سیدحمیدرضا خدائیان: مدتی است که فیلم تنت اثر کریستوفر نولان سر و صدای زیادی در جهان به پا کرده است.در روزهای اخیر که نسخه ی با کیفیت این فیلم در ایران نیز قابل دسترس شد، این غوغا به ایران هم کشیده شد. به همین دلیل منظوم تصمیم گرفت تا در نقدی اختصاصی به این فیلم بپردازد .
زهرا قزیلی: این فیلم فارغ از شعار دادن، زیادهگویی و جهتگیری، در منطق رواییاش، روایت قصهای سرراست را رسالت خود در نظر گرفته است. در این فیلم سعی شده هیچ بخشی از فیلمبرداری، بازی و... دیده نشود و همه ارکانهای فیلم در خدمت قصه باشد.
حسین ساعیمنش: «چهارراه استانبول» قبل از هر چیز، یکی دیگر از فیلمهای مصطفی کیایی است. شبیه به بقیه فیلمهایش، مخصوصا فیلمهای آخر. با همان سر و شکل و با همان نوع نگاه به شخصیتها. دوباره چند تا جوان آسمانجل در مرکز ماجرا هستند که چون حقشان که اصلا معلوم نیست چیست، توسط پسرحاجی، قمارباز، مسؤول، کارخانهدار و امثال اینها خورده شده، اجازه دارند هر کاری بکنند.
علی استادحبیب: فیلم اخیر حاتمیکیا کمی از این مدار خارج است. علت آن هم این است که جدالی میان نیروهای خیر و شر فیلم در نمیگیرد. جدال در سطح کلمات است و نه در عمق فرایندها. ما بر خلاف سایر آثار حاتمیکیا اینجا از جدال عقیدتی دو سمت داستان نشانهای نمیبینیم.
بابک مهرورز: به نظر میرسد که « تگزاس » و آثار مشابه آن تنها امید برای چرخاندن چرخه این صنعت در ایران است و باید منتظر حضور بسیار بیشتر اینگونه آثار در سینماها بود. آثاری که روزگاری در سوپرمارکتها عرضه میشدند اما حالا با رنگ و لعاب خوشتر، به سینما آمدهاند و موفق هم هستند.
احسان زیورعالم: برای همه ما که دههها متمادی پس از پیروزی انقلاب را تجربه کردهایم، دیدن برخی خانههای همیشه رها، با پنجرههای شکسته و دیوارهای فروریخته؛ اما هنوز پرابهت و پرجلال، عجیب نبوده است. همواره یک واژه در مواجهه با این بناهای دیگر تاریخی شده میشنیدیم: مصادره.
ساناز رمضانی: اگر رضا مقصودی را نمیشناسید همین بس که بدانید فیلمنامه کمدیهای محشری چون «لیلی با من است» و «همیشه پای یک زن در میان است»، به قلم اوست. البته مقصودی که بهجرئت میتوان ادعا کرد بهترین فیلمنامههایش را در کنار کمال تبریزی نوشته است
مرتضی اسماعیلدوست: در «آن سوی ابرها» به دلیل فقدان ارتباط منطقی میان روایت شکل نگرفته با کلیت داستان، نه تنها عنصر غافلگیری در مسیر حل پازل داستانی رخ نمینماید، بلکه موجب ایجاد حفره در فیلمنامه «آن سوی ابرها» میشود.
سام بهشتی: با تحریک و هیجان دادن کاذب، فشار آوردن به روح و روان مخاطب و بازسازی کاریکاتور گونه، یک حادثه تلخ در مدیوم سینما نمی توان فیلمی ساخت که دغدغه مند باشد.
مهدی خرامان: پرده نهایی جشن دلتنگی آدم را یاد گزارش رسانه ملی درباره فیلتر شدن تلگرام ونتایج مثبت آن در جامعه میاندازد، آدمهای شاد و مفرح که بدون تکنولوژی زندگیشان پویاتر و امیدوارتر میشود، اما همانگونه که آن گزارش دروغین بود میتوان گفت دنیای ساخته شده پوریا اذربایجانی هم واقعیت ندارد.
مسعود مهرجویی: همه کسانی که از قیصر تعریف میکنند باید پشت لاتاری در آیند. یک بام و دو هوا نداریم چرا که این پایان قصه لوطیهای دوست داشتنی در سینما نیست.
نرگس جهانبخش: اگر مصادره بر روی یکی از قصههای خود متمرکز میشد میتوانست فیلم موفقی از کمدی سیاه با کنایههای سیاسی شود، اما به راحتی همه ایدههای اصلی را رها میکند و در حال حاضر فیلم به صورت قصههای جفنگ و بدون منطق کلاژ شده است.
جبار آذین: «فیلشاه» فیلمی خوشساخت و حرفهای و در ردیف بهترین تولیدات انیمیشن ایران و جهان است در واقع موفقیت ساخت انیمیشنهای «شاهزاده روم» و «فیلشاه» گویای این واقعیت است که میتوان با استفاده از فناوری و تجهیزات مدرن سینمایی، محتوا و مضامین خوب دینی و مذهبی را در سینما با موفقیت به تصویر کشید و انبوه مخاطبان و به ویژه تماشاگران علاقمند به آثار مذهبی را راضی کرد.
صدف مصطفوی: انتظارخیلی زیادی از « لونه زنبور »نباید داشت.زیرا تمام تلاش سازندگان فیلم ساختن یک کمدی پرفروش بوده که در آن هرچیزی که میتوانسته لبخند را به لبان تماشاگر بنشاند.
فرزانه حکمت: حاتمیکیا در فیلم “به وقت شام” هم چون سایر فیلمهایش سعی بر بازنمایی جایگاه زنان در جریانات مهم و سرنوشت ساز اجتماعی و سیاسی و نظامی و … دارد، اگر چه این نقش مخصوصا در مورد زنان ایرانی که همسران و فرزندانشان راهی جبهه جنگ با داعش شدند، قطعا میتوانست برجستهتر باشد؛ نقشی برگرفته از واقعیت این نقش و چندوچونش در طول سالیان اخیر.
فیلمجی: چرا چنین فیلمنامهای که متنش اضافیست، به یک فیلم بلند نود دقیقهای تبدیل شده در حالیکه شاید بعنوان یک فیلم کوتاه سی دقیقهای، میتوانست به اثری قابل قبول یا حتی عالی تبدیل شود!
رسول والی: سینما یکپارچه در حال تشویقند و شگفت زده شدهاند. کارگردان به این حد از شگفتی قانع نیست. هنوز بر موج، سواری که موجی بزرگتر از راه میرسد. این دیگر موج نیست! یک سونامی بیمانند است که میبَرَد و میشوید تمام زخمهای رسوب کرده در دلت را.
بهزاد وفاخواه: «کوپال» پیش از اولین نمایش یکی از کنجکاویبرانگیزترین فیلمهای جشنواره بود. فیلمی تک بازیگر و تک لوکیشن که آن یک بازیگر هم لوون هفتوان، ارمغان دوستداشتنی مجید برزگر برای سینمای ایران است و عکسهای آن تک لوکیشن هم همگی جذاب بودند. با این حال تجربه تماشای فیلم تجربه کسالتآوری است از فیلمی با زرقوبرقهای زیاد که انگار قصد تمام شدن هم ندارد.
مسعود مهرجویی: کار حاتمیکیا با همان زبان و استعارههای آشنایش، به سراغ شهر تدمر و دمشق و داعش میرود و مصادره به لسانجلس و ال پاسو. و هر دو یک خواسته دارند، دفاع از مفهوم وطن، مروری بر مفهوم ایرانی بودن. اما مصادره برای دفاعیه خود، طنز را بر میگزیند و حاتمیکیا، حماسه را.