- منظوم
- فیلم ها
- فیلم سینمایی از کرخه تا راین (1371)
- آثار مرتبط از کرخه تا راین (1371)
آثار مرتبط فیلم از کرخه تا راین | منظوم
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
محبوبه زن جوان و جنگ زدهای است که پس از پایان جنگ تک و تنها به مزرعه ویران شدهاش در جنوب میرود. داود مأمور خشن خنثیسازی مینهای زمان جنگ، مانع ورود محبوبه به خانهاش میشود و...
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
داستان یک فروند هواپیمای ترابری ایرانی است که از ایران عازم فرودگاه دمشق میشود. هادی حجازیفر و بابک حمیدیان، خلبان و کمکخلبان هواپیما و پدر و پسر هستند. آنها در کنار یکدیگر قرار است یک محموله بشردوستانه را از ایران به سوریه منتقل کنند. پدر و پسر خلبان در سوریه میان تروریستهای تکفیری به دام افتاده و به اسارت برده میشوند. حالا آنها اسیر داعش هستند.
کارگردان: عباس امینی
کارگردان می خواهد سنگ قبر پدرش را که در اثر صدمات شیمیایی جنگ تحمیلی شهید شده است را عوض کند، زیرا بنا بر وصیت او اسمی از شهادت در آن برده نشده است. در تحقیقاتی که از دوستان و همرزمان پدر می کند متوجه می شود که فرزندان آنها نیز آلوده شده اند، لذا از خود و برادرش آزمایش خون می گیرد و دست آخر تصمیم می گیرد سنگ قبر پدرش را به همان صورت نگه دارد. در این فیلم ضمن مرور تاریخچه حملات شیمیایی عراق، موزه حلبچه نمایش داده می شود.
کارگردان: علی غفاری
ماجرای مقاومت یک خانواده لبنانی در سالهای اشغال این کشور به دست نیروهای رژیم صهیونیستی است که مادر خانواده با تحمل رنجهای فراوان، رازی را در سینه نهفته دارد...
کارگردان: عباس لاجوردی
داستان خانوادهای سوری که شب جشن تولد فرزندشان به نام «رقیه» است. این شب و جشن آنها مصادف میشود با حمله تکفیریها به دمشق و حرم حضرت زینب(س). این خانواده شیعه به همراه همسایه اهل سنتشان از خانه به سمت محل امنی فرار کنند. مقصدشان حرم امن حضرت زینب(س) است و در مسیر رسیدن به حرم در بین راه به یک کلیسا پناه میبرند و اتفاقاتی برای این گروه رخ میدهد...
کارگردان: پرویز شیخطادی
ریاض جنگجوی کهنه کار توبه میکند خونی بریزد و چون آتشفشانی خاموش به گوشهای میخزد. برای آتش افروزی مجدد او، به یک شوک قوی نیاز است و آن تعرض به گلجان تنها عشق و امید زندگی اوست. آتش ریاض شعلهور شده و خونها میریزد. غافل از اینکه بازیگر یکهتاز نمایشی پرماجرا گردیده است.
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
«عباس»، رزمندهی سالهای جنگ تحمیلی و کشاورز فعلی، برای مداوای ناراحتی که در گردن دارد به همراه همسرش «نرگس» به تهران سفر میکند و تصادفی با فرماندهی سابقش «حاج کاظم» روبرو میشود. کاظم به او کمک میکند که جریان مداوا سریعتر انجام شود. با مراجعه به بیمارستان و آزمایشهای متعدد پزشک معلوم میشود که ترکش کوچکی در نزدیکی شاهرگ «عباس» وجود دارد. وضع حساس و دشواری است؛ جراحی سخت و بسیار خطرناک است. پزشک معالج پیشنهاد میکند تا زمان جراحی نباید عصبی شود و چنانچه عصبانی شد اجباراً بخندد تا مانع حرکت ...
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
پلاک «یوسف» از شکم یک کوسه در آبهای جنوب پیدا میشود. همه معتقدند که او شهید شده است. «دایی غفور» که رانندهی تاکسی فرودگاه است، برخلاف دیگران معتقد است که پسرش «یوسف» روزی بازخواهد گشت. زندگی او و دختری به نام «شیرین» که از قبل برای جستجوی برادرش به ایران آمده است، در یک نقطه به هم میرسد. آنها به دنبال گمشدهی خود میگردنند...
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
ارتباط خط کمین با نیروهای خودی توسط دشمن قطع شده و احتمال سقوط، بسیار زیاد است. مقابله و مقاومت نیروها در مقابل دشمن نیازمند حضور دیدهبان جهت هدایت آتش سنگین است. عارفی برای پیوستن به خط کمین و دیدهبانی، باید از مسیری عبور کند که زیر آتش شدید دشمن قرار دارد...
کارگردان: بهرام بیضایی
خانهای را برای عروسی آماده میکنند. خبر میرسد که چند تن از بستگان عروس در حادثهای کشته شدهاند. پس از مدتی تردید در پذیرش خبر، سرانجام فاجعه تأیید میشود. آیین سوگواری برپا میشود، بی آنکه کسی به سرنوشت زوج جوان بیاندیشد...
کارگردان: اصغر هاشمی
خانم دکتر «رادمنش» جراح زنان و «فاضل مینایی» رانندهی کامیون، پس از دستگیر شدن بچههایشان، بالاجبار در کنار یکدیگر قرار میگیرند. خانم دکتر برای اولین بار در زندگی مجبور است رفتار و گفتار مردی را تحمل کند که هیچگونه آشنایی با فرهنگ او ندارد. «فاضل» چون فکر میکند پسر خانم دکتر موجب گرفتاری بچهاش شده است، رفتار خصمانهای با او پیش میگیرد. این رابطه در طول داستان به دوستی و همدلی تبدیل میشود. آنها سرانجام پی میبرند که در تربیت بچههایشان غفلت کردهاند...
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
یکی از عوامل گروهک تروریستی که در اوایل انقلاب پس از به پا کردن آشوبی گریخته است، حال که پس از طی چندین سال برای دیدن دخترش «ارغوان» که دانشجوی دانشکده جنگلداری است مخفیانه به ایران بازمیگردد. یکی از مأمورین امنیتی به نام «بهزاد» به عنوان دانشجو وارد دانشکده شده و از تمامی امکانات مدرن امنیتی استفاده میکند تا با کنترل ارغوان، شفق را به دام اندازد. در این میان بین او و ارغوان رابطه ای عاطفی بوجود می آید. از طرف دیگر همکاران سیاسی شفق نیز تصمیم دارند او را ترور کنند تا به دست مأمورین امنیتی نیف...
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
فیلم درباره رابطه پدری بسیجی و دختر جوان اوست که مینهای باقیمانده از دوران جنگ باعث مجروح شدنش شده است.
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
چند زوج مختلف با بحرانی مشابه مواجه می شوند که هر کدام بنا به تصمیم خودشان واکنش مختلفی درباره آن از خود بروز می دهند...
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
روایت محافظی شخصی که از جان یکی از شخصیتهای مهم نظام محافظت میکند اما در جایی و براساس حوادثی متوجه میشود که او بیش از آن که به فکر نظام باشد به فکر منافع شخصی است. محافظ شخصی دچار تشکیک میشود و همین امر باعث میشود که محافظت از آن فرد را کنار بگذارد. اما به دلیل خدمات و خلوصی که در وی وجود دارد او را به محافظت از فرد دیگری میگمارند که یکی از فعالان هستهای کشور است...
کارگردان: مهدی فخیمزاده
دونفر با سوء استفاده از شرایط خاصی که جامعه در بعد از انقلاب داشت، شروع به مالاندوزی میکنند و در نهایت وقتی به هدف خود میرسند رو در روی هم قرار میگیرند و قصد نابودی یکدیگر را دارند. در این مرحله با مرگ روبرو میشوند که چهرهی خود را به آنها نشان میدهد. حال زندگی به گونهای دیگر جلوهگر میشود و هر یک به چارهجویی برمیخیزند. این فیلم سعی دارد در قالبی طنزآلود، نحوهی برخورد دو آدم سودجو را در مقابل با مرگ بررسی کند.
کارگردان: مجید قاریزاده
«احمد» بعد از سالها دوری از وطن و خسته از زندگی در خارج از کشور، به زادگاهش برمیگردد و مشتاقانه به دیدار تنها فرزندش «علی» میشتابد... «پروانه» همسر سابق «احمد» با مرد نااهلی به نام «کریم» ازدواج کرده و در کارخانهای برای گذراندن زندگی مشغول کار است. «احمد» به دیدار «پروانه» میرود تا بتواند «علی» را ببیند و «پروانه» به تصور اینکه «احمد» قصد دارد فرزندش را از او جدا کند، با این امر مخالفت میکند. «کریم» از این فرصت بهرهبرداری کرده و سعی میکند با گرفتن پول، پدر و پسر را به هم برساند...
کارگردان: رسول صدرعاملی
«مجید»، جوان 26ساله، با پدر خود حاج نصرت، به خاطر بعضی مسائل خانوادگی درگیری خصمانهای دارد. «مجید» او را بازدارندهی هر نوع موفقیت و عامل اصلی تباهشدنش در زندگی میداند و برای تلافی قصد دارد از او انتقام بگیرد، اما از او میترسد. «مجید» به قصد تسویهحساب خصوصی و خانوادگی تصمیم میگیرد، برادر 10سالهی خود را که مورد توجه و علاقهی زیاد حاج نصرت است، بدزدد و موفق به این کار میشود... قصهی فیلم که بر اساس یک ماجرای واقعی نوشته شده بر پایهی عشق و نفرت بنا شده و روایت برخورد پدر و پسر است.
کارگردان: رخشان بنیاعتماد
«عادل» از نوجوانی به همراه «آفاق» از طریق سرقتهای کوچک زندگی میکند و با ورود «نرگس» ارتباط در حال گسستن آندو سستتر میشود. تا اینکه...
کارگردان: علیرضا داوودنژاد
نوجوانی پس از مرگ پدر تصمیم میگیرد سرپرستی خانوادهاش را به عهده بگیرد. به همین منظور در چاپخانهای مشغول به کار میشود. در آنجا رقیبی دارد که کشمکشهایش با او زمینهی بلوغ فکری و روحیاش را فراهم میآورد.
کارگردان: ابوالحسن داوودی
ایلیا، نوجوانی که علاقهمند به فراگیری هنر نقاشی است از شهر خود به تهران میآید تا در هنرستان نقاشی مشغول تحصیل شود. او ضمن مواجهه با پیچیدگی و سختیهای زندگی در تهران و همینطور شرایطی که نقاشان دارند، پی میبرد که برای موفقیت در این کار باید تجربههای زیادی کسب کند و شناخت عمیقتری از جامعه داشته باشد.
کارگردان: خسرو شجاعی
«علی» و «مرجان» دو دانشجو هستند که قرار است با یکدیگر ازدواج کنند. «مرجان» ناگهان پی میبرد که در آستانهی مرگ قرار دارد. پذیرفتن این واقعیت آن هم در آغاز یک زندگی جدید برای او سخت و دشوار است. در نهایت «مرجان» با اهدای چشمان خود به یک دختر نابینا و کلیههایش به بیماران نیازمند، خود را برای پذیرش واقعیت آماده میسازد.
کارگردان: سیروس مقدم
دکتر امیر راستین پس از هشت سال اسارت به کشور بازمیگردد و در پی یافتن همسرش برمیآید؛ اما او در غیبت دکتر دچار بیماری روانی شده است. آنها پس از بازیافتن یکدیگر میکوشند زندگی مشترک خود را از سر بگیرند.
کارگردان: مهدی صباغزاده
در سالهای 1320 تا 1330 مهاجران بسیاری برای کار در کمپانی نفت جنوب راهی آن منطقه میشوند. «کرامت» و «طلعت» نیز به امید زندگی بهتر روانهی جنوب میشوند. اما «طلعت» به بیماری جزام مبتلا میشود و «کرامت» اجباراً در حاشیهی شهر قهوهخانهای دایر میکند. مأموران ادارهی بهداشت و راهزنان بومی لحظهای آن دو را آسوده نمیگذارند. یک دختر مهاجر به نام «منظر» ناخواسته در پی مرگ پدر و مادرش، مقیم قهوهخانه و همدم آن دو میشود. «طلعت» حامله است و «کرامت» بیاعتنا به مصلحتاندیشیهای دوستش «موسی»، همچنان در م...
کارگردان: کامران قدکچیان
رحمان مهاجر شهرستانی، در تهران با فریدون که کارش قاچاق فیلم های ویدیوئی است آشنا می شود فریدون که ناراحتی قلبی دارد، از اشتیاق رحمان برای جستجوی شغلی مناسب و همچنین از سادگی اش سوء استفاده می کند. رحمان که همه صداقت و آبرویش را از دست داده، بازیابی خود را در گرو یک حرکت می بیند و به همراه فریدون با مرکزیت قاچاق نوارها درگیر و سبب شناسایی آن ها به مأمورین و گرفتاری شان می شود. فریدون در جریان این درگیری براثر حمله قلبی درمی گذرد و رحمان سرخورده به زادگاهش باز می گردد.
کارگردان: مسعود کیمیایی
رضا توسط دوست دورهی جوانیاش صادق خان به تهران دعوت میشود. بیست سال پیش، رضا سه روز قبل از عروسی با طلعت به زندان افتاده و پس از آزادی در شوشتر مانده است. رضا پس از ورود به تهران به دست چند مرد زخمی میشود و خود را به محل کار طلعت در یک خیاط خانه میرساند، و طلعت و دخترش نگین را ملاقات میکند...
کارگردان: کامران قدکچیان
«کوپر» سیاستمدار آمریکایی با ازدواج دخترش «نرجس» (که قبلا ملیکا نام داشته) با یک جوان دانشجوی ایرانی «علیرضا» مخالف است اما دخترش به رغم مخالفتهای پدر با «علیرضا» ازدواج میکند. «کوپر» که موقعیت و پست خود را در خطر میبیند، غریبهای آدمکش را اجیر میکند تا علیرضا را بکشد. آدمکش، جوانی به نام «خسرو» است که با همسرش «یاسمین» که مبتلا به ایدز است در پاریس زندگی میکند. «خسرو» قرار میگذارد تا در برابر دریافت ویزای آمریکا «علیرضا» را بکشد. اما پس از آشنایی با او از قصد خود منصرف میشود و در حالی...
کارگردان: داریوش مهرجویی
«پری» دانشجوی ممتاز رشتهی ادبیات و تئاتر که از همهی مزایای زندگی یک دختر جوان برخوردار است، با خواندن کتاب سبز کوچکی دچار تحولات فکری و حسی میشود. کتاب، سرگذشت سیر و سلوک عارف گمنامی در قرن پنجم هجری است. «پری» پس از خواندن کتاب با آنکه خواهان مراتب معنوی بالاتری است، از زندگی معمولی دلکنده شده و در وادی دردناک «طلب» سرگردان میشود. کتاب به برادر بزرگش، «اسد» تعلق دارد. «اسد» چندی پیش در حادثهی آتشسوزی کلبهاش درگذشتهاست. «داداشی» برادر دیگر «پری» که مخالف راه و رسم «اسد» است و عقیده دارد...
کارگردان: محمد جعفری
در کنار یک هتل بزرگ خانهای قدیمی مثل یک وصلهی ناجور قرار دارد. «مالکی» در صدد خریدن خانه برمیآید، اما پیرزن صاحبخانه، راضی به فروش آن نیست. «مالکی» به طریقی با فرزندان پیرزن رابطه برقرار میکند تا بلکه موفق به خرید خانه شود. پس از یک سلسله حوادث مضحک سرانجام «مالکی» تسلیم سماجت پیرزن شده و با او ازدواج میکند و حیاط خانهی قدیمی را به مدرسهی مجاور میدهد تا بچهها، محلی برای بازی داشته باشند.
کارگردان: محمدرضا هنرمند
روزهای جنگ... «امیر» که کارش گلفروشی است با «ژانت» آشنا میشود، به زودی بین آنها الفتی پدید میآید؛ «امیر» پیشنهاد ازدواج میدهد اما «ژانت» که مسیحی است نمیپذیرد. در جریان یکی از بمبارانها، «ژانت» پدر و مادرش را از دست میدهد. وقتی موافقت خود را برای ازدواج اعلام میکند «امیر»، برای انجام دورهی وظیفهی سربازی، به جبهه اعزام میشود. ادارهی باغ و پرورش گل به عهدهی ژانت گذارده میشود. انتظار «ژانت» برای بازگشت «امیر» بیهوده است، چون او به اسارت درآمده است. اما «ژانت» هشت سال برای آزادی او ...
کارگردان: رخشان بنیاعتماد
«رسول رحمانی» مالک یک مزرعهی گوجهفرنگی است و کارخانهای هم در کنار آن دارد. او که چند سال پیش همسرش را از دست دادهاست، تنها زندگی میکند. «نوبر کردانی» زنی است که سرپرستی خانوادهاش را به عهده دارد و ناچار است کار کند. او به همراه چند زن دیگر برای کار در مزرعه انتخاب میشود و...
کارگردان: اسفندیار شهیدی
«مرضیه» زنی است مقاوم که باید علیه بدیها بجنگد. شوهرش در بوسنی شهید شده است و او تنها با دو فرزند خردسال و مادر داغدار خود زندگی میکند. پدرشوهرش از آمریکا باز گشتهاست تا آنها را با خود به امریکا ببرد و حال «مرضیه» یا باید در وطن بماند و در کنار خانوادهاش با آسیبها و صدمات اجتماعی بجنگد و یا اینکه جلای وطن کند. «مرضیه» در مقابل ناملایمات و سختیها باید توان ایستادگی داشته باشد...
کارگردان: ناصر مهدیپور
بهرام، که یک مبارز سیاسی تحصیل کرده خارج از کشور است و در فنون رزمی هم مهارت دارد، توسط پدر همسرش شیرین، که یک تیمسار است، مورد تعقیب قرار می گیرد. تیمسار از این که یکی از آشنایانش مبارزی علیه رژیم شاهنشاهی از کار درآمده، ناراحت است و...
کارگردان: سید داود میرباقری
«عباس خاکپور» به قصد سفر به آمریکا به ترکیه میرود تا ویزای آمریکا را بگیرد. او چهاربار و با قیافههای مختلف به سفارت آمریکا مراجعه میکند، اما موفق به اخذ ویزا نمیشود. پس از مدتی او در دام چند ایرانی، «جواد» و رئیسش «اسی» میافتد که در هتلی در استامبول، با مشارکت مدیر آن معروف به «چرچیل»، دفتری ایجاد و به کلاهبرداری مشغول است. به پیشنهاد «اسی»، «عباس» خود را در کسوت زنی درآورده و نام خود را «درنا» میگذارد تا بتواند ویزای ورود به آمریکا را به دست آورد. اما آشنایی و علاقهاش به زنی به نام «دنیا...
کارگردان: واروژ کریممسیحی
قصه در سالهای پیش از جنگ دوم جهانی در تهران میگذرد. داستان خواهر و برادری از خاندان قدیمی که مشترکاً توطئهای را بر اساس نمایشنامهای که برادر نوشته است طراحی میکنند. توطئه علیه زن برادرشان است که میراث خاندان را به ارث برده است...
کارگردان: بهروز افخمی
زن و شوهر جوانی برای گذراندن ماه عسل راهی شمال هستند. در طول راه با یادآوری خاطرات گذشته، حقایق تلخی در مورد چگونگی آشنایی و ازدواج آنها آشکار میشود تا اینکه کارشان به مشاجره میکشد. در این میان تصادفی روی میدهد و مرد از صحنهی تصادف میگریزد...
کارگردان: محمدرضا اعلامی
دکتر «منوچهر متین» که در زمان دانشجویی درگیر مسائل سیاسی بوده، اینک پس از شکست در زندگی سیاسی و خانوادگی، در تنهایی به سر میبرد.همسرش او را رها کرده و پسرش با بیماری دست به گریبان است. وی با یکی از شاگردانش به نام «افسانه» که نمونهی خوبی و ایثار است آشنا میشود و به او محبتی برادرانه پیدا میکند. اما دختر نامزدی دارد که این رابطه را درک نمیکند و با دکتر «متین» به ستیز میپردازد. دکتر «متین» که در وجود پرخاشگر نامزد «افسانه» جوانی خود را میبیند، سعی در راهنمایی و آگاه ساختن او میکند. اما حاد...
کارگردان: مسعود کیمیایی
گروهبان پس از هشت سال به زادگاهش برمیگردد در حالیکه تصور همه بر این بوده است که او دیگر مراجعت نخواهد کرد. «گلبخت» زن روسیاش و پسرش «بهمن» در تعویض روغنی برادر گروهبان کار میکنند. «گلبخت» قرار است با مادرش در بازگشایی مرزهای ایران و شوروی به زادگاهش آذربایجان شوروی بازگردد. گروهبان قبل از عزیمت به جنگ، زمینی را در جنگل با قولنامه خریده است. بعد از هشت سال –پس از بازگشتش- زمین دهها برابر گرانتر شده است. اما سند زمین به اسم گروهبان نشده و فروشنده حاضر نیست زمین را به قیمت گذشته به اسم گروهب...
کارگردان: خسرو ملکان
یک مزاحم تلفنی با خبری دروغ سبب میشود تا «اعظم» که نگران سلامت پسرش «رضا» (دانشجوی رشته پزشکی در شمال کشور) است راهی جاده شمال شود. ساعتی بعد «رضا» به خانهاش میرسد و وقتی موتجه امر میگردد با موتور به جستجوی مادرش میرود. «اعظم» در پاسگاه پلیس راه وقتی مطمئن میشود تصادفی گزارش نشده، خوشحال به منزل برمیگردد و در منزل به انتظار دیدار پسرش بیدار میماند. ساعاتی بعد افسر پلیس خبر تأسف آور تصادف پسرش را اطلاع میدهد. رضا در بیمارستان بستری میشود و «اعظم» در جستجوی شناسایی مزاحم تلفنی برآمده و ا...
کارگردان: مجید قاریزاده
«سحر» دختر هفت ساله «جواد» و «عاطفه» معلول جسمی است و به اتفاق پدر و مادرش در آپارتمانی اجارهای در شهرک اکباتان زندگی میکند. «عاطفه» مادر «سحر» در تلاش است با عمل جراحی دخترش بهود یابد. جواد کارمندی ساده است که به خاطر هزینههای فراوان و سنگین زندگی با مشکلات اقتصادی درگیر است و در این میان باید مخارج معالجه «سحر» را نیز تأمین کند.از سوی دیگر «رضا» کارگردان تئاتر، در تکاپوی اجرای نمایشی برای کودکان است و از «جواد» -پدر سحر- که بازیگری قدیمی است برای همکاری دعوت میکند. تلفیق زندگی و تئاتر و دن...