به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
هنر در سخیف ترین شکل خود و حتا فرا تر از آن همه ی مصنوعات بشری بازنمایی کننده ی فرهنگ، باورها و اعتقادات مردم یک جامعه است. سینما نیز بخشی از تولید انسانی است. یک فیلم نشانه ای قابل تفسیر از خرده فرهنگی است که آن را خلق کرده است. بنابر این اصل، هر چیزی که انسان خلق می کند ارزش مطالعه و بررسی دارد و می تواند رازهای شگرفی درباره ی جامعه عرضه کند. اقبال عمومی یک اثر نیز نکات قابل توجهی را درباره ی مخاطبان افشا می کند.
نهنگ عنبر فیلمی ساده است. روایت خطی و کاستی های بسیاری دارد. آغاز فانتزی- کمدی اش البته با کیفیتی کمتر یادآور فیلم های ژان پیر ژونه است؛ اما نمی تواند به ژانر خود وفادار بماند، قواعد خود را می شکند و به یک درام تبدیل می شود. در بسیاری از صحنه های این فیلم که روایتی از دوره های زمانی گوناگون است مولفه های زندگی امروزی ، مانند: تابلوهای تبلیغاتی، خط کشی های مدرن خیابان ها ، انسان هایی با پوشش و آرایش امروزی دیده می شوند، شخصیت های داستان عمق پیدا نمی کنند و رفتارشان فضایی غیر منطقی در داستان ایجاد می کند، بدان معنا که مخاطب نمی تواند دریابد که شخصیت ها به کدام دلیل اقدام به انجام عملی می کنند و ... باری نهنگ عنبر فارغ از بحث های زیبایی شناسانه، سازه ای انسانی است که پیامی از سوی خالقانش ارسال می کند و مخاطبانی دارد که به استقبال این پیام رفته و دیگران را نیز به دیدن آن تشویق می کنند. چرا این فیلم مورد استقبال عموم قرار گرفته؟ این پیام ها کدامند؟ داستان از تولد کودکی آغاز می شود، محتوم ترین رخداد برای هر موجود زنده ای تولد است. مسئله ای که هیچ نقشی در آن نداشته است، ما در این جا با هستی به عنوان یک اجبار، عملی که در آن هیچ اختیاری نداریم رو به رو هستیم. طبقه ی اجتماعی ، هوش و استعدادهای مان نیز از همین دستند. " من در یک خانواده ی متوسط معمولی متولد شدم" راوی به ناتوانی و مفعول بودنش اعتراف می کند و در ادامه داستان ما با دوره های زمانی و شرایط گوناگونی مواجه هستیم که او را به درون می کشد و زندگی اش را شکل می دهد. گرچه قهرمان تلاش می کند: او برای دختری که دوست دارد ماشین می خرد، برای ماندن به او اصرار می کند، می خواهد با پاسپورتی جعلی از کشور بگریزد، با گروه ارشاد همنوا نمی شود و ... . اما در نهایت و همیشه طبیعت از او نیرومندتر است. شاید بازگشت رویا در آخر تلاش راوی است برای آن که سرنوشت محتومش را باور نکند و امید داشته باشد که روزی زندگی شانسی کوچک به او ارزانی خواهد کرد. راوی یک قربانی است، قربانی مادری که او را ترک می کند، جنگی که آغاز می شود، دختری که دوست می دارد و او را ترک می کند، قربانی محدودیت ها و اجبارهای تاریخی و نمی تواند بر آن ها فائق آید. بسیاری از مخاطبان نهنگ عنبر هم دلانه با او تا انتهای فیلم پیش می روند. آن ها نیز با دوره هایی مشابه دست و پنجه نرم کرده اند. آن ها هم گاه پس از شکست های مکرر در یوتوپیای نوجوانی به راه های سودجویانه و محافظه کارانه مانند ساخت و ساز تن داده اند و بر موج های اجبار سوار شده اند.
مسئله ی دیگر لذتی است که یادآوری رنج هایی که در فیلم به نمایش درامده اند در مخاطبان ایجاد می کند. چه کسانی از رنج لذت می برند؟ وقتی محرومیت فراگیر و دائمی می شود، فرد تلاش می کند از آن چه موجود است لذت ببرد. عوامل رنج می توانند به عوامل لذت بدل شوند. در گذشته ی متولدین دهه ی شصت و قبل از آن جنگ، بی خانمانی، کمبود منابع اطلاعاتی، در دسترس نبودن کالاهای فرهنگی، مواد غذایی متنوع، کالاهای لوکس و ... نوعی رنج و محرومیت ایجاد کرده بود. کوچک ترین عامل لذت از سوی فردی که آزاری دائم را تحمل می کند می تواند به گوارا ترین خوشی (ویدئو) بدل می شود، فرد تلاش می کند به لذت پیشین رجوع کند اما زمان مانع اوست. او نمی تواند شرایط را کاملاً بازسازی کند. دوره های تاریخی که در نهنگ عنبر به نمایش در می آیند یادآور همان لذت های کوچک اما عمیق هستند. عامل دیگری که بازگشت به گذشته ی مورد نظر را لذت بخش می کند رویاست، که در محرومیت قوت می گیرد. اندیشه ی آب برای فرد گم شده در بیابان سراب پدیدار می کند. فرد در فرایندی ذهنی مدام به ساختن تصویر خواسته هایش می پردازد و تعلیقی که در حین این عمل وجود دارد؛ لذت بخش تر از خود آن چیز است. شاید بسیاری از مخاطبان نهنگ عنبر با نگریستن به مانتوی گشاد و آستین پفی رویا، شلوار ارژنگ و بسیار نمادهای مادی موجود در فیلم بهتر می توانستند خاطرات، رنج ها و لذت های شان را بازسازی کنند.
شاید نهنگ عنبر در مقایسه با ابر سازه های سینمای جهان هیچ ارزش هنری نداشته باشد اما در پیام غم انگیزش که علیلوارانه پیش می رود می تواند شاهدی باشد بر معلولیت افرادی که در چنین خرده فرهنگی زندگی می کنند. خرده فرهنگی بر آمده از محیطی ستیزه جو با شرایطی محدود کننده که موقعیتی فراتر از خلق چنین اثری را مهیا نکرده است.