ساناز رمضانی: «حریم شخصی» قرار است از فرهنگ استفاده از فضای مجازی بگوید و چالشهای پیش رو را در چنین محیط غیرقابل اطمینانی به نمایش بگذارد، اما درنهایت خشونت علیه زنان را عادی جلوه میدهد و با گسترش دادن ابعاد فاجعه در پایان فیلم فقط در جهت برانگیختن احساسات مخاطب و همدردی گرفتن از وی گام برمیدارد.
ساناز رمضانی: فیلم براهنی مسیر سقوط یک انسان را در سراشیبی حیوانیت به تصویر میکشد و گرچه نگاهش فردی است و جز چند تلنگر کوچک، جامعه را از معادلاتش حذف میکند، اما درنهایت تصویر گویایی از ویرانی قهرمانش به تصویر میکشد.
ساناز رمضانی: «صفر تا سکو» به موجزترین و اثرگذارترین شکل، بینندهاش را تشویق میکند که برخیزد و همه سختیها و موانع را پشت سر بگذارد فقط زندگی کند و اینهمه آن چیزی است که در سینمای امروزمان نیاز داریم.
ساناز رمضانی: رویکرد محتاطانه و غیردقیق و تفکری ناقص و پر ایراد در مورد مشکلات زنان و موانع آنها در یک جامعه مردسالار، «آذر» و کاراکترش را به یک اثر کاملاً خنثی تبدیل کرده است که شاید ده یا پانزده سال پیش میتوانست حرفی برای گفتن داشته باشد اما امروز تاریخمصرف گذشته است و هیچ کارکردی ندارد
ساناز رمضانی: «انزوا» بهعنوان یک فیلم اولی کاملاً مستقل نمره قابل قبولی میگیرد و در هیاهوی فیلمهای پرسروصدا و پر بازیگر این روزها نباید نادیده گرفته شود و سزاوار دیده شدن است.
ساناز رمضانی: تنها خاصیت «خالتور» آوردن نوعی موسیقی که در حالت عادی به آن غیرمجاز گفته میشود، به میان مردم و فضای سینماست و احتمالاً به هیجان آوردن کودکانی که اگر دری به تخته بخورد میتوانند همراه پدر و مادرشان راهی سینما شوند و فیلمی ببینند.
ساناز رمضانی: «آزاد به قید شرط» با مطرح کردن چالشی حقیقی در مورد تنگناهایی که قانون در مورداجرای عدالت دارد، دست روی نکتهای اساسی میگذارد؛ اما نتیجه فیلم هیچ اثربخشی به همراه ندارد.
ساناز رمضانی: درنهایت فیلم با یک سکانس بهشدت آبکی و توخالی تمام میشود و بیننده شگفتزده از اینهمه شعار و حرفهای خالهزنکی بیهودهای که در گوشش خواندهاند و همچنان در انتظار فیلمی که برایش به سینما آمده بود، سالن را ترک میکند و «غیرمجاز» هم میشود یکی دیگر از آن فیلمهایی که مخاطب ایرانی نشان میکند تا دیگر سینما نرود.
ساناز رمضانی: رویهای که منجر به اکران فیلم قطعهقطعه شدهای چون «خانه دختر» میشود را باید نقد کرد، رویهای که عملاً به شعور مخاطب توهین میکند که نمیتواند تشخیص دهد چه فیلمی و چه موضوعی برایش مناسب است و فرد دیگری که عمر تصمیمگیریاش به کوتاهی دوره لیسانس یک کارگردان است باید این تصمیم را برایش بگیرد.
ساناز رمضانی: موضوعیت یافتن نگاه و رویکرد زنانه، بهخودیخود و بدون در نظر گرفتن فیلمساز و اثر نهایی میتواند اتفاق خوبی باشد. بهشرط اینکه در این راه هم بهافراط نرویم و سینمایمان پر نشود از درد و دلهای فمینیستی و خالهزنک وار و یا بدتر از آن احساسات بیحدومرز و کورکننده که هیچ سنخیتی با سینما نمیتواند داشته باشد.
ساناز رمضانی: «زرد» پیشزمینه داستانی داشته که در ذهن نویسندهاش جریان داشته است اما بینندهای که از این پیشزمینه آگاه نیست نمیتواند باشخصیتها و چالشهای پیش رویشان هم ذات پنداری کند. همینطور بازیگرانی که شخصیتهایشان تکراری و پر از علامت سؤال است هم نمیتوانند آن کاراکتر را بهخوبی به تصویر بکشند.
ساناز رمضانی: «مالاریا» فیلم رئالیستی است که با همه فیلمهای واقعگرای این روزها فرق دارد. ممکن است سبککاری شهبازی را بپسندید یا از آن متنفر باشید؛ اما نمیتوانید از کنار آثار وی بیتفاوت بگذرید.
ساناز رمضانی: آژانس شیشهای که محصول همکاری چند تن از بهترینهای عرصه سینما و هنر است در دورانی تولید شد که دولت اصلاحات روی کار آمده بود. گذشته از اینکه خود ابراهیم حاتمیکیا بهعنوان نویسنده و کارگردان، شخصی کاملاً سیاسی است فیلم هم اساساً فیلمی سیاسی است.
ساناز رمضانی: «من و شارمین» همانطور که حرفی برای گفتن ندارد، جایی برای نقد و بررسی هم ندارد. در این مورد و موارد مشابه، انتقاد به جریانی وارد است که نه دغدغه فرهنگی دارد و نه سینما را میشناسد و نه برای مخاطبش ارزش و احترامی قائل است، جریانی که فقط چشم به گیشه دوخته و به هر قیمتی حاضر است بیننده را به سینما بکشاند.
ساناز رمضانی: «بیستویک روز بعد» برای یک فیلم اولی بسیار امیدوارکننده است و نویدبخش کارهای بهتر؛ اما چیزی که این فیلم در مفهوم و مضمون خود یادآوری میکند، شعاری است که سالهاست میشنویم؛ سرطان بهجز درد هزینه دارد. شعاری که شاید همه اینقدر ملموس آن را درک نکرده باشند.
ساناز رمضانی: نام مهران مدیری در کنار یک اثر طنز اجتماعی که در خنداندن مخاطبش موفق است و درعینحال خالی و پوچ نیست، میتواند ضمانت موفقیت «ساعت ۵ عصر» باشد. بههرحال فروش این فیلم هرچقدر هم باشد، اثبات این مدعاست که مهران مدیری، مرد شکستناپذیر سینما و تلویزیون است و احتمالاً حالا حالا هم این موفقیت را واگذار نخواهد کرد.
ساناز رمضانی: خط داستانی اولین تجربه بلند سینمایی ایرج زاد، جذاب است اما «تابستان داغ» بههیچوجه قامت فیلمی که از ذهن یک سینماگر باتجربه آمده باشد را ندارد. پر است از ایراداتی که ذهن بیننده را مشغول میکند و بهجای برقراری ارتباط ذهنی وی با کاراکترها او را به شمارش این اشتباهات در مسیر فیلمنامه وامیدارد.
ساناز رمضانی: این فیلمها بیش از آنکه توان رسوخ به ذهن مخاطب را داشته باشند و اثرات منفی باقی بگذارند، فیلمهایی معمولی و متوسط هستند که با اکران بیموقع اندک جذابیتشان را هم ازدستدادهاند و فقط بدنامی این توقیفها برای مسئولان وقت مانده است.
ساناز رمضانی: آنچه فیلم سوم جوان را خاص و دوستداشتنی میکند، جسارتش در پرداخت متفاوت روایتی معمولی است و احترامش به مخاطب بهعنوان عضوی مؤثر و باهوش در جریان پیشبرد داستان و عرضه حداقلی از استانداردهای فیلمسازی، «نگار» را به مهمترین اثر کارنامه فیلمسازی وی و یکی از مهمترین آثار حال حاضر سینمای ایران تبدیل میکند.
ساناز رمضانی: «زادبوم» در زمان خودش میتوانست یک شروع جسورانه داشته باشد از آدمهایی که در ظاهر هیچ ربطی به هم ندارند و هرکدام در نقطهای از جهان مشغول زندگی هستند.