- منظوم
- فیلم ها
- فیلم سینمایی شیدا (1377)
- آثار مرتبط شیدا (1377)
آثار مرتبط فیلم شیدا | منظوم
کارگردان: احمدرضا معتمدی
یلدا با روزبه، جانباز جنگ، ازدواج کرده اما بیماری روزبه به شدت گرفته و او را در یک آسایشگاه برای مراقبت و درمان بستری می کنند. یلدا اگرچه علاقه زیادی به روزبه دارد اما در مورد رابطه اش دچار تردید شده است. روزبه که در دادگستری کار می کند، پیگیر پرونده های مفاسد اقتصادی ست. مستوفی، عموی یلدا، در سال های پس از جنگ از طریق اعمال خلاف و رباخواری و قاچاق و اختلاس ثروت و نفوذ زیادی به دست آورده است. پسرخوانده مستوفی دلباخته یلداست و قصد دارد با استفاده از نفوذ پدرش با یلدا ازدواج کند. مستوفی نیز سعی دا...
کارگردان: حمید زرگرنژاد
در روستایی مرزی زیباترین دختر به عنوان عروس هور انتخاب می شود تا یک روز در هفته خود را به آب بسپارد و هور بارور شده و قهرش نگیرد، امین معروف به سمور قاچاقچی ایرانی، عروس هور به نام ماهور را می دزد.
کارگردان: سیروس الوند
دکتر «پرتو تابان»، قصهنویس و استاد ادبیات، زنی مشهور و موفق است. او به دلیل وجود عارضهای مغزی، به بیمارستان منتقل و عمل میشود. «پرتو» بعد از عمل به تدریج دچار پریشانی روحی میشود و هویت خود را فراموش میکند. اطرافیانش را نمیشناسد و خود را «ساغر» میپندارد. در چنین شرایطی، همسرش «رضا سیاح» و یک دوست، «حمید مشتاق» که پزشک جراح است برای شناخت شخصیت خیالی «ساغر»، به کمک «پرتو» برمیآیند...
کارگردان: محمد احمدی
رفتگری جوان که عاشق ادبیات بوده و همیشه در ذهن خود آرزو داشته که دانشجوی رشته ادبیات باشد، از طریق زبالههایی که هر شب از جلوی درب خانههای مردم جمع میکند پی به اسرار و رازهای درون خانه ها می برد. بدین ترتیب درگیر ماجراهای عاطفی و اجتماعی میشود که...
کارگردان: امید بنکدار، کیوان علیمحمدی
چهار داستان ترکیب شده که به طور موازی روایت می شود. تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه قاجار که از دسیسه های اندرونی دربار و بی وفایی شوهرش به تنگ آمده، خاطراتش را برای پسرخاله و معلمش سلیمان بازگو می کند. در حالی که سلیمان مدام از گفتن آنچه در دل دارد
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
«عباس»، رزمندهی سالهای جنگ تحمیلی و کشاورز فعلی، برای مداوای ناراحتی که در گردن دارد به همراه همسرش «نرگس» به تهران سفر میکند و تصادفی با فرماندهی سابقش «حاج کاظم» روبرو میشود. کاظم به او کمک میکند که جریان مداوا سریعتر انجام شود. با مراجعه به بیمارستان و آزمایشهای متعدد پزشک معلوم میشود که ترکش کوچکی در نزدیکی شاهرگ «عباس» وجود دارد. وضع حساس و دشواری است؛ جراحی سخت و بسیار خطرناک است. پزشک معالج پیشنهاد میکند تا زمان جراحی نباید عصبی شود و چنانچه عصبانی شد اجباراً بخندد تا مانع حرکت ...
کارگردان: یدالله صمدی
«سارای» زیبارویی از ایل مغان، شیفتهی رئیس چوپانان ایل به نام «آیدین» است؛ اما خان منطقه با اینکه همسر و فرزندانی دارد، به «سارای» دل بسته است و مصمم است تا او را به دست آورد. اما «سارای» برای اثبات وفاداریش به «آیدین» و حفظ شرافت «ایل»، خود را به امواج رود ارس میسپارد اما تسلیم خان نمیشود...
کارگردان: علی مصفا
لیلی ستاره سینماست و به تازگی شوهرش را از دست دادهاست سر صحنه فیلمبرداری ناگهان مقابل دوربین خنده اش میگیرد و از کار باز میماند. هیچ کس نمیتواند دلیل خندههایش را حدس بزند...
کارگردان: علیرضا داوودنژاد
مجید و نسیم زن و شوهر جوان و عاشق، با هم زندگی شیرینی را می گذرانند. مجید نزد پدر نسیم کار می کند، اما مجید پس از مدتی به کارهای پدر زن خود مشکوک می شود، پدر نسیم با آگاهی از این موضوع توطئه ای را طرح می کند تا او را از سر راهش بردارد. مجید در یک صحنه سازی به جرم قتل دستگیر و راهی زندان می شود. نسیم با وجود تمام تلاشش نمی تواند حکم اعدام مجید را لغو یا به تعویق بیندازد. نسیم که در بهزیستی کار می کند، از سوی یکی از تحت درمان های خود (زنی به نام ثریا) با دو زن دیگر (قرقی و شراره) آشنا می شود و چون...
کارگردان: مازیار میری
یاسی که در زندگی مشترکاش با محسن دچار تردیدهایی شده، تصمیم میگیرد برای او جشن تولدی بگیرد و خاطراتی را یادآوری کند. او برای بهتر برگزار کردن مهمانی، همه چیز از قبل پیشبینی میکند، غافل از این که همه چیز مطابق با خواسته او پیش نمیرود ...
کارگردان: حسن قلیزاده
نسیم که حالا زن جاافتادهای است، خاطرات جوانیاش در سالهای 1320 را مرور میکند....
کارگردان: سمیرا مخملباف
موضوع فیلم در مورد تلاش معلمی است که سعی در باسواد کردن نوجوانان قاچاقچی و پناهندگان کرد در مرزهای شمالی ایران و عراق دارد. این پناهندگان از بازماندگان بمباران شیمیایی حلبچه توسط صدام حسین هستند. گفتگوهای این فیلم تماماً به زبان کردی است.
کارگردان: رسول ملاقلیپور
داستان ۱ - پرستاری به نام ستاره برای نگهداری از یک جوان افلیج وارد خانه مرموزی می شود. عاشق شدن در این خانه مجازات وحشتناکی دارد... داستان ۲ - راننده تاکسی که یکبار به خاطر نگاه کردن به یک دختر باعث مرگ یک مرد شده شب هنگام پرستار را که برای معالجه دخترش به پول نیاز دارد از مرکز شهر به مقصد میدان آزادی سوار می کند. ستاره پولهای زیادی را که مرد در داشبورد گذاشته تا به عنوان دیه بپردازد می بیند. او سعی می کند به وسیله تیغی که در کیف دارد راننده تاکسی را تهدید کرده و پولها را از او بگیرد... دا...
کارگردان: مجید فهیمخواه
«رفیع» نقاش جوانی است. او روزی پی میبرد که مادرش، برخلاف آنچه به او گفته شده بود، زنده است. «رفیع» که رابطهی سردی با پدر خود دارد، در پی یافتن مادرش برمیخیزد. او روزی توسط تلفن یک زن ناشناس درمی یابد که مادرش زنده است و پدر تا به حال به او و خواهرش دروغ گفته است...
کارگردان: مجید مجیدی
لطیف، کارگر جوان آذری، همراه دیگر هم ولایتیهای خود در کنار عدهای کارگر افغان، در یکی از برجهای در حال ساخت شهر تهران کار میکند. سقوط نجف (یکی از کارگران افغانی) از طبقه دوم، موجب میشود پسر او رحمت، برای تأمین معاش خانواده، جای پدر را بگیرد؛ امّا به دلیل جثّه ضعیفش، مسئولیت خرید غذا و کارهای آشپزخانه به عهده او گذارده می شود.بدین ترتیب، کار آسان خود را از دست میدهد و مدام برای رحمت، درد سر درست میکند. امّا یک روز به صورت ناگهانی متوجه میشود که رحمت، در حقیقت دختری است به نام «باران»...
کارگردان: داریوش فرهنگ
سینا، جوانی جنوبی، برای یافتن یک شغل مناسب به تهران می آید و به لیلا نامزدش قول می دهد پس از آن که کارش رونق گرفت به زادگاهش، خرمشهر بازگردد. سینا در کارخانه مرد پولداری به نام فرجامی کار می کند و به زودی به دلیل صداقت و پشتکارش پیشرفت میکند...
کارگردان: پیمان معادی
در بحبوحهی جنگ ایران و عراق در سال۱۳۶۷، تهران بیوقفه بمباران میشد. عشق، محبت، امید، زندگی و ترس از مرگ را در روزهای پر اضطراب آن زمان برای مردمی که درگیرجنگ بودند از بین میبرد. اغلب عشق به سختی درک میشود اما مرگ واقعیتی است ترسناک. "بمب؛ یک داستان عاشقانه" نشان میدهد که عشق و امید چطورحتی در مواجهه با تاریکی مرگ، راهشان را پیدا میکنند. روایت انسانهایی است که هیچگاه فرصت عاشق شدن و به دلخواه خود زندگی کردن را نداشته و تنها برای لقمه نانی به سختی کار کردهاند. این فیلم روایت انسانهایی...
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
پلاک «یوسف» از شکم یک کوسه در آبهای جنوب پیدا میشود. همه معتقدند که او شهید شده است. «دایی غفور» که رانندهی تاکسی فرودگاه است، برخلاف دیگران معتقد است که پسرش «یوسف» روزی بازخواهد گشت. زندگی او و دختری به نام «شیرین» که از قبل برای جستجوی برادرش به ایران آمده است، در یک نقطه به هم میرسد. آنها به دنبال گمشدهی خود میگردنند...
کارگردان: فریدون جیرانی
میهن مشرقی استاد دانشکده معماری پس از بیست و شش سال زندگی با شوهرش به سبب ناسازگاری فکری و رفتاری با پادرمیانی دخترش (ستاره) از همسرش جدا میشود. سپس به خانه قدیمی پدریش اسباب کشی میکند و با دخترش و دایه اش (آفاق) زندگی تازهای را آغاز میکند. زندگی تازه او با آمدن مانی معترف دانشجوی رشته معماری در هم میریزد و...
کارگردان: ناصر تقوایی
رویا و جهانگیر پس از دهسال زندگی مشترک درمییابند که هنوز شناخت کافی از یکدیگر ندارند، رویا که به نویسندگی علاقهمند شده به کلاس فیلمنامهنویسی میرود؛ اما در این راه با مخالفتها و کنایههای همسرش مواجه میشود. رویا چند روزی قهر میکند و پس از چند روز با فیلمنامهای از زندگی خودش به خانه باز میگردد.
کارگردان: محمدرضا هنرمند
روزهای جنگ... «امیر» که کارش گلفروشی است با «ژانت» آشنا میشود، به زودی بین آنها الفتی پدید میآید؛ «امیر» پیشنهاد ازدواج میدهد اما «ژانت» که مسیحی است نمیپذیرد. در جریان یکی از بمبارانها، «ژانت» پدر و مادرش را از دست میدهد. وقتی موافقت خود را برای ازدواج اعلام میکند «امیر»، برای انجام دورهی وظیفهی سربازی، به جبهه اعزام میشود. ادارهی باغ و پرورش گل به عهدهی ژانت گذارده میشود. انتظار «ژانت» برای بازگشت «امیر» بیهوده است، چون او به اسارت درآمده است. اما «ژانت» هشت سال برای آزادی او ...
کارگردان: یدالله صمدی
سال های دور در یک بیمارستان، دو نوزاد به دنیا آمده اند و بستگانشان کنار آنها هستند. پسرکی به نام فرهاد کنار یکی از دو نوزاد عکس می گیرد. سال ها بعد فرهاد و لیلی، یکی از همان دو نوزاد، بزرگ شده اند. آنها دخترعمو و پسرعمو هستند و خانواده هر دو اصرار به ازدواج آنها دارند، اما فرهاد مایل به این ازدواج نیست. فرهاد که به عنوان تعمیرکار تأسیسات در فروشگاه رفاه کار می کند دلبسته فروشنده ای بیوه به نام شیرین است و از او تقاضای ازدواج می کند. شیرین که ماجرای علاقه لیلی را به فرهاد می داند، این پیشنهاد را ...
کارگردان: فرزاد مؤتمن
استاد جوان دانشگاه زندگی آرام و سرشار از انزوای خود را با تدریس ادبیات و مطالعه کتاب پر کرده و جز مادرش و یک کتاب فروش، دوستی ندارد. او که شبها عادت به پرسه زدن در خیابان ها دارد، شبی متوجه دختری می شود که ساک به دست گوشه ای ایستاده و راننده ای مزاحمش است. دختر به استاد پناه می برد و این سرآغاز آشنایی آنهاست. استاد کنجکاو زندگی دختر که رویا نام دارد می شود و پی به راز عجیب او می برد؛ او به تهران آمده برای قولی که به عاشق خود پسری به نام امیر داده. قول دختر این بوده که یک سال پس از آخرین ملاقاتشا...
کارگردان: کیومرث پوراحمد
ترگل عاشق عباس است اما به اجبار ناپدری قرار است به عقد مرد دیگری درآید. ترگل از سر سفره عقد میگریزد. دستگیر میشود. در کمیته به عقد عباس در میآید…
کارگردان: اصغر فرهادی
نظر جوان بیست و یکی دو ساله ای است که روزی در مینی بوس با ریحانه آشنا می شود و ازدواج می کنند، اما حرف های ناپسندی که در مورد مادر ریحانه وجود دارد او را مجبور می کند تا ریحانه را طلاق بدهد. ریحانه هم به این تصمیم تسلیم می شود اما نظر در برابر دادگاه خودش را موظف می داند که مهریه ریحانه را پرداخت کند...
کارگردان: خسرو شجاعی
«علی» و «مرجان» دو دانشجو هستند که قرار است با یکدیگر ازدواج کنند. «مرجان» ناگهان پی میبرد که در آستانهی مرگ قرار دارد. پذیرفتن این واقعیت آن هم در آغاز یک زندگی جدید برای او سخت و دشوار است. در نهایت «مرجان» با اهدای چشمان خود به یک دختر نابینا و کلیههایش به بیماران نیازمند، خود را برای پذیرش واقعیت آماده میسازد.
کارگردان: اصغر نعیمی
داستان رویارویی دختر و پسر جوانی از دو جایگاه اجتماعی متفاوت است. دختر جوان که از طبقه فقیر جامعه است و پسر از طبقه پولدار و با کلاس ناخواسته در یک مسیر مشترک کنار هم قرار می گیرند تا اتفاقات تازه ای را رقم بزنند...
کارگردان: رخشان بنیاعتماد، محسن عبدالوهاب
اسماعیل ، پسر گیلانه ، برای رفتن به جبهه آماده میشود. او در هنگام رفتن ، با نامزدش خداحافظی میکند . سیگل نیز که با شوهرش در تهران زندگی میکرده است ، چندی است که از شوهرش ، رحمان ، بی اطلاع است و نزد مادرش زندگی میکند . روزی سیگل برای کسب خبری از رحمان ، با مادرش عازم تهران میشوند . در راه ، گیلانه از دخترش میخواهد که سیگل به روستایشان باز گردد . در راه به عروس و دامادی که با هم اختلاف دارند بر میخورند و همچنین آوارگی مردم جنگ زده را میبینند . هنگامی که سی گل به خانه می رسد ، با خانه...
کارگردان: علی رفیعی
مردی به نام عزیز برای تملک و فروش مایملک پدری خود به کشور بازمیگردد. اما با آتیه دختری که قبل از سفر به او علاقه داشته روبرو میشود. او پس از سالها دوباره به یاد عشق از دست رفته خود میافتد. همه دوست دارند تا این دو کنار هم باشند اما عزیز قصد رفتن دارد.
کارگردان: علی روئینتن
داستان دلبستگی دو جوان با طرز فکر متفاوت و از دو خانواده مختلف است که مجبور میشوند با هم پایاننامه بدهند. بدین منظور برای آشنا کردن همدیگر از جهانهای خود دوستان یکدیگر را به هم نشان میدهند و...
کارگردان: رخشان بنیاعتماد
«عادل» از نوجوانی به همراه «آفاق» از طریق سرقتهای کوچک زندگی میکند و با ورود «نرگس» ارتباط در حال گسستن آندو سستتر میشود. تا اینکه...
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
فیلم درباره رابطه پدری بسیجی و دختر جوان اوست که مینهای باقیمانده از دوران جنگ باعث مجروح شدنش شده است.
کارگردان: علی عطشانی
فرزاد بدون هماهنگی پدرش قصد دارد با نگار ازدواج کند. رضایت موقت پدر همه چیز را برای مراسم خواستگاری محیا میکند اما گذشتهی نگار همهی شرایط را دچار تغییر میکند و...
کارگردان: فریدون جیرانی
داستان این فیلم درباره ی دختری بنام «پونه گلکار» است که دوست دارد ستاره شود. او اکنون به عنوان بازیگری حاشیهای فعالیت میکند، وی با ارتباطاتی که داشته برای پدرش در یک فیلم نقشی دست و پا میکند. پدر پونه بازیگر قدیمی تئاتر است و سالهاست که روی صندلی چرخدار زندگی میکند، پدر تغییر لباس میدهد و جلوی دوربین قرار میگیرد اما ...
کارگردان: کیومرث پوراحمد
در فیلم نوک برج ، امیر هر چه میگوید عاشق شدهاست کسی حرفش را جدی نمیگیرد. ولی وقتی او را نوک برج میبینند، میفهمند موضوع جدی است و تازه ماجراها شروع میشود و…….
کارگردان: کیومرث پوراحمد
روایتگر گوشهای از زندگی «عیسی» و «فاروق» است که پس از سالها همدیگر را میبینند و خاطرات دوران جنگ را مرور می کنند. «عیسی» جوان رزمندهای است که مأموریت انتقال اسرای جنگی به پشت جبهه را دارد که «فاروق» هم یکی از آنهاست.
کارگردان: نادر مقدس
سروش نوازنده نابینایی است که دلباخته پرستارش میشود و همه تلاشش را میکند تا بیناییاش را بهدست آورد و این تازه آغاز یک ماجرای عاشقانه است. در شبی که قرار است فردای آن عمل شود شبانه بیمارستان را ترک می کند و ...
کارگردان: مجید قاریزاده
زندگی سه پسر جوان که سر راهی بودهاند و اکنون بزرگ شدهاند. داستان عشق امید به ماهور که به او تدریس میکند و ماجرای عاطفی که در این بین اتفاق میافتد.
کارگردان: ابوالقاسم طالبی
دختری به نام حوریه که چندین سال است پدرش، امیرحسین، به دست عراقیها به اسارت گرفته شده، نسبت به خروج های بی موقع مادرش، مریم، از منزل مشکوک است و این شک با تلفن های ناشناسی که به او می شود و در آنها از تصمیم مریم برای ارتباط با یک مرد دیگر صحبت می شود افزایش می یابد…