- منظوم
- فیلم ها
- فیلم سینمایی آخرین بار کی سحر را دیدی؟ (1394)
- آثار مرتبط آخرین بار کی سحر را دیدی؟ (1394)
آثار مرتبط فیلم آخرین بار کی سحر را دیدی؟ | منظوم
کارگردان: مصطفی کیایی
در «عصر یخبندان» خارپشت ها تصمیم گرفتند رنج خارهای یکدیگر را تحمل کنند، اما کنار هم باشند و به هم گرما بدهند، خارپشت ها تنها جاندارانی بودند که در «عصر یخبندان» زنده ماندند.
کارگردان: سیروس الوند
والا رادمنش مهندسی خوش پوش و ثروتمند است که در آستانه جدایی از همسرش قرار دارد. والا که به دلیل مشکلات با همسرش دچار نوعی بدبینی به زنان شده ، روزی در خیابان با خانمی به نام ترمه برخورد میکند که ماشیناش خراب شده و چند نفر اراذل هم مزاحم او شده اند!. همانطور که انتظار خواهید داشت، والا وارد معرکه شده و باعث میشود که شرایط موجود به حالت عادی برگردد. سپس والا ترمه را به شرکتش دعوت میکند و از کارگرش میخواهد تا نگاهی به ماشین این خانم بیندازد و مشکلش را برطرف کند. در این میان ترمه متوجه میشود ک...
کارگردان: بهرام بیضایی
خانهای را برای عروسی آماده میکنند. خبر میرسد که چند تن از بستگان عروس در حادثهای کشته شدهاند. پس از مدتی تردید در پذیرش خبر، سرانجام فاجعه تأیید میشود. آیین سوگواری برپا میشود، بی آنکه کسی به سرنوشت زوج جوان بیاندیشد...
کارگردان: ابراهیم شیبانی
داستان چند دوست که تصمیم میگیرند از یک صرافی دزدی کنند، اما هر کدام دچار مشکلی میشوند.
کارگردان: اکتای براهنی
شهاب در آستانهی ازدواج با نامزدش است. شرایط اقتصادی و مالی او باعث میشود به اتفاق دوستش وارد یک معامله تجاری شود اما در کمال ناباوری پولهای او را بالا میکشند و شرایط سختی بر زندگی او حاکم میشود. پول بهرهای میگیرد، از پرداخت اقساط آن هم عاجز میشود و طلبکاران او را راحت نمیگذارند. شهاب تحت تاثیر این فشارها دست به کار عجیبی میزند...
کارگردان: علیرضا امینی
نیلوفر دختری که به همراه نامزدش بهرام طی سه روز به آب و آتش می زند تا تنها برادرش سعید را از اعدام نجات دهد، انها قصد فراهم کردن 100 میلیون پول نقد را دارند در حالی که فقط 30 میلیون آن را تهیه کرده اند، از طرفی موسی که در استبلی مشغول کار و مسابقات زیرزمینیست می خواهد مبلغی را برای کمک به نیلوفر تهیه کند و دوستش سعید را نجات دهد، اما این تلاش شکل دیگری به خودش گرفته و منتهی به انتهای خیابان هشتم می شود !
کارگردان: کاوه سجادیحسینی
شکوفه و پیمان زوج جوانی هستند که مرتکب دزدی شدهاند و به بندر انزلی میروند تا شخصی را ملاقات کنند، غافل از اینکه طمع آنها پرخطر است...
کارگردان: حمیدرضا قربانی
دعوای دو برادر بحرانی را در خانواده ایجاد میکند، مادر این خانواده و دو عروسش که در سه طبقهی یک خانه زندگی میکنند سعی میکنند هرکدام به تنهایی بار مشکلات پیش آمده در زندگیشان را به دوش کشند...
کارگردان: اصغر فرهادی
روایتگر داستان زوج جوانی است که در حال اجرای نمایشنامه مرگ فروشنده آرتور میلر هستند. رابطه آنها پس از نقل مکان به خانهای که پیشتر زنی به نام آهو در آن ساکن بود، به خشونت کشیده میشود.
کارگردان: مسعود کیمیایی
حاجآقا دکتر جلال سروش (پرویز پرستویی)، کارآفرین موفق بخش خصوصی، تصمیم به افشای خیانتهای شرکت پیسارو که مافیای قدرت و ثروت است میگیرد. سیاوش مطلق (امیر جدیدی) و احمد کیا (حمیدرضا آذرنگ) فرزندخواندههای سروشاند و سیاوش نهتنها مورداعتمادترین فرد نزد سروش است، بلکه دلبستهٔ مهتاب (پگاه آهنگرانی)، دختر او هم هست؛ اما مهتاب رابطهٔ عاطفی با بهمن (پولاد کیمیایی)، خوانندهٔ پاپ، دارد. تعطیلی کنسرتها دامنهٔ اختلافات اقتصادی سروش و شرکت پیسارو تاوانی دارد که نهفقط اطرافیانش بلکه همهٔ مردم باید آن را ب...
کارگردان: محمدحسین مهدویان
در محلههای پر آشوب تهران، در پیچاپیچ خیابانها و کوچهها و در پستوی خانهها سرگردان و حیران. آیا این جستجو را فرجامی هست؟
کارگردان: مسعود کیمیایی
یک زن به نام خاتون که چهرهای خونین دارد، در حال فرار از دست افرادی است که قصد ربودن او را دارند. این زن در نهایت موفق میشود خود را به محلی که سابقاً سینما بوده و هم اکنون باشگاه بیلیارد است، برساند و در آنجا با 2 مرد مواجه شود که به او پناه میدهند اما...
کارگردان: محمدرضا رحمانی
به یکی از معضلات مبتلا به جامعه و جوانان توجه دارد و یکی از هنجارهای اجتماعی مورد توجه قرار داده است...
کارگردان: حسن فتحی
برزو در آستانه اعدام قرار دارد. همسرش و پسر کوچکش به همراه برادر کوچکتر برزو و دوست برادرش همه تلاششان را می کنند تا در مجالس و جشنها پول دیه وی را تهیه کنند.پول تهیه می شود، اما در شب قبل از زمان اعدام فرد یا افرادی به خانواده مقتول سه برابر دیه را می دهند تا رضایت ندهد. برزو اعدام می شود و برادر کوچکتر به دنبال دلیل آن می گردد که با اتفاقات عجیب و حقایق تلخی روبرو می شود...
کارگردان: فریدون جیرانی
علی مشرقی نویسنده داستانهای کوتاه به اتهام قتل همسرش بازداشت می شود. او باید برای اثبات بی گناهی اش شاهدی را به دادگاه بیاورد و شاهد، زنی است به نام مریم شکوهی که حاضر نمی شود به دادگاه بیاید ولی مشرقی سعی می کند به زن نزدیک شود…
کارگردان: امیر سمواتی
در جریان ردگیری قاتل دختر بچهای مشخص می شود که پدر کودک یک جراح زنان است که چندی پیش زمان زایمان یکی از بیمارانش که زنی بوده با مشکل زایمان، در مرخصی بوده و...
کارگردان: تهمینه میلانی
فرشته و رویا دو دوست قدیمیاند. رویا از خانواده پولداری است. فرشته برای رسیدن به هدفش، ادامه درس در دانشگاه و کمک به خانواده، تن به ازدواجی ناخواسته با احمد میدهد. حسن جوانی ناآرام است که همه جا در پی آزار فرشته است. فرشته به اصفهان نزد خانواده اش میرود اما آنجا نیز از مزاحمتهای حسن در امان نیست. در جریان تعقیب و گریز، بر اثر تصادف سبب زخمی شدن کودکی میشود. حسن به ۱۳ سال زندان محکوم میشود. پس از آزادی، حسن برای گرفتن انتقام از فرشته با احمد درگیر میشود و او را با ضربات چاقو زخمی می کتد. اح...
کارگردان: واروژ کریممسیحی
پدر سیاوش روزبهان بر اثر حادثه ای مرده و عموی او مقدرات ثروت خود و برادر را به دست گرفته است...
کارگردان: محمدرضا رحمانی
عماد به خاطر شکی که به همسرش داشته او را به قتل رسانده است و اکنون منتظر صدور و اجرای حکم اعدام است که با ورود سیما به عنوان وکیل تسخیری و پیشنهاد غافلگیر کننده ای که می دهد ماجرا شکل دیگری پیدا می کند....
کارگردان: مسعود کیمیایی
شب ازدواج امیر و مرجان است. حبیب دوست صمیمی امیر که کمک زیادی برای برگزاری مراسم کرده، ناگهان از امیر می خواهد که عروسی اش را به هم بزند. حبیب فهمیده که مرجان قبلاً با مردی ازدواج کرده بوده و از او بچه دارد. امیر با نشانی که در اختیار دارد، دنبال یافتن سرنخ ماجراست...
کارگردان: اردشیر شلیله
مریم زادمهر وکیل موفقی است. یکی از موکل های او به نام عطیه توسط همسرش جلیل که مشکوک به بیماری پارانویاست کتک میخورد. زادمهر حکم طلاق عطیه را از دادگاه می گیرد و جلیل در صدد انتقام از او برمی آید. قصه حول و حوش مزاحمتهای شوهر زن و ازدواج وکیل است که در پایان یک تراژدی تمامعیار شکل میگیرد...
کارگردان: سیروس الوند
مردی در اولین شب ازدواج در پی یک تماس تلفنی از طرف یکی از بیمارانش منزل را ترک میکند. مظنون شدن تازه عروس به همسرش پای زنی دیگر را به زندگی آنها باز میکند. این رابطه ظاهراً با ارتکاب قتل خاتمه مییابد و... .
کارگردان: قاسم جعفری
سامان و تبسم که قبل از سفر سامان با یکدیگر نامزد بودند حال که سامان بعد از ۵ سال پناهندگی به کشور برمیگردد تبسم به استقبال او رفته و به او میگوید که دیگر ادامه رابطه آنها ممکن نیست چون او سه ماه است که ازدواج کرده. سامان آشفته می شود و بیژن برادرش که حال او را می بیند، سعی میکند دلداریاش بدهد. سامان از فرط ناامیدی خودکشی میکند، اما بیژن نجاتش میدهد. سامان به سراغ حمید ـ شوهر تبسم میرود و با یادآوری گذشتهاش و تأکید بر اینکه تبسم به اجبار با او ازدواج کرده، از او میخواهد که تبسم را طلاق...
کارگردان: مسعود کیمیایی
آصف، رضا، سعید و فرامرز چهار سرباز هستند که یک روز جمعه به دیدن خانواده هایشان می روند رضا در مراسم ختم مادرش متوجه می شود که خواهرش به جرم قتل همسرش زندانی شده و به پدرش نیز دختری را صیغه کرده است. آصف که از خانواده ای مرفه است، می فهمد که خواهرش نقره، از عشق استادش به اعتیاد روی آورده. فرامرز که خواننده است به استودیو می رود و اثر تازه اش را می خواند. سعید که اهل سیاست است و سودای رفتن به خارج را دارد در روزنامه می خواند که سه همراهش در سفر قاچاقیشان به خارج کشته شده اند. دوست سعید هم مورد تج...
کارگردان: رسول ملاقلیپور
دامپزشکی به نام «حبیب» که قصد افشای خلاف «شولان» را داشته، به دلیل فشارهای «شولان» تصمیم میگیرد خودکشی کند. در این راه، به دختری به نام «نیلوفر» برمیخورد که او را برای مرگ تشویق میکند. اما «حبیب» نمیداند که حضور «نیلوفر» در سر راهش، آخرین حربهی «شولان» برای از بین بردن او است. «نیلوفر» نیز که آرزوی خواننده شدن را در آن سوی مرزها دارد، همهی توان خود را برای از بین بردن «حبیب» و استفاده از امکانات «شولان» به کار میگیرد...
کارگردان: بهروز افخمی
زن و شوهر جوانی برای گذراندن ماه عسل راهی شمال هستند. در طول راه با یادآوری خاطرات گذشته، حقایق تلخی در مورد چگونگی آشنایی و ازدواج آنها آشکار میشود تا اینکه کارشان به مشاجره میکشد. در این میان تصادفی روی میدهد و مرد از صحنهی تصادف میگریزد...
کارگردان: مسعود کیمیایی
"قیصر" به انتقام قتل برادرش "فرمان" و مرگ خواهرش که مورد تجاوز قرار گرفته است، عاملین را که برادران "آق منگل" هستند یکی پس از دیگری به قتل میرساند و خود نیز در پایان به ضرب گلولهی پلیس از پای درمیآید.
کارگردان: مسعود کیمیایی
"رضا" که خود را به دیوانگی زده است به اتفاق دوستش بدون اطلاع مسئولین از تیمارستان خارج میشود و بعد به کارخانهای دستبرد میزند.از سوی دیگر "فرخ" جوان نویسندهای که بسیار شباهت به او دارد، به منظور تحقیق دربارهی زندگی دیوانهها به تیمارستان میآید و در تیمارستان جایش با رضا عوض میشود.از طرف دیگر رضا وارد زندگی اشرافی نویسنده میشود.او بعد از چندی عاشق نامزد نویسنده "فرنگیس" میشود و قصد تحویل پولها را دارد که دوستانش او را در دام انداخته به شدت مجروح میکنند و پولها را میربایند.رضا بی رمق سع...
کارگردان: فریدون گله
"ابی" از زندان آزاد میشود و این مصادف است با آزادی زندانی دیگری به نام "حسین" که هفده سال در زندان بسر برده است. تنهایی وجه مشنرک بزرگ این دوست. هیچکدام هدف معینی ندارند و در یک قهوهخانه در جریان یک بازی ترنا، حسین حاکم میشود و به تمسخر حکم میکند که ابی از جنوب شهر حرکت کند و در کافههای بین راه مجاناٌ مشروب بنوشد و غذا بخورد. ابی تصمیم میگیرد که حکم حسین را اجرا کند، در پایان این سفر ابی به قهوهخانه برمیگردد.
کارگردان: مسعود کیمیایی
"قدرت" که بعد از دزدی تحت تعقیب است برای مخفی شدن نزد دوست زمان تحصیلیاش "سید" میرود. سید زمانی در مدرسه قدرتی داشته ولی حالا سخت معتاد است. سید با زنی به نام "فاطی" که در تئاتر کار میکند، زندگی مشترکی دارد. قدرت نمیتواند سید را از اعتیاد برهاند و کوششهای سید نیز برای نجات او نتیجه نمیدهد. آندو پس از سالها یکدیگر را یافتهاند میبینند که همهچیز تغییر کرده و حالا هر دو حسرت گذشتهها را میخورند.
کارگردان: منوچهر هادی
سه کارگر دنبال کارند. دنبال جایی یا کسی که به کارگر ساده نیازمند باشد. نه هر کارگری... کارگر ساده!
کارگردان: نرگس آبیار
قصهی زندگی یک خانواده یزدی بین سالهای 57 تا 62 است. روایتی از زندگی چهار کودک با نامهای بهار، نادر، کمال و مریم که همراه پدرشان غفور و مادربزرگ در دهه 50 خورشیدی نفس میکشند! دنیای این کودکان دنیایی است پر از رویاهای زیبای کودکانه که قرار است رنگ حقیقت به خود بگیرد...
کارگردان: محمدرضا رحمانی
داستان سه زوج ایرانی که در پایان حضور خود در یک مهمانی با تراژدی روبرو میشوند...
کارگردان: اصغر نعیمی
نازنین: مهم نیست کی هستی یا چه کاره ای... تو هر وضعیتی که باشی محبت وظیفته... فرهاد: نصیحت ات خوبه. فقط یه خورده کهنه شده.
کارگردان: مهدی کرمپور
من مست و تو دیوانه، مـا را که برد خانه؟ صد بار به تو گفتم، کم زن دو سه پیمانه<br />