیم میکند که هرروز بیشتر در گرداب این رذایل غرق میشود.
ساناز رمضانی: «سه بیگانه» یک قمار بینتیجه است، یک ریسک بیخطر. درست مثل بندبازی که طنابش را در ارتفاع کمی از زمین بسته است و اگر پایین را نگاه نکنید میتوانید مجذوب هنرنمایی و بازیاش شوید اما همینکه متوجه میشوید، فاصله زیادی با زمین ندارد، همه هنرش بیلطف خواهد شد.
ساناز رمضانی: «خوب، بد، جلف» ادعایی ندارد. صرفاً برای سرگرم کردن ساختهشده و در این راستا خوب هم عمل میکند و به دور از مرداب ابتذال و شوخیهای نامناسب، بینندهاش را به خنده وامیدارد.
ساناز رمضانی: اگر بیننده تا اواخر فیلم فکر میکرده فیلمی در رابطه با تفاوت مردان و زنان و آزادیهای هر یک در روابطشان میبیند، ولی در آخر به او ثابت میکند که خیر، «هفتماهگی» هم یکی دیگر از قسمتهای سریال خیانت سینمای ایران است.
ساناز رمضانی: خیلیها «وارونگی» را فیلمی مدرن با پایان باز میدانند. پایان بازی که هنوز نتوانسته با مخاطبان عامی سینما ارتباط برقرار کند و آنها بیشتر به دنبال یک پایان مشخص و حسابشده میگردند.
ساناز رمضانی: زیادهروی در نمایش بدبختی و نکبت در جهت به گریه انداختن بیننده کمکم دارد مد میشود و به نظر میرسد باید از آن ترسید. باید ترسید که تا کی باید شرح مصیبت خانوادههای محروم ایرانی را ببینیم.
ساناز رمضانی: شاید تنها فایده«سلام بمبئی» این باشد که میتواند به عنوان یک مطالعه آسیبشناسی مورداستفاده محققان سینمایی قرار بگیرد. وگرنه «سلام بمبئی» جز عصبانی کردن مخاطب هوشیار و جدی سینما خاصیت دیگری ندارد.
ساناز رمضانی: خشکسالی و دروغ سعی دارد تبدیل به یک فیلم عمیق و روانشناسانه شود و به طرز عجیبی در این راه ناموفق است. شاید دلیلش کارگردانی ضعیف و فکر نشدهاش باشد.
ساناز رمضانی: فرهادی اخلاقگراترین فیلمساز حال حاضر ایران و چهبسا جهان است.او چنان شخصیت آدمها را عریان میکند که بیننده چارهای جز همذات پنداری ندارد.