به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: عزیزالله بهادری
زن و شوهری شب را در قهوه خانه ای به صبح می رسانند و زن که آبستن است دوقلو می زاید. زن قهوه چی (فرخ لقا هوشمند) یکی از دخترها را برای خود برمی دارد و دیگری را به مادرش می سپارد. والدین گل پری (جمیله) در تصادف قطار کشته می شوند و گل پری که وارث ثروت والدینش است دایم با تهدید پسر عمویش محسن مواجه است. دختر دیگر (جمیله)، که کاملاً به گل پری شباهت دارد، در کنار گروهی مطرب دوره گرد بزرگ می شود. هر دو دختر به دنبال حادثه ای مشابه مجبور می شوند خانه ی خود را ترک کنند. اصغر (سیدعلی میری) خواهر روستایی را...
کارگردان: جلال مهربان
مریم (ساغر) با دوست پرستارش پروانه (سپیده) و پسرخاله اش مرتضی (مرتضی عقیلی) برای سفر تفریحی عازم شمال کشور می شوند. پروانه در هتل محل اقامت شان با جوان ثروتمندی به نام بهمن (منوچهر وثوق) آشنا می شود که با عمو (بیژن تهرانچی) و دختر عمویش شراره (فرشته حیدری) برای گردش به شمال آمده اند. بهمن سرطان خون دارد و شراره برای تصاحب ثروت بهمن تصمیم دارد با او ازدواج کند؛ اما بهمن به پروانه اظهار علاقه می کند و شراره برای دور کردن آن دو از هم معشوقه اش را وامی دارد تا بهمن را مصدوم کند. مرتضی به یاری بهمن م...
کارگردان: قدرتالله احسانی
دخترک بی سرپرستی به نام مریم، که در پرورشگاه نگهداری می شود، با دیدن رقاصه ای به نام آذر او را مادر خود می پندارد. خانواده ای مریم را به فرزندخواندگی می پذیرند؛ اما مریم از دست آنها می گریزد و با عکسی که از آذر و دوستش ممل سیاه دارد به جستجوی او می پردازد. راننده ای در پیدا کردن آذر به مریم کمک می کند. آذر که قرار است با جوانی به نام حمید ازدواج کند اصرار دارد مریم را به پرورشگاه برگرداند؛ اما با مقاومت مریم و مخالفت ممل سیاه رو به رو می شود. وقتی مسولان پرورشگاه از علاقه ی مریم و آذر مطلع می شو...
کارگردان: منوچهر قاسمی
دختر خردسالی به نام آذر پس از مرگ والدینش بی سرپرست می ماند. او شاهد است که کوثر (هومن هادیان) مرتکب قتل می شود. آذر از دست کوثر می گریزد؛ اما به دام می افتد. کوثر قول می دهد که از آذر نگهداری کند. سال ها می گذرد و آذر (نیلوفر) بزرگ می شود. کوثر، که با همسرش (سهیلا) زندگی می کند، پیشنهاد همکاری دو مرد (منوچهر طایفه و یدالله شیراندامی) را برای سرقت از یک جواهرفروشی می پذیرد، و پس از انجام عملیات سرقت با جواهرها می گریزد. او به آذر می سپارد که پس از مرگش در مراسم تدفین او شرکت نکند تا ناشناس بماند...
کارگردان: منصور تهرانی
کارگران معدن به خاطر جور و ستمی که بر آنها وارد میشود، شکایتی نوشته و تقاضای بازرسی جهت رسیدگی به موقعیت کارگران معدن را میکنند. بازرس ویژهای از مرکز به منظور پیگیری به معدن میآید. نتیجهی تحقیقات بازرس ویژه موید نظر کارگران است و خواسته و حقوق کارگران بار دیگر به فراموشی سپرده میشود. کارگران ناچار از اعتصاب و بعد شورش میشوند طی یک درگیری که بین ماموران و کارگران معدن روی میدهد، مالک معدن سرانجام وسیلهی کارگران به قتل میرسد.
کارگردان: احمد نیکآذر
"رحمان" صاحب دو فرزند به اسامی "سیفالله" و "حجت" است. حجت از روستا به شهر میرود و در کارخانهای مشغول کار میشود. سیفالله دائماٌ در فکر رفتن به شهر نزد حجت است. رحمان با پدر پیر و افلیجش در روستا به زندگی فقیرانهاش ادامه میدهد (بابا حمزه_ پدر رحمان_ از معالجه پاهایش در شهر ناامید و مجدداٌ به روستا بازگشته است) بابا حمزه دائماٌ رحمان را تشویق به کاشت زمین میکند. رحمان به لحاظ بدهکاریهایش به "اسکندری" صاحب گاوداری روستا، نمیتواند خواسته باباحمزه را عملی کند و ناچار از کار کردن در گاوداری ا...
کارگردان: فتحعلی اویسی
داستان مادری است که پسرش در آستانه اعذام قرار دارد. او برای نجات فرزند در بندش تدبیری میاندیشد و با دیدار از مقامات اجازه میگیرد که فرزندش را قبل از مرگ دیدار کند ولی او نقشهای دارد و با احرای آن سعی میکند فرزندش را از مرگ برهاند.
کارگردان: مرضیه برومند، علی طالبی
کپل، شکمو، دم باریک، دم دراز، گوش دراز، سرمائی، عینکی، خوشخواب، با سایر موشها در کلاس مشغول درس خواندن و بازیگوشی بودند که ناگهان موش اصد دستپاچه و نگران وارد شهر میشود و خبر میآورد که: ای داد و بیداد چه نشستهاید که یک گربه سیاه و بدجنس در راه است و اگر پایش به اینجا برسد یک موش هم از دستش جان سالم بدر نمیبرد. در شهر هنگامهای برپا میشود، موشها ابتدا وحشتزده و نگران به این سو و آن سو میدوند، هر کس چیزی میگوید و هر کس راهی پیشنهاد میکند، ولی سرانجام در یک راه همه مصمم میشوند: اتحاد و ا...
کارگردان: حجتالله سیفی
"مهری" و "امیر" بدنبال اختلافاتی از یکدیگر جدا میشوندف در حالی که کودک خردسال دارند. سالها بعد در تعقیب رویاهایش به سراب رسیده، در جریان انقلاب اندیشهاش صیقل میخورد و به دنبال سعادت خانواده، همسر و فرزندش برمیآید و سرانجام آنها را مییابد اما امیر او را نمیپذیرد. کودک که مهر مادری را دریافته، برای یافتن او از خانه میگریزد و چون بیمار است، نهایتاٌ به بیمارستان منتقل میشود. مهری و امیر در جستجوی پر از التهابشان، یکبار دیگر، کنار کودکی که هر دوی آنها را کنار خود میخواهد، بهم میرسند. سرانجا...
کارگردان: شاپور قریب
دخالتهای بیمورد خانوادهگی در زندگی زن و مردی، سرانجام باعث جدائی زن از مرد میگردد و این زمانی است که مرد کارش را نیز از دست داده است. از آن پس مرد باید عهدهدار نگهداری دو کودک خود نیز باشد. بزودی زن از اقدام عجولانه خود پشیمان میشود و با وساطت و اقدامات نوع دوستانه همسایه، زن و مرد زندگی تازهای را آغاز میکنند با این تحریک که از آن پس اجازه دخالت بیمورد را به دیگران ندهند.
کارگردان: عباس کیارستمی
پسربچهای هنگام انجام تکالیف شب متوجه میشود دفتر همکلاس خود را اشتباهاٌ برداشته و با خود به خانه آورده است. در حالیکه معلم تاکید کرده است دانشآموزان بایستی تکالیف خود را در دفتر مخصوص تکالیف شب انجام دهد. خانه همکلاس در قریه مجاور قرار دارد. راه دور است و دشوار ولی پسربچه خود را ملزم میداند هر طوری شده دفتر را به دوستش برساند.
کارگردان: حسین زندباف
دختر آقای سعادت با مهندس مهران قرار ازدواج گذاشته است. آقای سعادت، که آدم بدگمانی است،آقا تقی خیالاتی و دست و پا چلفتی را مأمور می کند تا مهران را زیر نظر بگیرد. آقا تقی ادعا می کند که مهران عضو باند قاچاق هروئین است. به زودی معلوم می شود که قاچاقچی مورد نظر فرد دیگری است شبیه مهران که در ساختمان محل سکونت او زندگی می کند. به این ترتیب چابکی آقا تقی در کشف باند قاچاق اثبات می شود و مهران و دختر آقای سعادت به وصال هم می رسند.
کارگردان: کامبوزیا پرتوی
«حسن» و «گلدونه» به قصد یافتن پدرشان از پرورشگاه میگریزند؛ اما جستجوی آنها به نتیجه نمیرسد و خسته و گرسنه به گربههای ولگرد کوچه و خیابان برمیخورند. گربهها به امید اینکه اگر پدر بچهها را پیدا کنند به وضعیت و موقعیت خوبی دست پیدا خواهند کرد، جستجوی گستردهای را آغاز میکنند؛ اما وقتی سرانجام پدر «حسن» و «گلدونه» پیدا میشود، با بیمهری او روبرو میشوند. چه قبلا توسط مستخدم منزل، پسر و دختری به عنوان فرزندان گمشدهی وی به خانه راه یافتهاند، اما سرانجام حقیقت آشکار میشود و گربهها نیز جایی ...
کارگردان: علی سجادی حسینی
پسران آقای «پاکنهاد» مؤسس مدرسهی ناشنوایان، به بهانهی اینکه پدر به خارج از کشور رفته، قصد دارند ساختمان قدیمی مدرسه را خراب کرده و به جای آن پاساژ بنا کنند. نوهی پیشکار آقای «پاکنهاد»، بر حسب تصادف در مییابد که او بر خلاف گفتهی پسرانش در جایی نگهداری میشود که به نظر میرسد «مدرسهی پیرمردها» باشد. فسقلی با پنهان شدن در اتومبیل پسران «پاکنهاد» سر از یک آسایشگاه سالمندان درمیآورد. فسقلی با کمک پیرمردان ساکن آسایشگاه و سرآشپز آنجا تصمیم به نجات «پاکنهاد» میگیرد.
کارگردان: علیرضا داوودنژاد
نوجوانی پس از مرگ پدر تصمیم میگیرد سرپرستی خانوادهاش را به عهده بگیرد. به همین منظور در چاپخانهای مشغول به کار میشود. در آنجا رقیبی دارد که کشمکشهایش با او زمینهی بلوغ فکری و روحیاش را فراهم میآورد.
کارگردان: مجید قاریزاده
«سحر» دختر هفت ساله «جواد» و «عاطفه» معلول جسمی است و به اتفاق پدر و مادرش در آپارتمانی اجارهای در شهرک اکباتان زندگی میکند. «عاطفه» مادر «سحر» در تلاش است با عمل جراحی دخترش بهود یابد. جواد کارمندی ساده است که به خاطر هزینههای فراوان و سنگین زندگی با مشکلات اقتصادی درگیر است و در این میان باید مخارج معالجه «سحر» را نیز تأمین کند.از سوی دیگر «رضا» کارگردان تئاتر، در تکاپوی اجرای نمایشی برای کودکان است و از «جواد» -پدر سحر- که بازیگری قدیمی است برای همکاری دعوت میکند. تلفیق زندگی و تئاتر و دن...
کارگردان: محمدرضا هنرمند
«لیلا» و «بهرام» اعضاء خانوادهای در شهر شادی، برای کمک به مادرشان که وام بانکیاش را دزدی به نام «گنجو» ربوده وارد عمل میشوند. اما توسط «گنجو» و مادرش «عجوزه» دستگیر شده و در زیرزمین «عجوزه» زندانی میشوند. عروسکهای «لیلا» و «بهرام» برای رهایی آن دو به فکر نقشهای میافتند و طی عملیات ضربتی آنها را نجات میدهند.
کارگردان: علیرضا رئیسیان
ریحانه سرگذشت زنی است تنها، او که از گذشته خود جدا شده به شهر زادگاهش باز میگردد تا زندگی تازهای را جستجو کند. در ابتدا به خانه پدری که اینک برادرش با فقر در آن زندگی میکند میرود. برادر که وجود او را مزاحم زندگی خود میداند، از این موضوع به شدت ناراحت و عصبانی است. ریحانه ناگزیر به سراغ خواهر خود میرود. او نیز ریحانه را برای خود خطری احساس میکند و در نتیجه با احترام عذرش را میخواهد. ریحانه که باز تنها مانده این بار نزد زن عمویش «عزیز خانم» میرود. زن عمو در گذشته خواهان ازدواج ریحانه با ت...
کارگردان: پرویز صبری
مدرسهای شبانه روزی که مربی نداشته، سه ماه است که تعطیل است. یک روز خانم معلم جوانی وارد میشود. علیرغم مشکلاتی که هست با ایجاد رابطه عاطفی، بزودی شور و نشاطی بر مدرسه حاکم میکند. خانم معلم در یک گردش تفریحی داستان شنگول و منگول و حبه ی انگور را برای شاگردان خردسال خود تعریف می کند. شیر، در مقام سلطان جنگل، بین گرگ و روباه مسابقه ای می گذارد، بدین ترتیب که هر کدام زودتر غذای لذیذی برای او فراهم کند به استخدام او در می آیند...
کارگردان: محمد متوسلانی، علی حاتمی
«جعفرخان» پس از سالها اقامت در خارج از کشور به عنوان تحصیل، به مملکت و شهر خود باز میگردد ولی آنچنان با محیط و حال و هوای آن بیگانه است که اعمال و رفتارش موجب اعتراض اهالی شهر شده و وی ناچار از بازگشت میشود. پدر سالهای امیدش را از دست رفته میبیند به آرزوی ثمره نوه کوچکش دل میبندد.
کارگردان: پوران درخشنده
یک معلم روانشناس برای تدریس وارد مدرسهی دخترانهای میشود که در آن دانشآموزان استثنائی و ناشنوا تحصیل میکنند. ورود او مصادف میشود با آشنایی با دخترکی ناسازگار و کندذهن که قصد کشتن همشاگردیش را در سر کلاس داشته است. معلم جوان با تلاش فراوان سعی در اصلاح شخصیت ناسازگار دخترک میکند و در روزهای بعد تلاش او تا حد ایثار و جنون پیش میرود. به زودی روشن میشود که معلم جوان به خاطر آنکه از داشتن فرزند محروم است، عاشقانه در بازسازی شخصیت دخترک تلاش میورزد. وقتی تلاش او به ثمر میرسد، پدر دخترک سد ر...
کارگردان: حسن محمدزاده
«طاهره» و شوهرش «منصور» در یک آپارتمان اجارهای زندگی آرامی دارند. پدر «طاهره» پیر و از کار افتاده است و پیش آنها زندگی میکند. تنها دارایی او یک خانهی قدیمی در مراغه است که قصد دارد آن را فروخته و جهت خرید خانه به «منصور» کمک کند. اما «منصور» غرورش اجازهی قبول چنین کاری را نمیدهد. روز جمعه «طاهره»، خواهر «منصور» «مهری» و بچههایش را دعوت به ناهار میکند. «مهری» که گویی از قبل برای تفرقه آمده، پای پدر «طاهره» را وسط کشیده و زندگی آرام آنها را بر هم میزند. «منصور» به دفاع از خواهر به حالت ...
کارگردان: رحمان رضایی
«بهرام پرتوی» در عین ناباوری حکم بازنشستگیاش را دریافت میکند. او که مرد فعالی بوده، روحیهی بدی پیدا میکند. با توجه همسرش، در صدد کسب حرفهای جدید برمیآید تا ضمن کمک به بودجهی خانواده، سلامت روانش را نیز باز یابد. اما کارهای مختلفی که در نمایشگاه اتومبیل «پرویز» (برادر زنش) و یک شرکت ساختمانی به دست میآورد، چون بر پایهی تقلب و ریاست است، باب میل او نیست. زندگی خانوادگی «پرتوی» به همین جهت تا سقوط کامل پیش میرود... تا اینکه یک دوست قدیمی، سرانجام به او شغلی پیشنهاد میکند که با روحیهی او...
کارگردان: مسعود کیمیایی
گروهبان پس از هشت سال به زادگاهش برمیگردد در حالیکه تصور همه بر این بوده است که او دیگر مراجعت نخواهد کرد. «گلبخت» زن روسیاش و پسرش «بهمن» در تعویض روغنی برادر گروهبان کار میکنند. «گلبخت» قرار است با مادرش در بازگشایی مرزهای ایران و شوروی به زادگاهش آذربایجان شوروی بازگردد. گروهبان قبل از عزیمت به جنگ، زمینی را در جنگل با قولنامه خریده است. بعد از هشت سال –پس از بازگشتش- زمین دهها برابر گرانتر شده است. اما سند زمین به اسم گروهبان نشده و فروشنده حاضر نیست زمین را به قیمت گذشته به اسم گروهب...
کارگردان: کامبوزیا پرتوی
گلنار با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می کند. روزی به کنار چشمه می رود تا آب بیاورد. باد دستمال آبی او را، که یادگار مادرش است، با خود می برد. گلنار در پی دستمال به جنگل می رود و راه را گم می کند و گرفتار خاله خرسه می شود. خرس ها او را برای انجام کارهای روزانه و پختن کلوچه پیش خود نگه می دارند. پدربزرگ و مادربزرگ به کمک اهالی به دنبال گلنار می گردند، اما او را نمی یابند. خاله قورباغه خود را به گلنار می رساند و با هم نقشه ای برای فرار می کشند. گلنار به خرس ها می گوید به شرطی پیش آن ها می ماند که یک ...
کارگردان: داریوش فرهنگ
پسرکی بازیگوش و خیالاتی دائم از سوی پدرش سرزنش و تحقیر می شود. او در عالم خیال خود را «زورو» می پندارد و با گروهی گنگستر که دزدان دوچرخه هستند، درگیر می شوند. روزی او همراه اعضای خانواده به شهربازی می رود و به دست گروه گنگسترها دستگیر می شود. غیبت او اعضای خانواده را نگران می کند و پدر که نسبت به سرنوشت فرزندش نگران شده، در یک بازی خیالی، به همراه گروهی از مردم و افراد پلیس، پس از ماجرایی پر حادثه، مخفیگاه گنگسترها را می یابد و پسر را از زندان تخیلاتش نجات می دهد.
کارگردان: خسرو معصومی
خبرنگاری با قطار وارد زادگاهش می شود و از همان بدو ورود خاطرات خود را که مربوط به سال های گذشته است مرور می کند، خبرنگار که برای یک روزنامه محلی قلم می زده تلاش دارد تا پرده از روی فساد و اختلاس مسئولان شهر بردارد. اما شهردار با نفوذی که در قدرت مرکزی دارد مانع از افشاگری های خبرنگار جوان می شود. در چنین وضعی بخشدار جدیدی وارد شهر می شود و از همان آغاز تصمیم می گیرد که بر نابرابری ها و بی عدالتی ها خاتمه دهد. مسئولان شهر از فرماندار می خواهند که برای جلوگیری از اغتشاش و ناامنی در شهر چاره ای بین...
کارگردان: تهمینه میلانی
یک دانشجوی رشته ی سینما به نام فرشته، مربی خصوصی دختر نوجوانی است به نام عاطفه که والدینش متارکه کرده اند. فرشته که در جست و جوی موضوعی است برای پایان نامه ی تحصیلی خود در می یابد که پدر عاطفه باعث شده است که دخترش وضع روحی نامناسبی پیدا کند. فرشته در پی تحقیقاتی درباره ی مسئله طلاق به اعضای خانواده نزدیک می شود و موجب می گردد که روابط گسسته خانواده از نو سامان بگیرد.
کارگردان: مسعود کرامتی
وحید که آرزوهای ناممکنی در سر می پروراند با موجودی عجیب به نام پاتال که از یک کره جغرافیایی بیرون می آید آشنا می شود. پاتال به شرط آن که وحید اجازه بدهد او به سرزمین اصلی اش بازگردد می پذیرد آرزوهای ناممکن اما کوچک او را متحقق کند. او و خواهرش به جای پدر و مادرشان در می آیند و پدر و مادرشان به جای آن ها و هر کدام وظایف دیگری را انجام می دهند، اما در ساعاتی بعد او پشیمان از وضع پیش آمده از پاتال در خواست می کند که اوضاع را به روال گذشته برگرداند، پس از آن، با موافقت وحید، پاتال غیب می شود.
کارگردان: خسرو ملکان
طوبی و همسرش که قاچاقچی مواد مخدر است، از جنوب کشور به تهران می آیند. او که ناخواسته در دام اعمال غیر قانونی همسرش گرفتار شده، در جابجایی مقداری مواد مخدر به هفت سال زندان محکوم می شود. مرد که در غیاب طوبی قادر به اداره ی زندگی نیست، دختر سه ماهه شان غزل را به یک نقاش می فروشد. پس از پایان محکومیت، طوبی همه جا را بدنبال همسر و دخترش زیر پا می گذارد. او با تلاش فراوان، شوهرش را در زیرزمین ساختمانی می یابد و سراغ بچه اش را می گیرد. مرد، ناگزیر به او می گوید که غزل سالها قبل درگذشته است. طوبی خشمگی...
کارگردان: شاپور قریب
«جواد» که از خانوادهی متمولی است، شیفتهی دختر فقیر قالیباف میشود. والدین مرد جوان با این وصلت مخالفت میکنند. «جواد» بر رأی خود پافشاری کرده و سرانجام به جهت ادامهی مخالفتها، خانوادهاش را ترک میگوید. پس از آن طی حادثهای سلامت خود را از دست میدهد. خانوادهی دختر با صرف همهی زندگیشان، «جواد» را معالجه و سلامتی را به او باز میگردانند. تنها در این هنگام است که خانوادهی «جواد» به خود میآیند.
کارگردان: حسن هدایت
فیلمساز سالمندی به خاطر فیلمی که دربارهی زادگاهش ساخته است، برندهی جایزه میشود. پس از برگزاری مراسم، زنی همسن او هدیهای به وی میدهد و میگوید پنجاه سال پیش این هدیه را از او گرفته است. فیلمساز در منزل با کنجکاوی هدیه را میگشاید و میبیند یک آلبوم قدیمی فیلم است. این آلبوم، فیلمساز را به دوران کودکی و ماجراهایش میبرد، ماجراهایی که دربارهی سینما، زندگی و حوادث آن است...
کارگردان: مرضیه برومند
«خانم بزرگ» مصمم است تا گردنبند معروف به «آینهی جادو» را به نوهاش «ریحان» ببخشد، اما «نیمتاج خانم» دختر طردشدهی خانمبزرگ و همچنین پسرش که نمیخواهند این امر صورت گیرد با کمک دو سارق (جهانگیر و عبدالله) تصمیم به سرقت گردنبند میگیرند. سارقین، به هنگام فرار سوار اتومبیل «صمیمی» (عروسکساز نمایش کودکان) و ساکن منزل خانمبزرگ شده و از صحنه دور میشوند در حالیکه عروسکهای «جوجو» و «میو» نیز در آن قرار دارد. عروسکها، گردنبند را پس گرفته و رهبری عملیات گرفتاری سارقان را عهدهدار میشوند و با یار...
کارگردان: جعفر پناهی
زمان تحویل سال نو نزدیک است. «راضیه» از مادرش پول میگیرد تا برای سفرهی هفتسین ماهی قرمز بخرد، اما پولش بین راه گم میشود. او در جستجوی پول گمشدهاش با کسانی آشنا میشود؛ کسانی که نمیتوانند سر سفرهی هفتسین در کنارش باشند، اما هریک به نوعی سعی میکنند تا «راضیه» را یاری کنند تا به مقصودش دست یابد...
کارگردان: کامران قدکچیان
«کوپر» سیاستمدار آمریکایی با ازدواج دخترش «نرجس» (که قبلا ملیکا نام داشته) با یک جوان دانشجوی ایرانی «علیرضا» مخالف است اما دخترش به رغم مخالفتهای پدر با «علیرضا» ازدواج میکند. «کوپر» که موقعیت و پست خود را در خطر میبیند، غریبهای آدمکش را اجیر میکند تا علیرضا را بکشد. آدمکش، جوانی به نام «خسرو» است که با همسرش «یاسمین» که مبتلا به ایدز است در پاریس زندگی میکند. «خسرو» قرار میگذارد تا در برابر دریافت ویزای آمریکا «علیرضا» را بکشد. اما پس از آشنایی با او از قصد خود منصرف میشود و در حالی...
کارگردان: ایرج طهماسب
«کلاه قرمزی» که حالا بزرگ شده، مشغول تحصیل است اما بازیگوشیهایش سبب میشود تا از مدرسه اخراج شود. تلاش او برای اینکه شغلی به دست آورد نیز نتیجهای عاید نمیکند، تا اینکه از طریق تماشای تلویزیون و ملاحظهی برنامهی «آقای مجری» تصمیم میگیرد تا روانهی تلویزیون شود. «کلاه قرمزی» به تهران نزد «پسرخاله» میرود و با کمک او روانهی تلویزیون میشود و در آنجا به خاطر علاقهی زیادش به «آقای مجری» سعی میکند تا موانع راه ازدواج او را از بین بردارد؛ اما مشکلاتی را باعث میشود...
کارگردان: ابوالحسن داوودی
«خسرو» که کارش رانندگی تاکسی است، یک شب با موجودی فضایی که خود را «خپیت» میداند، روبرو میشود. رفتار غیر عادی و پیشبینی نشدهی «خپیت» مشکلاتی برای «خسرو» پدید میآورد. «خسرو» علت حضور «خپیت» در زمین را نمیداند تا اینکه زنی فضایی نیز به زمین میآید؛ و اوست که فاش میکند که «خپیت» به لحاظ مخالفت فرماندهان سیاره با نفس ازدواج او، به زمین تبعید شده است. به زودی پای موجودات فضایی دیگر که قصد بازگرداندن زن و مرد فضایی را دارند، به زمین گشوده میشود. بین دو گروه نبردی در میگیرد اما در نهایت، با قول...
کارگردان: فریدون حسنپور
تعطیلات تابستانی فرا میرسد. دو برادر دوقلو با استفاده از این فرصت یکی در مکانیکی «اوس جمال» مشغول به کار میشود و دیگری به اردوی تفریحی-علمی رامسر میرود. «امین» در مکانیکی سعی میکند با استفاده از طرز تفکر علمی خود سروسامانی به اوضاع تعمیرگاه «اوس جمال» بدهد و «رامین» در اردوی رامسر، با شیطنتهای خود حوادث مختلفی را پیش میآورد...
کارگردان: سیروس الوند
مهندس «فریدون بهنام» که تازه از آمریکا بازگشته است، به طور اتفاقی دوست قدیمیاش، «مجید قانع» را میبیند و توسط او به جمعی معرفی میشود که دورهی دوستانه دارند. در این جمع «غلامرضا مودّت» دیگران را تحت نفوذ خود دارد. «بهنام» طرحی جهت ساخت یک مجموعهی مسکونی در شمال دارد و میخواهد شهرکی نمونه بسازد. طبع سودجوی جمع، آنها را مشتاق به مشارکت در این پروژه میکند. در این میان «بهنام» با «ثریا» دختر «مودّت» آشنا میشود و از او تقاضای ازدواج میکند. «ثریا» ناخواسته به یک بازی کشانده میشود که حاصل آن ش...
کارگردان: کیومرث پوراحمد
«نسرین» و «نرگس» مثل سیبی هستند که از وسط نصف کرده باشند. سالها پیش پدر و مادرشان آنها را از یکدیگر جدا کردهاند، اما آنها از روی یک اتفاق همدیگر را پیدا کرده و پنهانی جایشان را عوض میکنند. حالا «نسرین» در خانهی پدر به جای «نرگس» زندگی میکند و در تنهایی برای عکس خواهرش آواز میخواند: نیمهی گمشدهی من، حرفای نشنیدهی من و...