سیدحمیدرضا خدائیان: مدتی است که فیلم تنت اثر کریستوفر نولان سر و صدای زیادی در جهان به پا کرده است.در روزهای اخیر که نسخه ی با کیفیت این فیلم در ایران نیز قابل دسترس شد، این غوغا به ایران هم کشیده شد. به همین دلیل منظوم تصمیم گرفت تا در نقدی اختصاصی به این فیلم بپردازد .
ساناز رمضانی: اصلاً چه ایرادی دارد یکبار انیمیشنی بسازیم که فقط حکم زنگ تفریحی برای کودک دارد و با بهکارگیری المانهای کسب رضایت مخاطب کودک مثل استفاده از رقص و آواز، رنگهای شاد و جذاب و داستانی صرفاً سرگرمکننده، کودک را باقابلیتهای سینمای انیمیشن آشنا کنیم و بهجای تحمیل ایدئولوژی و اسطورههای کهن و ناب سرزمینمان فقط با کودک ارتباط برقرار کنیم؟
سعید مستغاثی: حالا میتوان گفت با فیلم به وقت شام، سینمای ایران اولین قدم را اگرچه دیر ولی محکم برای گرامیداشت رزم جانانه مدافعان حرم برداشت. اگرچه خناسان و شبهروشنفکران و صاحبان تردید همچنان در القائات بیگانگان و بافتههای ذهنی خود غرق هستند.
مدیسا مهراب پور: تنها نکته مثبت و قابلاعتنا در «لونه زنبور» تلاش ویژه پژمان جمشیدی ومحسن کیایی، دو بازیگر اصلی فیلم برای درآوردن نقشهایشان به شکلی است که حداقل با اجرای آنها کمی خندهدار و قابلتحمل به نظر برسند. تلاشی که کردهاند تا موقعیتهای لوس فیلمنامه را بهواسطه بازی خود کمی جذابتر و بامزهتر ارائه دهند، قابلاحترام است.
ساناز رمضانی: «خرگیوش» از آن دسته فیلمهایی است که میتوان ساعتها راجع به آن بحث کرد، سکانس به سکانسش را موشکافی کرد و اجزای غیر مرتبطش را به هم پیوند زد. متأسفانه «خرگیوش» از همان ابتدا فیلم مظلومی بود.
حمید خرمی: «فراری» یک ویران شهر (دیستوپیا) است و نماینده سه نسل از جامعه بر روی قطار آن سوار هستند و برای مخاطب جهانی، ایستگاهی جز ناامیدی و ویرانی و تباهی نخواهند داشت! گاهی افقهای مشترک، میتواند تعریف مشترکی دست دهد اما در اینجا امر مشترکی وجود ندارد، جز کدهای سادهای از طبقات جامعه.
یاسر شیرازی: تعریفی که «لاتاری» از مفهوم غیرت ارائه میدهد، نه تنها جامع و مانع نیست، بلکه تناقضآلود نیز هست. زیرا هدف، ترویج غیرت بوده است؛ بگونهای که تجاوز، نمونهای از بیغیرتی و صفتی بسیار مذموم معرّفی میشود؛
مرتضی اسماعیلدوست: فیلمساز به دور از هرگونه کلیشههای رایج و شعارگرایی از طریق زبان بصری و از طریق تقابل موقعیت کوپالِ در تنگنامانده با تصاویر مستند «راز بقاء» در این مسیر حرکت میکند.
کاوه قادری: نخستین فیلم بلند سینمایی مهران احمدی یعنی «مصادره»، داستان اصلی اش را از طریق یک روایت غیرخطی فلاش بک گونه، به نحوی اتوبیوگرافیک، در گذر از موقعیت ها و پیشامدهای زمانی مختلف، با محوریت تأثیر موقعیت ها و رویدادهای زمانی و تاریخی بر زندگی شخصیت های اصلی ما تعریف می کند.
عباس نصراللهی: «بدون تاریخ، بدون امضا» قصهای سر راست و بدون پیچیدگی خاصی را داراست، اما در همین سر راست بودن میتواند تعلیق ایجاد کند، گره بیفکند، شخصیتهایش را درگیر نماید و بیننده را با تمام اینها همراه کند.
مریم انصاری: وقت شام، هرچند در ظاهر یک اکشن جنگی با الگوی قهرمان پروری هالیوودی است، اما اصول سینمای اکشن مانند ضعف انسان در برابر تکنولوژی، منطق سلاح برتر یا اصل نجات در لحظه آخر را ندارد و تصمیم پایانی علی، خلبان ایرانی، در نبرد بر علیه داعش، تفاوت سبک و سیاق قهرمان پروری حاتمیکیا را کاملا عیان میکند.
رضا پورحسین: خرگیوش شاید در سینمای ایران نو باشد، اما مشابه تکنیکهای آن در سینمای جهان وجود دارد. تعلیقها و گرههای کوتاه و پرتعداد فیلمنامه به سرعت فاش میشوند و همراه با ریتم و تمپو سریع، یادآور سینمای «گای ریچی» است.
یاشار نورایی: لاتاری» یادآور فیلمهای جاهلی است که غیرت قهرمان کلاه مخملی به دلیل تجاوز به ناموسش گل میکرد و دست به چاقو میشد. البته می توان فیلمی فکر شده و مدرن ساخت که با کلیشههای فیلمهای قدیمی کار کند و در آزمونی امروزی، کارکرد این کلیشهها را محک بزند.
علی فرهمند: فیلمنامۀ «به وقت شام» ایرادات عمدهای دارد. اولین اشکال متن این است که به ذهنیت تماشاگر نسبت به آنچه در سوریه توسط نیروهای داعش اتفاق اُفتاده تکیه میکند و ناتوان است از خلق جهانی دراماتیک. نه مکان را معرفی میکند و نه از علت جنگ میگوید؛ بیآنکه توضیح دهد دعوا سرِ چیست.
مدیسا مهراب پور: «فراری» پیش از هر چیز، یک فیلم دوستداشتنی و بامزه است. فیلمی که در کمال سادگی برگزار میشود و ادعایی فراتر از آنچه هست ندارد. از آن دست فیلمهای شیرینسخنی که هدفشان، قبل از هر چیز انتقال یک حس خوب به تماشاگر است و «فراری» موفق میشود از پس انتقال این حس بربیاید.
مدیسا مهراب پور: سال نودوشش فیلمهای فانتزی عجیبوغریب کم نداشت. سینمای ایران که در ساخت فیلمهای فانتزی عملکرد خوبی در تاریخ خود نداشته است، سال گذشته رنگ آثاری را به خود دید که نسبت به روند سالهای اخیر بسیار امیدوارکنندهتر به نظر میرسید.
جواد صادقی: این فیلم که ساخته و پرداخته دارن آرنوفسکی است، روایتگر داستانی است که شروع خلقت و پایان آن را به تصویر می کشد. فیلم بسیار نمادین و سمبلیک است و از لحاظ نشانه شناختی، دارای رمزگان معنایی است که هر کدام محمل پیامی هستند.
سید ابراهیم پیشکار: زمانی که از یک فیلم حدود 50 دقیقه سانسور میشود و 27 باز مجبور به بازنویسی فیلمنامه میشوند، چگونه میخواهی آن را به تماشا بنشینی و حتی نقدش کنی!!! بی مروتها 50 دقیقه خود، یک فیلم است.
افشین علیار: از یک طرف با فیلم هایی مواجه ایم که به معنای واقعی کمدی مبتذل اند و سوی دیگر با اثری مثل دعوتنامه طرف هستیم که اساسا قاب تلویزیون هم برای این فیلم بزرگ است ، فیلم هایی مثل دعوتنامه با چه متر و معیاری ساخته می شوند؟ چه کسی مسئوول تصویب چنین فیلمنامه هایی ست؟
محمدامیر جلالی: «مردی که ماهی را دوست داشته بازگشته است. دختری که بهروز را دوست دارد باز میگردد. مردگان زنده میشوند...». این خلاصه داستان «اسرافیل»، دومین فیلم ایرانی زنانه آیدا پناهنده است.