- منظوم
- فیلم ها
- فیلم سینمایی بانوی من (1381)
- آثار مرتبط بانوی من (1381)
آثار مرتبط فیلم بانوی من | منظوم
کارگردان: یدالله صمدی
«سارای» زیبارویی از ایل مغان، شیفتهی رئیس چوپانان ایل به نام «آیدین» است؛ اما خان منطقه با اینکه همسر و فرزندانی دارد، به «سارای» دل بسته است و مصمم است تا او را به دست آورد. اما «سارای» برای اثبات وفاداریش به «آیدین» و حفظ شرافت «ایل»، خود را به امواج رود ارس میسپارد اما تسلیم خان نمیشود...
کارگردان: احمدرضا معتمدی
یلدا با روزبه، جانباز جنگ، ازدواج کرده اما بیماری روزبه به شدت گرفته و او را در یک آسایشگاه برای مراقبت و درمان بستری می کنند. یلدا اگرچه علاقه زیادی به روزبه دارد اما در مورد رابطه اش دچار تردید شده است. روزبه که در دادگستری کار می کند، پیگیر پرونده های مفاسد اقتصادی ست. مستوفی، عموی یلدا، در سال های پس از جنگ از طریق اعمال خلاف و رباخواری و قاچاق و اختلاس ثروت و نفوذ زیادی به دست آورده است. پسرخوانده مستوفی دلباخته یلداست و قصد دارد با استفاده از نفوذ پدرش با یلدا ازدواج کند. مستوفی نیز سعی دا...
کارگردان: فریدون جیرانی
میهن مشرقی استاد دانشکده معماری پس از بیست و شش سال زندگی با شوهرش به سبب ناسازگاری فکری و رفتاری با پادرمیانی دخترش (ستاره) از همسرش جدا میشود. سپس به خانه قدیمی پدریش اسباب کشی میکند و با دخترش و دایه اش (آفاق) زندگی تازهای را آغاز میکند. زندگی تازه او با آمدن مانی معترف دانشجوی رشته معماری در هم میریزد و...
کارگردان: ناصر تقوایی
رویا و جهانگیر پس از دهسال زندگی مشترک درمییابند که هنوز شناخت کافی از یکدیگر ندارند، رویا که به نویسندگی علاقهمند شده به کلاس فیلمنامهنویسی میرود؛ اما در این راه با مخالفتها و کنایههای همسرش مواجه میشود. رویا چند روزی قهر میکند و پس از چند روز با فیلمنامهای از زندگی خودش به خانه باز میگردد.
کارگردان: مازیار میری
مهندس رحمان توانا، کارمند عالیرتبهی دولتی، در مأموریتی خارج از کشور، به یک دختر زیبای مسیحی دل میبندد و...
کارگردان: فریدون حسنپور
داستان زندگی موسی است. او در شبی سرد و بارانی قبل از آنکه به خانه برسد. راحله، همسرش بر اثر درد زایمان جان میسپارد. موسی در تمام عمر فکر میکند که باعث مرگ راحله شده است. او تمام وجود و عشق خود را پای جعفر، تنها یادگار راحله میریزد.
کارگردان: اصغر فرهادی
نظر جوان بیست و یکی دو ساله ای است که روزی در مینی بوس با ریحانه آشنا می شود و ازدواج می کنند، اما حرف های ناپسندی که در مورد مادر ریحانه وجود دارد او را مجبور می کند تا ریحانه را طلاق بدهد. ریحانه هم به این تصمیم تسلیم می شود اما نظر در برابر دادگاه خودش را موظف می داند که مهریه ریحانه را پرداخت کند...
کارگردان: فرزاد مؤتمن
استاد جوان دانشگاه زندگی آرام و سرشار از انزوای خود را با تدریس ادبیات و مطالعه کتاب پر کرده و جز مادرش و یک کتاب فروش، دوستی ندارد. او که شبها عادت به پرسه زدن در خیابان ها دارد، شبی متوجه دختری می شود که ساک به دست گوشه ای ایستاده و راننده ای مزاحمش است. دختر به استاد پناه می برد و این سرآغاز آشنایی آنهاست. استاد کنجکاو زندگی دختر که رویا نام دارد می شود و پی به راز عجیب او می برد؛ او به تهران آمده برای قولی که به عاشق خود پسری به نام امیر داده. قول دختر این بوده که یک سال پس از آخرین ملاقاتشا...
کارگردان: علیرضا داوودنژاد
مجید و نسیم زن و شوهر جوان و عاشق، با هم زندگی شیرینی را می گذرانند. مجید نزد پدر نسیم کار می کند، اما مجید پس از مدتی به کارهای پدر زن خود مشکوک می شود، پدر نسیم با آگاهی از این موضوع توطئه ای را طرح می کند تا او را از سر راهش بردارد. مجید در یک صحنه سازی به جرم قتل دستگیر و راهی زندان می شود. نسیم با وجود تمام تلاشش نمی تواند حکم اعدام مجید را لغو یا به تعویق بیندازد. نسیم که در بهزیستی کار می کند، از سوی یکی از تحت درمان های خود (زنی به نام ثریا) با دو زن دیگر (قرقی و شراره) آشنا می شود و چون...
کارگردان: حسن قلیزاده
نسیم که حالا زن جاافتادهای است، خاطرات جوانیاش در سالهای 1320 را مرور میکند....
کارگردان: مجید مجیدی
لطیف، کارگر جوان آذری، همراه دیگر هم ولایتیهای خود در کنار عدهای کارگر افغان، در یکی از برجهای در حال ساخت شهر تهران کار میکند. سقوط نجف (یکی از کارگران افغانی) از طبقه دوم، موجب میشود پسر او رحمت، برای تأمین معاش خانواده، جای پدر را بگیرد؛ امّا به دلیل جثّه ضعیفش، مسئولیت خرید غذا و کارهای آشپزخانه به عهده او گذارده می شود.بدین ترتیب، کار آسان خود را از دست میدهد و مدام برای رحمت، درد سر درست میکند. امّا یک روز به صورت ناگهانی متوجه میشود که رحمت، در حقیقت دختری است به نام «باران»...
کارگردان: داریوش فرهنگ
سینا، جوانی جنوبی، برای یافتن یک شغل مناسب به تهران می آید و به لیلا نامزدش قول می دهد پس از آن که کارش رونق گرفت به زادگاهش، خرمشهر بازگردد. سینا در کارخانه مرد پولداری به نام فرجامی کار می کند و به زودی به دلیل صداقت و پشتکارش پیشرفت میکند...
کارگردان: کیومرث پوراحمد
ترگل عاشق عباس است اما به اجبار ناپدری قرار است به عقد مرد دیگری درآید. ترگل از سر سفره عقد میگریزد. دستگیر میشود. در کمیته به عقد عباس در میآید…
کارگردان: علی رفیعی
مردی به نام عزیز برای تملک و فروش مایملک پدری خود به کشور بازمیگردد. اما با آتیه دختری که قبل از سفر به او علاقه داشته روبرو میشود. او پس از سالها دوباره به یاد عشق از دست رفته خود میافتد. همه دوست دارند تا این دو کنار هم باشند اما عزیز قصد رفتن دارد.
کارگردان: فریدون جیرانی
داستان این فیلم درباره ی دختری بنام «پونه گلکار» است که دوست دارد ستاره شود. او اکنون به عنوان بازیگری حاشیهای فعالیت میکند، وی با ارتباطاتی که داشته برای پدرش در یک فیلم نقشی دست و پا میکند. پدر پونه بازیگر قدیمی تئاتر است و سالهاست که روی صندلی چرخدار زندگی میکند، پدر تغییر لباس میدهد و جلوی دوربین قرار میگیرد اما ...
کارگردان: محمد احمدی
رفتگری جوان که عاشق ادبیات بوده و همیشه در ذهن خود آرزو داشته که دانشجوی رشته ادبیات باشد، از طریق زبالههایی که هر شب از جلوی درب خانههای مردم جمع میکند پی به اسرار و رازهای درون خانه ها می برد. بدین ترتیب درگیر ماجراهای عاطفی و اجتماعی میشود که...
کارگردان: کیومرث پوراحمد
در فیلم نوک برج ، امیر هر چه میگوید عاشق شدهاست کسی حرفش را جدی نمیگیرد. ولی وقتی او را نوک برج میبینند، میفهمند موضوع جدی است و تازه ماجراها شروع میشود و…….
کارگردان: رسول ملاقلیپور
داستان ۱ - پرستاری به نام ستاره برای نگهداری از یک جوان افلیج وارد خانه مرموزی می شود. عاشق شدن در این خانه مجازات وحشتناکی دارد... داستان ۲ - راننده تاکسی که یکبار به خاطر نگاه کردن به یک دختر باعث مرگ یک مرد شده شب هنگام پرستار را که برای معالجه دخترش به پول نیاز دارد از مرکز شهر به مقصد میدان آزادی سوار می کند. ستاره پولهای زیادی را که مرد در داشبورد گذاشته تا به عنوان دیه بپردازد می بیند. او سعی می کند به وسیله تیغی که در کیف دارد راننده تاکسی را تهدید کرده و پولها را از او بگیرد... دا...
کارگردان: بهرام بهرامیان
داستان فیلم درباره زن و شوهری به نام «ضیاء» و «سوری» است که قصد دارند دخترشان را به خانه بخت بفرستند...
کارگردان: نادر مقدس
سروش نوازنده نابینایی است که دلباخته پرستارش میشود و همه تلاشش را میکند تا بیناییاش را بهدست آورد و این تازه آغاز یک ماجرای عاشقانه است. در شبی که قرار است فردای آن عمل شود شبانه بیمارستان را ترک می کند و ...
کارگردان: اصغر نعیمی
داستان رویارویی دختر و پسر جوانی از دو جایگاه اجتماعی متفاوت است. دختر جوان که از طبقه فقیر جامعه است و پسر از طبقه پولدار و با کلاس ناخواسته در یک مسیر مشترک کنار هم قرار می گیرند تا اتفاقات تازه ای را رقم بزنند...
کارگردان: مجید قاریزاده
زندگی سه پسر جوان که سر راهی بودهاند و اکنون بزرگ شدهاند. داستان عشق امید به ماهور که به او تدریس میکند و ماجرای عاطفی که در این بین اتفاق میافتد.
کارگردان: کمال تبریزی
فرهاد که در جنگ مجروح شده و موقتاً بیناییاش را از دست داده، به بیمارستانی صحرایی منتقل میشود که در آن پرستاری به نام شیدا از مشاهدهی مقاومت فرهاد در تحمل درد شگفتزده میشود و به تدریج میفهمد که میتواند با تلاوت قرآن، التیام بخش او باشد. مراقبت شیدا از فرهاد به مرور پیوندی عاطفی بین آن ها ایجاد میکند و...
کارگردان: سیروس الوند
دکتر «پرتو تابان»، قصهنویس و استاد ادبیات، زنی مشهور و موفق است. او به دلیل وجود عارضهای مغزی، به بیمارستان منتقل و عمل میشود. «پرتو» بعد از عمل به تدریج دچار پریشانی روحی میشود و هویت خود را فراموش میکند. اطرافیانش را نمیشناسد و خود را «ساغر» میپندارد. در چنین شرایطی، همسرش «رضا سیاح» و یک دوست، «حمید مشتاق» که پزشک جراح است برای شناخت شخصیت خیالی «ساغر»، به کمک «پرتو» برمیآیند...
کارگردان: سیروس الوند
زندگی عاشقانه مهتاب و بهرام با رسیدن خبری به بحران کشیده می شود. آدم هایی از گذشته فراموش شده هر کدام پا به ماجرا می گذارند که هر یک تعریفی دیگر از عشق و حق، با خود آورده اند.حادثه، بر همه چیز سایه می اندازد وآنها، در موقعیتی سخت قرار می گیرند...
کارگردان: اکبر خواجویی
جاوید به محیا علاقه مند می شود اما بروز با ایجاد موانعی آنها را درگیر مشکلاتی می کند.
کارگردان: مجید فهیمخواه
«رفیع» نقاش جوانی است. او روزی پی میبرد که مادرش، برخلاف آنچه به او گفته شده بود، زنده است. «رفیع» که رابطهی سردی با پدر خود دارد، در پی یافتن مادرش برمیخیزد. او روزی توسط تلفن یک زن ناشناس درمی یابد که مادرش زنده است و پدر تا به حال به او و خواهرش دروغ گفته است...
کارگردان: فریدون حسنپور
داستان مردی است به نام جعفر که تا به حال عاشق نشدهاست تا اینکه زنی غریبه وارد روستا میشود و...
کارگردان: شالیزه عارفپور
ماهی عاشق یک پسر افغانی می شود و به خاطر رسیدن به او والدین خود را رها می کند و به تهران میرود. و پس از کش وقوس های فراوان با حیران ازدواج میکند. در زمانی که او منتظر به دنیا آمدن پسرش هست حیران ناپدید میشود...
کارگردان: علی روئینتن
داستان دلبستگی دو جوان با طرز فکر متفاوت و از دو خانواده مختلف است که مجبور میشوند با هم پایاننامه بدهند. بدین منظور برای آشنا کردن همدیگر از جهانهای خود دوستان یکدیگر را به هم نشان میدهند و...
کارگردان: بیژن میرباقری
دوزخ، برزخ، بهشت فیلمی اپیزودیک است. در اپیزود اول: زن و شوهری پس از سالها همدیگر را می بینند. در اپیزود دوم: مردی پس از سالها یاد عشق قدیمی اش می افتد. در اپیزود سوم: زنی تصمیم می گیرد پس از مرگ شوهرش، کار او را ادامه دهد...
کارگردان: قدرتالله صلحمیرزایی
امیر محجوبی بازیگر سینماست که در راه ازدواج با دختر مورد علاقه اش هستی با مشکلات خانوادگی مواجه می شود...
کارگردان: امید بنکدار، کیوان علیمحمدی
چهار داستان ترکیب شده که به طور موازی روایت می شود. تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه قاجار که از دسیسه های اندرونی دربار و بی وفایی شوهرش به تنگ آمده، خاطراتش را برای پسرخاله و معلمش سلیمان بازگو می کند. در حالی که سلیمان مدام از گفتن آنچه در دل دارد
کارگردان: حامد کلاهداری
داستان این فیلم در یک کافی شاپ میگذرد که مشتریهایی همیشگی دارد و ورود یک زن جوان به این کافی شاپ ماجراهایی را میآفریند که همهچیز را دستخوش تغییر میکند...
کارگردان: علی حاتمی
"حبیب آقا ظروفچی" کاسب با ایمان و خوشنامی است که در چهل و چندسالگی هنوز ازدواج نکرده و با مادر و برادر ناتنیاش "مجید" زندگی میکند، مجید که عقل درستی ندارد در مغازه برادرش کار میکند و ظرفهای کرایه را به مجالس عزا و میهمانی میبرد. وی عاشق دختری است که عکسش را در ویترین یک عکاس خانه دیده است. حال مجید منقلب میشود و رفتاری ناهنجار از خود نشان میدهد. حبی آقا او را به امید شفا گرفتن به امامزاده داوود میبرد. چندی بعد مجید دوباره عاشق یک بلیط فروش سینما میشود و دیگر به خانه برنمیگردد. حبیب آق...
کارگردان: خسرو شجاعی
«علی» و «مرجان» دو دانشجو هستند که قرار است با یکدیگر ازدواج کنند. «مرجان» ناگهان پی میبرد که در آستانهی مرگ قرار دارد. پذیرفتن این واقعیت آن هم در آغاز یک زندگی جدید برای او سخت و دشوار است. در نهایت «مرجان» با اهدای چشمان خود به یک دختر نابینا و کلیههایش به بیماران نیازمند، خود را برای پذیرش واقعیت آماده میسازد.
کارگردان: پیمان معادی
زنی که معلم پیانو است در مواجهه با یک اتفاق بزرگ در زندگیاش، در دو راهه تصمیم قرار میگیرد، او یا باید مطابق عرف دست به انتخاب بزند و یا . . .
کارگردان: علی مصفا
لیلی ستاره سینماست و به تازگی شوهرش را از دست دادهاست سر صحنه فیلمبرداری ناگهان مقابل دوربین خنده اش میگیرد و از کار باز میماند. هیچ کس نمیتواند دلیل خندههایش را حدس بزند...