سیدحمیدرضا خدائیان: مدتی است که فیلم تنت اثر کریستوفر نولان سر و صدای زیادی در جهان به پا کرده است.در روزهای اخیر که نسخه ی با کیفیت این فیلم در ایران نیز قابل دسترس شد، این غوغا به ایران هم کشیده شد. به همین دلیل منظوم تصمیم گرفت تا در نقدی اختصاصی به این فیلم بپردازد .
افشین علیار: چرا فیلمنامه نویس فکر کرده به این سادگی میتواند فیلم را به پایان برساند؟ پس تکلیف گره افکنی، اوج و گرهگشاییِ مرسوم چه میشود؟ آیا به وقت خماری کمدی اجتماعی ست؟ کمدیاش کدام است و اجتماعیاش کدام! این ضعف فیلمساز و نویسنده نیست اساسا سینمای امروز ایران آنقدر دست به دهان شده است که هر چیزی در آن اتفاق میافتد.
علی منصوری: فیلنامه عرق سرد با آنکه ایده مهم و بسیار دردناک و قابل توجهی دارد و به نوعی به دغدغهی حق طلبانهای از زنان ورزشکار اشاره میکند، بسیار ضعیف است و با یک خرده پیرنگ شکل نگرفته قصد کش دادن فیلم تا به انتها را دارد.
مرتضی کوه مسکن: فیلم سرو زیر آب فیلم پر هزینه و پر بازیگری است که حس میشود کارگردان به دلیل نداشتن فیلمنامه که عنوان میشود 16 بار هم بازنویسی شده حتی برای کوچکترین نقشها هم دست به دامان بازیگران چهره شده در صورتیکه به راحتی میتوان ستاره اسکندری, مینا ساداتی, هومن برق نورد و همایون ارشادی را از فیلم حذف کرد بدون اینکه به اصل داستان لطمهای وارد شود.
علی رفیعی وردنجانی: «خانم یایا» نه داستان دارد و نه اتفاقات کوچک داستانی خوب . نه در عالم کمدی میگنجد و نه شخصیت ساخته است . ناصر و مرتضی آدمهایی هستند که بارها و بارها از سوی سینمای ایران تجربه شدهاند و تکرار آن هیچ معنای جدیدی تولید نمیکند .
آرش پارساپور: از جمله برچسبهایی که مانع از حضور این فیلم در آن فستیوال شد، موضوع سیاه نمایی بود. آستیگمات اما درست است که به سیاه نمایی میپردازد اما به طرز غریبی نیز واقعیست و از آن غریبتر بینقص بودن فیلم است.
صوفیا نصراللهی: «لس آنجلس تهران» فیلم شکستخوردهای است. توالی پلانها بیمنطق است. سکانسها چسب ندارند. و به نظرم تینا پاکروان کارگردانی کمدی را بلد نیست. برای کارگردانی کمدی باید حسی از زمانبندی، شوخی و البته منطق شوخینویسی داشته باشید که به نظر میرسد پاکروان ندارد.
آرش پارساپور: فیلم جاده قدیم میتوانست تبدیل به اثر سینمایی بسیار خوب و قوی شود و مسالهای مثل سکوت در برابر تجاوز را به زیبایی به تصویر بکشد اما متاسفانه فیلمساز درگیر مشکلات عدیده بسیاری شده و فیلمنامهای که نوشته هم فراتر از دو خط پا را نمیگذارد و در همان نیم ساعت ابتدایی کشش دارد.
مدیسا مهراب پور: فیلم از همان شروعش، یعنی آشنایی امیر جعفری (دیوانه) با دختر (سوفی) که هم خیلی بد بازی میکند و هم همهچیزش از چهره گرفته تا صدا و شکل دیالوگ گفتنش هیچ ربطی به آن شخصیت رؤیایی ندارد و آزاردهنده است و بیشتر روی اعصاب تماشاگر قدم میزند، مسیر اشتباهی را میرود.
آرش پارساپور: در نهایت باید گفت که دیدن یک انیمیشن دوبله شده و یا بازبینی آثار بهتری در سینمای کودک همچون کلاه قرمزی در خانه خود به همراه کودکانتان، میتواند نتیجه بسیار بهتری داشته باشد تا دیدن این فیلم در سینماها. پسرفتی که در قسمت دوم نسبت به قسمت اول دلیل این توصیه شده و امید است تا در فیلم سوم لااقل شاهد پیشرفت باشیم.
سید ابراهیم پیشکار: آنقدر یله و رها شد تا در نهایت تمام استخوانبندیاش ترکید و به موجود مردهای بدل گشت. حیف از ایده و البته جسارت خوب کارگردان! بله فیلم خوب، فیلمی است که در انتها تماشگر را به تفکر و سوال و حتی حیرت وا دارد. ولی نه با این ترفند نخنما و تکراری که فیلم را ناقص تعریف کنیم.
یاسمن خلیلیفرد: به جرئت اذعان میکنم که «خانم یایا» نه تنها بدترین فیلم کاهانی تا به امروز بوده، بلکه بدترین فیلمیست که در یک سال اخیر در سینمای ایران تماشا کردهام. به نظر میرسد فیلم، اصلاً فیلمنامهای ندارد، خبری از مولفههای ناب و شاخص سینمای کاهانی در آن دیده نمیشود، هیچ رگهای از طنز و بامزگی در فیلم به چشم نمیخورد
علی فرهمند: نمیفهمم چرا باید تمام افراد این محل، عصیانگر و وحشی باشند! تنها به خاطر فقر؟ این که خیلی کاریکاتوری است و زرد؛ خیلی «ابد و یکروز»بازی است و البته که مونولوگ چند دقیقهایِ «نوید محمدزاده» هم یادآور آن فیلم کذایی. هرچند که نمیتوان اهمیت کیفیتِ تصاویر را -از عمق میدانها تا قابهایی که ترسیم موقعیت میکند- از یاد بُرد.
ساناز رمضانی: لازانیا» شوخیهایی دارد که برای مخاطب کودک مناسب نیست و کودکان و ماجراهایشان اصلاً نقش اساسی در فیلم ایفا نمیکنند، اما اکثر شوخیهایی که کلیت فیلم را میسازند، زیادی دمدستی و سبک هستند تا مخاطب بزرگسال را جذب کنند.
یاسمن خلیلیفرد: «تهران لس آنجلس»که لوکیشنهای خارج از ایران و بازیگران غیرایرانی و موضوعات بین کشوری دارد، عموماً با استقبال زیادی مواجه میشوند. نمیدانم این را باید عیب تلقی کرد یا حسن. این که سینمای بیرونق این روزها، بتواند با فیلمی که مردم از آن استقبال میکنند رونقی بگیرد شاید یک موهبت باشد اما این که فیلمی کم مایه که در ژانر خود کم و کسریهای بسیاری دارد
هومن نشتائی: "لاتاری" تا حدی دچار شعارزدگی شده است. و میتوان گفت کمی با اغراق جلو آمده. و شاید همین شعارها توانست دل بسیاری را بدست آورد. برای مثال در انتهای فیلم، وقتی صحبت از خلیج فارس شد و همه در سالن دست و سوت زدند.
حمید رضا امیدی سرور: جاده قدیم و فروشنده دو فیلم کاملا متفاوت هستند. حتی اگر تعرض به زنی شوهردار، ایده مرکزی در هر دو فیلم باشد و دیگر وقایع تابع آن باشند باز هم تنها یک صحنه بیشتر نیستند که از قضا نه فرهادی و نه حکمت هیچکدام با توجه مقدورات و معذورات حاکم بر سینمای ایران امکان نشان دادن آن را نداشتهاند!
آرش پارساپور: فیلمنامه عرق سرد با اینکه فیلمنامهای به شدت فمنیسمی است ولی نمیتوان آن را اغراق آمیز دانست. تفکری که در بیننده توسط سکانسهای فیلم ایجاد میشود از نوع تلخی است که بدون حالت شعاری به تماشاگر القا میشود و از همین حیث او را بیشتر به تعمق وا میدارد.
هنگامه ناهید: فیلم عاشقانه و دوست داشتنی آقای عبداللهی، کاملا توانسته فرم محتوا را حفظ کند و هوشمندانه لحظهای از این دو یار، غافل نشود. فیلم مهیب شروع میشود، روان و مهیج ادامه مییابد و عاشقانه به پایان خوش میرسد آن هم با سکانسی جذاب و قاببندیای جذابتر...
آرش پارساپور: فیلم سوفی و دیوانه برای مدیوم سینما کارکردی ندارد و میتوانست تبدیل به یک نمایشنامه رادیویی بسیار خوب، یک کتاب داستانی قابل قبول و با کم کردن عناصر کش دهنده فیلم، تبدیل به یک نمایشنامه و تئاتر متوسط شود، اما حالا در پرده سینما تبدیل به یک فیلم سینمایی بد شده
محمدحسین قلیپور: اثر در فرم خود آن قدر معمولی عمل کرده است که درباره هیچ چیز آن نمیشود چیزی نوشت. نه بازی قابل توجهی در فیلم وجود دارد، نه تصاویر و قابهای بدیعی و نه هیچ چیز دیگر. تنها ابتکار خانم توکلی طرح موضوعات اینچنینی برای سنتیترین شهر ایران است که از وزن کافی برای ابداعات یک فیلم اولی برخوردار نیست.