- منظوم
- فیلم ها
- فیلم سینمایی عاشقانه (1374)
- آثار مرتبط عاشقانه (1374)
آثار مرتبط فیلم عاشقانه | منظوم
کارگردان: علیرضا داوودنژاد
نوجوانی پس از مرگ پدر تصمیم میگیرد سرپرستی خانوادهاش را به عهده بگیرد. به همین منظور در چاپخانهای مشغول به کار میشود. در آنجا رقیبی دارد که کشمکشهایش با او زمینهی بلوغ فکری و روحیاش را فراهم میآورد.
کارگردان: علیرضا داوودنژاد
احترام پیرزن متمولی است که همراه با نوه اش رضا که والدینش در خارج از ایران زندگی میکنند، در ویلایی بزرگ نزدیک متلقو زندگی میکند. احترام تعدادی ویلا در شمال دارد که آنها را اجاره میدهد و پیشکار دغلی به نام معمار دارد که با سرمایه او به ویلاسازی مشغول است. احترام خواهر بزرگتری به نام اشرف سادات دارد که ساکن تهران است و سالهاست با او قهر است و طبعاً بی خبر. یک روز اشرف سادات بدون اطلاع قبلی نزد احترام میآید. او در واقع به شمال آمده تا نوه اش مریم را که به شیشه معتاد است و از خانه فرار کرده، پی...
کارگردان: علیرضا داوودنژاد
مجید و نسیم زن و شوهر جوان و عاشق، با هم زندگی شیرینی را می گذرانند. مجید نزد پدر نسیم کار می کند، اما مجید پس از مدتی به کارهای پدر زن خود مشکوک می شود، پدر نسیم با آگاهی از این موضوع توطئه ای را طرح می کند تا او را از سر راهش بردارد. مجید در یک صحنه سازی به جرم قتل دستگیر و راهی زندان می شود. نسیم با وجود تمام تلاشش نمی تواند حکم اعدام مجید را لغو یا به تعویق بیندازد. نسیم که در بهزیستی کار می کند، از سوی یکی از تحت درمان های خود (زنی به نام ثریا) با دو زن دیگر (قرقی و شراره) آشنا می شود و چون...
کارگردان: علیرضا داوودنژاد
«عطا» مردی حدودا سی و پنج، شش ساله و پولدار است که همسرش «سپیده» یک خانم مهندس فعال و متجدد است و یک پسر کوچک خوش سروزبان به نام «سمیر» هم حاصل زندگی مشترک او با سپیده است. «عطا» از آنجاییکه حوصله انجام کارهای اداری را ندارد اختیار همه اموالش را به همسرش سپرده تا او به امور اداری و مالی کارهایش بپردازد. تا اینکه سپیده در حین رسیدگی به فعالیتهای شهرکسازی خودش با محمدرضا (دوست قدیمی عطا) درگیر میشود و در جریان این اتفاق محمدرضا که مرد جا ا...
کارگردان: علیرضا داوودنژاد
سه زن که با همکاری یکدیگر، ایجاد و ثبت یک شرکت تجاری، اقدام به اختلاس از یک مؤسسه اعتباری می کنند آن ها…
کارگردان: داریوش مهرجویی
«پری» دانشجوی ممتاز رشتهی ادبیات و تئاتر که از همهی مزایای زندگی یک دختر جوان برخوردار است، با خواندن کتاب سبز کوچکی دچار تحولات فکری و حسی میشود. کتاب، سرگذشت سیر و سلوک عارف گمنامی در قرن پنجم هجری است. «پری» پس از خواندن کتاب با آنکه خواهان مراتب معنوی بالاتری است، از زندگی معمولی دلکنده شده و در وادی دردناک «طلب» سرگردان میشود. کتاب به برادر بزرگش، «اسد» تعلق دارد. «اسد» چندی پیش در حادثهی آتشسوزی کلبهاش درگذشتهاست. «داداشی» برادر دیگر «پری» که مخالف راه و رسم «اسد» است و عقیده دارد...
کارگردان: کیومرث پوراحمد
«نسرین» و «نرگس» مثل سیبی هستند که از وسط نصف کرده باشند. سالها پیش پدر و مادرشان آنها را از یکدیگر جدا کردهاند، اما آنها از روی یک اتفاق همدیگر را پیدا کرده و پنهانی جایشان را عوض میکنند. حالا «نسرین» در خانهی پدر به جای «نرگس» زندگی میکند و در تنهایی برای عکس خواهرش آواز میخواند: نیمهی گمشدهی من، حرفای نشنیدهی من و...
کارگردان: مجتبی راعی
«معصومه» زنی است نویسنده که قصد دارد قصهی زندگی مادرش را از دیدگاه خود به رشتهی تحریر درآورد. اما در زندگی روزمرهاش مسایلی پیش میآید که در نگارش آن به تناقض میرسد. او درمییابد که همسرش «خسرو» با زنی مطلقه رابطهی پنهانی دارد. او همزمان با نگارش زندگی مادرش در دوران کشف حجاب و خواستگارانش درمییابد که یکی از خواستگاران قدیمیاش به نام «فرهاد» موجب آشنایی «خسرو» با زن مطلقه بوده است تا شاید به این ترتیب «معصومه» از شوهرش طلاق بگیرد و «فرهاد» بتواند به او دست پیدا کند. «خسرو» این نظر «معصومه»...
کارگردان: کامران قدکچیان
«کوپر» سیاستمدار آمریکایی با ازدواج دخترش «نرجس» (که قبلا ملیکا نام داشته) با یک جوان دانشجوی ایرانی «علیرضا» مخالف است اما دخترش به رغم مخالفتهای پدر با «علیرضا» ازدواج میکند. «کوپر» که موقعیت و پست خود را در خطر میبیند، غریبهای آدمکش را اجیر میکند تا علیرضا را بکشد. آدمکش، جوانی به نام «خسرو» است که با همسرش «یاسمین» که مبتلا به ایدز است در پاریس زندگی میکند. «خسرو» قرار میگذارد تا در برابر دریافت ویزای آمریکا «علیرضا» را بکشد. اما پس از آشنایی با او از قصد خود منصرف میشود و در حالی...
کارگردان: غلامرضا حیدرنژاد
جلال، بازیگر نقش های فرعی سینما که در عشق هم شکست خورده، قصد خودکشی دارد. او که ساکن اتاق شماره 212 در مسافرخانه «گلها» است ابتدا تصمیم میگیرد با طناب خود را حلق آویز کند، اما موفق نمیشود و ناچار در پی استخدام یک آدمکش برمیآید. «حسن چاخان» بازیگر سینما، نشانی یک آدمکش معروف به نام «رعد» را به او میدهد.
کارگردان: احمد امینی
«بهرخ ثابتی» که دکتر داروساز است، بعد از اینکه مطلع میشود که مادرش بیمار است، برای پیوستن به او که در خارج است، به فروش املاک موروثی خود میپردازد. در همین اثناء، اتومبیل گرانقیمت که برای فروش در نمایشگاهی به امانت گذارده شده، توسط «بزرگ»، پادوی نمایشگاه خسارت عمدهای میبیند. اما «بزرگ» پولی برای جبران خسارت «بهرخ» ندارد. بنابراین ناچار میشود تا به خواستهای عجیب تن بدهد. خواستهی «بهرخ» ازدواج است. آندو گرفتار عشق بیفرجامی میشوند که ابتداً هریک سعی دارد از آن بگریزد. اما در این اثناء، «به...
کارگردان: کمال تبریزی
«مینا» مددکار کانون اصلاح و تربیت، مأمور تشکیل کلاسی آموزشی جهت مددجویان میشود. «مهدی» یازدهساله، بزهکار، که باور ندارد مادرش مرده با تصویری خیالی که از روزنامهای به دست آورده، قصد یافتن مادرش را دارد و با دیدن «مینا»، او را مادر خود میپندارد و با گریختن از کانون اصلاح و تربیت، سرانجام خانهی مددکار را مییابد و به طرق مختلف سعی میکند تا «مینا» را قانع کند که مادر اوست. مددکار ابتدا در برابر خواستهی «مهدی» مقاومت میکند؛ اما سرانجام او را به خانه میبرد. حضور پسرک در خانه سبب شور و گرمایی ...
کارگردان: ناصر تقوایی
رویا و جهانگیر پس از دهسال زندگی مشترک درمییابند که هنوز شناخت کافی از یکدیگر ندارند، رویا که به نویسندگی علاقهمند شده به کلاس فیلمنامهنویسی میرود؛ اما در این راه با مخالفتها و کنایههای همسرش مواجه میشود. رویا چند روزی قهر میکند و پس از چند روز با فیلمنامهای از زندگی خودش به خانه باز میگردد.
کارگردان: داریوش مهرجویی
حمید هامون که با همسرش مهشید دائم کشمکش دارد زندگی کابوس گونهی خود را مرور میکند. او که مشغول نوشتن رسالهاش دربارهی عشق و ایمان است در پی دوست قدیمی و مرادش علی عابدینی میگردد. خانه و کاشانه را ترک میکند و دست به اعمال دیوانهواری میزند. او در حالتی پریشان، در پی شکایتهایش، خود را به امواج دریا میسپارد، اما عابدینی او را نجات میدهد.
کارگردان: مسعود کیمیایی
چند جوان، امکان استفاده از یک اتومبیل گرانقیمت مرسدسبنز را برای یک شب و یک روز به دست میآورند. آنها تصمیم میگیرند از این فرصت حداکثر استفاده را ببرند. هر کدام از جوانها مشکلی دارند که با مرسدس حل میشود؛ اما در پایان، این مرسدس است که سالم میماند و در عوض، هر کدام از جوانها پس از تنها شدن با مرسدس، زخمی برمیدارد...
کارگردان: مهدی صباغزاده
یک زوج جوان برای عبور از مرز احتیاج به پول دارند. آنها تصمیم میگیرند یک بازیگر سینما را بدزدند و در یک روز بارانی، آنها تصمیم خود را عملی میکنند. در خانهای در شمال کشور، او را زندانی کرده و به او میگویند که با مادرش تماس گرفته و به او بگوید پنجاه میلیون تومان پول آماده کند.
کارگردان: محمد جعفری
در کنار یک هتل بزرگ خانهای قدیمی مثل یک وصلهی ناجور قرار دارد. «مالکی» در صدد خریدن خانه برمیآید، اما پیرزن صاحبخانه، راضی به فروش آن نیست. «مالکی» به طریقی با فرزندان پیرزن رابطه برقرار میکند تا بلکه موفق به خرید خانه شود. پس از یک سلسله حوادث مضحک سرانجام «مالکی» تسلیم سماجت پیرزن شده و با او ازدواج میکند و حیاط خانهی قدیمی را به مدرسهی مجاور میدهد تا بچهها، محلی برای بازی داشته باشند.
کارگردان: محمدرضا هنرمند
روزهای جنگ... «امیر» که کارش گلفروشی است با «ژانت» آشنا میشود، به زودی بین آنها الفتی پدید میآید؛ «امیر» پیشنهاد ازدواج میدهد اما «ژانت» که مسیحی است نمیپذیرد. در جریان یکی از بمبارانها، «ژانت» پدر و مادرش را از دست میدهد. وقتی موافقت خود را برای ازدواج اعلام میکند «امیر»، برای انجام دورهی وظیفهی سربازی، به جبهه اعزام میشود. ادارهی باغ و پرورش گل به عهدهی ژانت گذارده میشود. انتظار «ژانت» برای بازگشت «امیر» بیهوده است، چون او به اسارت درآمده است. اما «ژانت» هشت سال برای آزادی او ...
کارگردان: رخشان بنیاعتماد
«رسول رحمانی» مالک یک مزرعهی گوجهفرنگی است و کارخانهای هم در کنار آن دارد. او که چند سال پیش همسرش را از دست دادهاست، تنها زندگی میکند. «نوبر کردانی» زنی است که سرپرستی خانوادهاش را به عهده دارد و ناچار است کار کند. او به همراه چند زن دیگر برای کار در مزرعه انتخاب میشود و...
کارگردان: اسفندیار شهیدی
«مرضیه» زنی است مقاوم که باید علیه بدیها بجنگد. شوهرش در بوسنی شهید شده است و او تنها با دو فرزند خردسال و مادر داغدار خود زندگی میکند. پدرشوهرش از آمریکا باز گشتهاست تا آنها را با خود به امریکا ببرد و حال «مرضیه» یا باید در وطن بماند و در کنار خانوادهاش با آسیبها و صدمات اجتماعی بجنگد و یا اینکه جلای وطن کند. «مرضیه» در مقابل ناملایمات و سختیها باید توان ایستادگی داشته باشد...
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
پلاک «یوسف» از شکم یک کوسه در آبهای جنوب پیدا میشود. همه معتقدند که او شهید شده است. «دایی غفور» که رانندهی تاکسی فرودگاه است، برخلاف دیگران معتقد است که پسرش «یوسف» روزی بازخواهد گشت. زندگی او و دختری به نام «شیرین» که از قبل برای جستجوی برادرش به ایران آمده است، در یک نقطه به هم میرسد. آنها به دنبال گمشدهی خود میگردنند...
کارگردان: مسعود کیمیایی
قبل از انقلاب اسلامی، دبیرستان تعطیل میشود. هفت دانشآموز با هم قرار ملاقاتی را در چند سال آینده میگذارند. پس از انقلاب اسلامی، آنها که حال هریک شغل و زندگی خاصی پیدا کردهاند، به قرار ملاقات میآیند. یکی از آنها که وکیل دعاوی است به محل قرار نمیآید. او درگیر وکالت یک شرکت بزرگ است که این کار مشکلی برای او ایجاد میکند و اجباراً باید خود را مخفی کند. دوستان تازه جمعآمده، دوباره با هم میشوند و تصمیم میگیرند به کمک دوستشان بروند و...
کارگردان: مجید فهیمخواه
«رفیع» نقاش جوانی است. او روزی پی میبرد که مادرش، برخلاف آنچه به او گفته شده بود، زنده است. «رفیع» که رابطهی سردی با پدر خود دارد، در پی یافتن مادرش برمیخیزد. او روزی توسط تلفن یک زن ناشناس درمی یابد که مادرش زنده است و پدر تا به حال به او و خواهرش دروغ گفته است...
کارگردان: مجید مجیدی
پسرکی به نام علی کفشهای خواهرش را گم میکند. از آنجایی که زهرا کفش دیگری ندارد و پدر هم توانایی مالی خرید کفش نو را ندارد، قرار میگذارند که صبحها زهرا کتانی علی را بپوشد و ظهر علی با کتانی به مدرسه برود. با وجود تلاشی که زهرا برای بهموقع رساندن کفشها میکند، اما علی هر روز دیر به مدرسه میرسد تا این که...
کارگردان: داریوش مهرجویی
«لیلا» در آغاز ازدواجی سرشار از عشق متوجه میشود که هرگز صاحب فرزندی نخواهد شد. همسرش «رضا» به این قضیه اهمیتی نمیدهد و اعتقاد دارد زندگی آنها بدون بچه هم زیباست. مادر «رضا» که زنی خودرأی است و چهار دختر و تنها همین یک پسر را دارد، «لیلا» را وادار میکند تا به ازدواج مجدد «رضا» تن در دهد. «لیلا» در بحران احساس گناه به خاطر نازا بودنش باید حضور زن دیگری را در حریم زندگی عاشقانهی خود تحمل کند. داستان فیلم درگیری زنی است با واقعیتی دردناک و در عین حال روزمره و تکرارشدنی.
کارگردان: سید داود میرباقری
«عباس خاکپور» به قصد سفر به آمریکا به ترکیه میرود تا ویزای آمریکا را بگیرد. او چهاربار و با قیافههای مختلف به سفارت آمریکا مراجعه میکند، اما موفق به اخذ ویزا نمیشود. پس از مدتی او در دام چند ایرانی، «جواد» و رئیسش «اسی» میافتد که در هتلی در استامبول، با مشارکت مدیر آن معروف به «چرچیل»، دفتری ایجاد و به کلاهبرداری مشغول است. به پیشنهاد «اسی»، «عباس» خود را در کسوت زنی درآورده و نام خود را «درنا» میگذارد تا بتواند ویزای ورود به آمریکا را به دست آورد. اما آشنایی و علاقهاش به زنی به نام «دنیا...
کارگردان: کیومرث پوراحمد
روایتگر گوشهای از زندگی «عیسی» و «فاروق» است که پس از سالها همدیگر را میبینند و خاطرات دوران جنگ را مرور می کنند. «عیسی» جوان رزمندهای است که مأموریت انتقال اسرای جنگی به پشت جبهه را دارد که «فاروق» هم یکی از آنهاست.
کارگردان: ابوالقاسم طالبی
دختری به نام حوریه که چندین سال است پدرش، امیرحسین، به دست عراقیها به اسارت گرفته شده، نسبت به خروج های بی موقع مادرش، مریم، از منزل مشکوک است و این شک با تلفن های ناشناسی که به او می شود و در آنها از تصمیم مریم برای ارتباط با یک مرد دیگر صحبت می شود افزایش می یابد…
کارگردان: پریسا بختآور
تهران - جمعه؛ محمد و شیرین تنها تا بعدازظهر فرصت دارند هزینه صافکاری ماشین تصادفی را که سوار آن هستند تامین کنند، شیرین جرات ندارد ماشین پدر را که یواشکی از خانه بیرون آورده و با آن تصادف کرده، با آن وضع به خانه برگرداند. آنها راهی خانه ای در آپارتمانی در شمال شهر میشوند تا با کاری که انجام میدهند، پول موردنیاز را تامین کنند. ورود آنها به آپارتمان اتفاقاتی را در پی دارد که ...
کارگردان: مهرداد فرید
زنها شگفتانگیزند" داستان سه زن از سه طبقه اجتماعی مختلف که به یک خود آگاهی مشترک میرسند. ...
کارگردان: شالیزه عارفپور
ماهی عاشق یک پسر افغانی می شود و به خاطر رسیدن به او والدین خود را رها می کند و به تهران میرود. و پس از کش وقوس های فراوان با حیران ازدواج میکند. در زمانی که او منتظر به دنیا آمدن پسرش هست حیران ناپدید میشود...
کارگردان: علی روئینتن
داستان دلبستگی دو جوان با طرز فکر متفاوت و از دو خانواده مختلف است که مجبور میشوند با هم پایاننامه بدهند. بدین منظور برای آشنا کردن همدیگر از جهانهای خود دوستان یکدیگر را به هم نشان میدهند و...
کارگردان: عباس کیارستمی
صد و چهارده بازیگر زن سینما، تلویزیون و تئاتر ایران در حال تماشای نمایشی بر اساس داستان خسرو و شیرین اثر حکیم نظامی گنجوی هستند...
کارگردان: مهدی فخیمزاده
دونفر با سوء استفاده از شرایط خاصی که جامعه در بعد از انقلاب داشت، شروع به مالاندوزی میکنند و در نهایت وقتی به هدف خود میرسند رو در روی هم قرار میگیرند و قصد نابودی یکدیگر را دارند. در این مرحله با مرگ روبرو میشوند که چهرهی خود را به آنها نشان میدهد. حال زندگی به گونهای دیگر جلوهگر میشود و هر یک به چارهجویی برمیخیزند. این فیلم سعی دارد در قالبی طنزآلود، نحوهی برخورد دو آدم سودجو را در مقابل با مرگ بررسی کند.
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
«عباس»، رزمندهی سالهای جنگ تحمیلی و کشاورز فعلی، برای مداوای ناراحتی که در گردن دارد به همراه همسرش «نرگس» به تهران سفر میکند و تصادفی با فرماندهی سابقش «حاج کاظم» روبرو میشود. کاظم به او کمک میکند که جریان مداوا سریعتر انجام شود. با مراجعه به بیمارستان و آزمایشهای متعدد پزشک معلوم میشود که ترکش کوچکی در نزدیکی شاهرگ «عباس» وجود دارد. وضع حساس و دشواری است؛ جراحی سخت و بسیار خطرناک است. پزشک معالج پیشنهاد میکند تا زمان جراحی نباید عصبی شود و چنانچه عصبانی شد اجباراً بخندد تا مانع حرکت ...
کارگردان: جلال فاطمی
درباره ارتباط متقابل کودکان و بزرگترها و آرزوهای آنهاست. کودکان میخواهند بزرگ شوند و بزرگترها دلشان میخواهد کودک باشند، ولی گاهی آرزوها در صورت تحقق با مشکلاتی همراه هستند...
کارگردان: یدالله صمدی
«سارای» زیبارویی از ایل مغان، شیفتهی رئیس چوپانان ایل به نام «آیدین» است؛ اما خان منطقه با اینکه همسر و فرزندانی دارد، به «سارای» دل بسته است و مصمم است تا او را به دست آورد. اما «سارای» برای اثبات وفاداریش به «آیدین» و حفظ شرافت «ایل»، خود را به امواج رود ارس میسپارد اما تسلیم خان نمیشود...
کارگردان: سیروس الوند
دکتر «پرتو تابان»، قصهنویس و استاد ادبیات، زنی مشهور و موفق است. او به دلیل وجود عارضهای مغزی، به بیمارستان منتقل و عمل میشود. «پرتو» بعد از عمل به تدریج دچار پریشانی روحی میشود و هویت خود را فراموش میکند. اطرافیانش را نمیشناسد و خود را «ساغر» میپندارد. در چنین شرایطی، همسرش «رضا سیاح» و یک دوست، «حمید مشتاق» که پزشک جراح است برای شناخت شخصیت خیالی «ساغر»، به کمک «پرتو» برمیآیند...
کارگردان: عباس کیارستمی
آقای بدیعی، مردی میانسال، قصد خودکشی دارد و قبرش را در کنار درختی کنده است. او میخواهد قرصهای خوابش را یک جا بخورد و شب در این قبر بخوابد. بدیعی دنبال کسی است که پس از مرگش، صبح فردا روی جسد او خاک بریزد. در مسیری که برای یافتن چنین کسی پیش میگیرد با افراد مختلفی رو به رو میشود...
کارگردان: رسول ملاقلیپور
دامپزشکی به نام «حبیب» که قصد افشای خلاف «شولان» را داشته، به دلیل فشارهای «شولان» تصمیم میگیرد خودکشی کند. در این راه، به دختری به نام «نیلوفر» برمیخورد که او را برای مرگ تشویق میکند. اما «حبیب» نمیداند که حضور «نیلوفر» در سر راهش، آخرین حربهی «شولان» برای از بین بردن او است. «نیلوفر» نیز که آرزوی خواننده شدن را در آن سوی مرزها دارد، همهی توان خود را برای از بین بردن «حبیب» و استفاده از امکانات «شولان» به کار میگیرد...