- منظوم
- فیلم ها
- فیلم سینمایی ربه کا (1940)
- آثار مرتبط ربه کا (1940)
آثار مرتبط فیلم ربه کا | منظوم
کارگردان: آلفرد هیچکاک
« آلیسشا هیوبرمن » ( برگمن ) دختر یک جاسوس نازی دستگیر و محکوم شده ، به « دولین » (گرانت) ، مأمور مخفی امریکایی دل می بازد . « دولین » ، « آلیشا » را به کمک می طلبد و او هم می پذیرد تا نقش عنصر نفوذی در تشکیلات دشمن را بازی کند و با « الکساندر سباستیان » ( رینز ) مأمور نازی رابطه برقرار کند ...
کارگردان: آلفرد هیچکاک
یک تنیسور حرفه ای بازنشسته به نام « تونی » ( میلاند ) که متوجه رابطه ی همسرش ، « مارگو » ( کلی ) با رمان نویسی جوان به نام « هالیدی » ( کامینگز ) شده ، تصمیم می گیرد با تهدید همکلاسی سابقش ، یک مجرم سابقه دار به نام « لس گیت » ( داوسن ) و به کمک او همسرش را بکشد ...
کارگردان: آلفرد هیچکاک
« گاى » ( گرينجر ) ، قهرمان تنيس ، در قطار با مردى به نام « برونو » ( واكر ) آشنا مى شود كه پيشنهاد عجيبى به او مى دهد : « برونو » همسر « گاى » را بكشد و « گاى » هم در عوض پدر « برونو » را بكشد ...
کارگردان: آلفرد هیچکاک
دکتر روانشناس جوانی به نام « ادواردز » ( پک ) ، رئیس تازه ی یک آسایشگاه بیماران روانی ، جانشین « دکتر مرچیسن » ( کارول ) ، میشود . « دکتر کنستانس پیترسن » ( برگمن ) که دل به « دکتر ادواردز » باخته به رفتارهای عجیب و غیر عادی او مشکوک میشود ، و خیلی زود پی میبرد که او « دکتر ادواردز » واقعی نیست .
کارگردان: Frank Capra
« الن » ( كلبر )، دختر نازپرورده ى ميليونرى به نام « الكساندر اندروز » ( كانولى )، از ازدواج ناخواسته اى كه پدرش براى او ترتيب داده مى گريزد. خبرنگار كاركشته اى به نام « پيتر وارن » ( گيبل ) سر راه « الن » قرار مى گيرد و اين دو در فرار از ميامى به نيويورك همراه مى شوند.
کارگردان: آلفرد هیچکاک
« لینا » ( فونتین ) ، دختری محجوب از یک خانواده ی محترم انگلیسی ، با « جانی » ( گرانت ) که شهرت چندان خوبی ندارد ازدواج می کند. پس از این که دوست و شریک « جانی » کشته می شود ، « لینا » به شوهرش مشکوک می شود...
کارگردان: آلفرد هیچکاک
دختر جوانی به نام « چارلی » ( رایت ) علاقه ی بسیاری به دایی اش ( کاتن ) دارد که او هم « چارلی » نامیده می شود. دخترک که رابطه ای پراحساس و عاطفی با دایی دارد به رفتارش مشکوک می شود و خیلی زود با کمک کارآگاهی خصوصی ( کئری )، در می یابد که او همان قاتل بی رحم زنان بیوه است که پلیس مدتهاست در جست و جوی او است.
کارگردان: آلفرد هیچکاک
دو جوان به نامهاى « شا » ( دال ) و « فيليپ » ( گرينجر ) ، با اين طرز فكر كه « انسان برتر » نيازى به رعايت اصول اخلاقى در جامعه ندارد ، يكى از دوستانشان ، « ديويد كنتلى » ( هوگان ) را با طنابى خفه مى كنند ...
کارگردان: آلفرد هیچکاک
جوانى كانادايى به نام « ريچارد هانى » ( دونات ) ، شبى با زنى كه مأمور مخفى دولت انگلستان است ، آشنا مى شود و همان شب زن با چاقو كشته مى شود ، اما پيش از مرگ اطلاعاتى راجع به سازمان جاسوسى « سى و نه پله » در اختيار « هانى » قرار مى دهد...
کارگردان: آلفرد هیچکاک
جان رابی ( گرانت ) دزد حرفهای سابقهدار امریکایی پس از خدمت قهرمانانه در نهضت مقاومت فرانسه ، دوران بازنشستگیاش را در « کوت دازور » میگذراند و به « گربه » مشهور شهرت دارد ...
کارگردان: آلفرد هیچکاک
«راجر تورنهیل» (گرانت) مدیر تبلیغاتی موفق اما خودخواه، روزی با مأموری مخفی بهنام «جرج کاپلان» اشتباه گرفته میشود. اشتباهی که منجر به کشانده شدنش به دنیائی از مخاطرات و دسیسه ها شده و او را وا میدارد برای حفظ جان خود ـ در حالی که به پلیس هم نمیتواند متوسل شود ـ تمام کشور را زیر پا بگذارد. در طول این مسیر رهآورد او عشقی تازه به زنی به نام «ایوکندال» (سینت) است...
کارگردان: جوزف ال. منکیه ویچ
« ایو هرینگتن » ( باکستر ) ، بازیگری جوان و شیفته و واله ی دنیای نمایش است که یک شب با امید و آرزو خود را به رختکن ستاره ی بزرگ برودوی ، « مارلو چانینگ » ( دیویس ) میرساند ، و یک داستان غم انگیز و جذاب از زندگی خود را برای او و دوستانش تعریف میکند ...
کارگردان: آلفرد هیچکاک
پلیسی در یک تعقیب و گریز بروی پشت بام های سان فرانسیسکو کشته می شود و باعث مرگ، کارآگاه اسکاتی فرگوسن است. وی از ارتفاع بشدت می ترسد. او که دچار عذاب وجدان شده است از تشکیلات پلیس بیرون می آید و برای آرامش یافتن به محبوبه اش میچ روی می آورد. میج سعی دارد با مراقبت و دلداری اسکاتی را به خود بیاورد. یکی از رفقای دوران دانشکده، اسکاتی را استخدام می کند تا همسرش را که تمایل به خودکشی دارد را تعقیب کند. ولی رفقیق اسکاتی در واقع تصمیم به کشتن زنش را دارد. همسری که اسکاتی دنبال می کند، در حقیقت معشوقه ...
کارگردان: آلفرد هیچکاک
« خانم فروى » ( ويتى ) ، پيرزن به ظاهر بی آزار و متين هنگام سفر با قطارى كه از اروپاى مركزى عازم انگلستان است، ناپديد میشود و « آيريس » ( لاك وود ) دخترى كه تازه با او در قطار آشنا شده نگران شده و به جست و جويش میپردازد...
کارگردان: آلفرد هیچکاک
« دكتر بن مكنا » ( استوارت ) و همسرش ، « جو » ( دى ) كه همراه پسر كوچكشان براى گذراندن تعطيلات به مراكش رفته اند ، شاهد قتل يك مأمور مخفى فرانسوى مى شوند كه پيش از مرگش به « بن » مى گويد جاسوسان مى خواهند يك سياستمدار خارجى را در آلبرت هال بكشند . جاسوسان براى ساكت نگه داشتن آنان پسرشان را مى ربايند و زن و شوهر در تعقيبشان به لندن مى روند .