- منظوم
- فیلم ها
- فیلم سینمایی ۵۰ قرار اول (2004)
- آثار مرتبط ۵۰ قرار اول (2004)
آثار مرتبط فیلم ۵۰ قرار اول | منظوم
کارگردان: Frank Coraci
«مایکل نیومن» (سندلر) یک دستگاه کنترل از راه دور تلویزیون به دست می آورد که نه تنها به او اجازه می دهد تلویزیون و دستگاه صوتی اش را از راه دور کنترل کند، بلکه این امکان را در اختیارش می گذارد که کل زندگی اش را به میل خودش عقب و جلو کند یا از حرکت باز ایستاند...
کارگردان: Dennis Dugan
«سانی کوفکس» (سندلر)، مجردی سی ساله و بی فکر و خیال است که هرگز زیر بار مسئولیت های بزرگ سالی نرفته است. اما وقتی متوجه می شود اگر زودتر وارد گود نشود تا آخر عمرش تنها خواهد ماند، برای آن که به محبوبه اش نشان دهد می تواند با مسئولیت های بزرگ سالی دست و پنجه نرم کند، پسر بچه ی پنج ساله ای به نام «جولیان» را به فرزندخواندگی قبول می کند...
کارگردان: Dennis Dugan
دنی (آدام سندلر) باید با کاترین (جنیفر انیستون)، دستیار وفادار خود نامزد کند، دنی باید تظاهر کند که ازدواج کرده است، چرا که او به دختر رویای خود، پالمر (بروکلین دکر) با شکوه ترین زن در جهان، دروغ گفته است. به زودی او برای نگه داشتن زنی که عاشقش است و برای پوشاندن یک دروغ مجبور به گفتن دروغ های بیشماری میشود...
کارگردان: Dennis Dugan
«قصه ی فیلم آدم بزرگ ها درباره پنج مرد میانسال است که سی و دو سال پیش، یعنی در سال ۱۹۷۸،با تیم بستکتبال دبیرستانی شان پیروز شدند و حالا به مناسبتی دور هم گرد آمده اند تا یاد خوش ایام گذشته را گرامی بدارند. انگیزه ی این تجدید دیدار درگذشت مربی تیم بستکتبال مدرسه است. این پنج دوست پس از شرکت در مراسم تدفین و ترحیم مربی شان، به همان منطقه ی خوش آب و هوایی آمده اند که سی و سه سال قبل جشن پیروزی تیم شان را در آنجا برگزار کرده بودند.
کارگردان: Peter Segal
«پل کرو» (سندلر) را که در گذشته بازیکن حرفه ای فوتبال امریکایی بوده به خاطر یک حادثه ی خطرناک رانندگی بازداشت می کنند و به زندان آلن ویل می فرستند که زندانبانش، «هیزن» (کرامول) نیز از کشته مرده های فوتبال امریکایی است. «هیزن» به «کرو» پیشنهاد می کند که تیمی با زندانی ها تشکیل دهد که مقابل نگهبان ها بازی کنند…
کارگردان: Dennis Dugan
دو آتش نشان بروکليني به نام هاي «لري» (جيمز) و «چاک» (سندلر) براي استفاده از بيمه ي عمر تظاهر مي کنند که هم جنس خواه هستند؛ در حالي که «لري» به تازگي همسرش را از دست داده و فرزند دارد و «چاک» مجرد است…
کارگردان: Frank Coraci
رابی خواننده و «جولیا» مستخدم، هردو قرار است با دو نفر دیگر ازدواج کنند. اما سرنوشت به آن ها کمک می کند یکدیگر را بیابند و ...
کارگردان: Steven Brill
یکی از غول های رسانه ای از دنیا می رود و دارایی او به یکی از خویشان دورش، «لانگ فلودیدز» (سندلر)می رسد. اما «لانگ فو» جوانی ساده دل، شوخ و شنگ و مقداری خل و چل است که از شهر کوچکی می آید و حالا در نیویورک می خواهد به سبک خودش، کارهای بزرگی صورت بدهد …
کارگردان: Frank Coraci
بعد از یک آشنایی ناگهانی، مرد و زن در یک رفت و آمد خانوادگی خودشان را شیفتهی یکدیگر می یابند و همچنین در این ماجرا بچه هایشان به یکدیگر وابسته می شوند...
کارگردان: Dennis Dugan
«هپي گيلمور» (سندلر)، جوان ساده و خوش قلبي است که هميشه آرزو داشته بازيکن حرفه اي هاکي بشود. او با خبر مي شود که مادر بزرگش قادر به پرداخت بدهي مالياتي دوست و هفتاد و پنج هزار دلاري خود نيست و به زودي خانه اش را از دست خواهد داد. کمي بعد «هپي» به طور اتفاقي متوجه مي شود که استعدادي در ورزش گلف دارد.
کارگردان: Frank Coraci
بابی باوچر» (سندلر) ، پسری اهل لوییزیاناست که کارش رساندن آب به اعضای یک تیم فوتبال امریکایی است. او خیلی زود به استعدادش در بازی پی می برد و ستاره ی تیم رقیب می شود …
کارگردان: Dennis Dugan
یک سرباز نیروی ویژه اسرائیلی (آدام سندلر) مرگ خود را جعل کرده تا بتواند مجددا در جامعه ظاهر شود. این بار او در نقش یک آرایشگر مو وارد نیویورک شده است اما …
کارگردان: Dennis Dugan
پس از اتفاقات بی نظیری که در سه ماه تابستان نصیب لِنی ( آدام سندلر ) شد، وی تصمیم میگیرد خانواده اش را به شهر زادگاهش بفرستند تا در آنجا زندگی کرده و به همراه دوستان دوران کودکی اش زندگی را ادامه دهند اما مشکلات...
کارگردان: Tamra Davis
"بیلی مدیسون" فرزند 27 ساله "برایان مدیسون" ثروتمند و صاحب چندین هتل است."بیلی" باید برای گرفتن جای پدرش کلاسهای 1 تا 12 را به طوری که هر دو هفته یک کلاس را بگذراند به پایان برساند...
کارگردان: Peter Segal
«دیو بازنیک» (سندلر) تاجر خونسرد و آرامی است که پس از یک سلسله سوء تفاهم ها محکوم می شود که یک دوره ی روان درمانی «مهار کردن خشم» را بگذراند. دیری نگذشته که «دیو» خود را با «دکتر بادی رایدل» (نیکلسن)، روان درمان گری معروف رودررو می بیند...