سیدحمیدرضا خدائیان: مدتی است که فیلم تنت اثر کریستوفر نولان سر و صدای زیادی در جهان به پا کرده است.در روزهای اخیر که نسخه ی با کیفیت این فیلم در ایران نیز قابل دسترس شد، این غوغا به ایران هم کشیده شد. به همین دلیل منظوم تصمیم گرفت تا در نقدی اختصاصی به این فیلم بپردازد .
راد شهبازی: شعیبی نسبت به کارهای نخست خود پختهتر شده است. البته این درام اجتماعی خانوادگی به خاطر قصه تکراریاش ، موقعیت چالشبرانگیزی برای شعیبی به حساب نمیآید اما تلاش او برای روایتی متفاوت و ظرافت خاص او برای تاثیرگذار بودن "دارکوب" قابلتحسین و ستودنی است .
محمدصادق شجاعی: نقد قسمت سوم سریال شهرزاد فصل سوم:اما مهمترین ویژگی قسمت سوم از سومین فصل سریال شهرزاد، دقایق پایانی آن است. جایی که تنها صدای شهرزاد شنیده نشده و حضور او به چند دیالوگ فمنیسیتی خلاصه نمیشود. در این قسمت جنگ بین شهرزاد، قباد و فرهاد جدیتر از همیشه دنبال میشود.
کوروش بامدادی: نقد و بررسی قسمت هشتم سریال گلشیفته: پایان قسمت هشتم، نشان میدهد که نه شعیبی و نه نویسندگانش کارشان با روایت «گلشیفته» تمام نشده است. قسمت هشتم درست جایی تمام میشود که بینندهای که تا این لحظه همیشه یکقدم از کاراکترها پیش بوده است، حالا باید پا بهپای آنها سرنخها را دنبال کند.
دبورا یانگ: فیلم خوک با فیلم های کنعان، پذیرایی ساده و کارگران مشغول کارند ، به رقابت می پردازد، داستانی غیرعادی پیرامون زندگی کارگردان ناامیدی که بدلیل بودنش در لیست سیاه نمی تواند فیلم بسازد.
محمدصادق شجاعی: نقد قسمت دوم سریال شهرزاد فصل سوم: دومین قسمت از فصل سوم سریال شهرزاد در کنار اشکالاتی که خصوصا در سکانسهای خیالپردازی به چشم میآیند، روند منطقی را در پیش گرفته است که فعلا برای قضاوت در مورد آن کمی زود است. اما در دو قسمت اخیر نشان داده است که میتوان به اینده آن امیدوار بود، زیرا بسیاری از اشکالات فصل دوم را تکرار نکرده است.
کوروش بامدادی: نقد و بررسی قسمت هفتم سریال گلشیفته: بهروز شعیبی که هم در سریال سازی و هم در سینما تواناییهایش را ثابت کرده است، تاکنون روی صندلی کارگردانی «گلشیفته» هنوز درخشان ظاهرنشده است و باور اینکه «گلشیفته» و جذابیتهایش در همینجا ختم شود کمی مشکل به نظر میرسد و بیشک باید منتظر سورپرایزهای ویژه در آستانه پخش قسمت هشتم باشیم.
ساناز رمضانی: این استفاده بیشرمانه از کمدی که توسط مردم ساخته میشود و دستبهدست میشود و دوباره به همان مردم فروخته و خورانده میشود در فیلمهای این روزها زیاد دیده میشود اما در «دشمن زن» آنقدر زیاد است که فکر میکنیم اگر فضای مجازی نبود احتمالاً اصلاً فیلمی به نام«دشمن زن» هم نبود.
حامد طبیعت پور: «هزارپا» قصه دارد و فیلم از آغاز تا پایان از ریتم نمیافتد ولی خلق صحنه های زشت و زننده و دور از شأن خانواده ایرانی، از کارگردان صاحب نامی چون ابوالحسن داودی برای کسانی که با آثار او آشنایی دارند بعید بنظر میرسید.
ساناز رمضانی: نقد و بررسی قسمت ششم سریال گلشیفته: شعیبی گرچه تاکنون بهعنوان فیلمساز با دقت و سختگیری شناخته میشد در «گلشیفته» همهچیز را به راحتترین شکل ممکن برگزار میکند و صحنههایی که بازیگران زیادی در آن حضور دارند را بهجای دکوپاژ کردن، دوربین را ثابت میگذارد و کاراکترها را بهصف میکند تا دیالوگشان را بگویند و با شلوغ کردن سکانس و دیالوگهای همزمان سعی میکند این بیسلیقگی را بپوشاند.
مدیسا مهراب پور: بهمن کامیار بهجای اینکه ولعش برای نمایش فیلمش روی پرده و هرچه مطرحتر شدن اسمش را تغذیه کند، خوب است که به ابتدای راه برگردد و کمی درباره فیلمنامهنویسی خلاقه کار مطالعاتی انجام دهد تا فیلمهای بعدیاش مانند «در وجه حامل» و «مرداد»حاوی چنین بلاهتهای روایی و مضمونی نباشد.
ساناز رمضانی: نقد و بررسی قسمت پنجم سریال گلشیفته:«گلشیفته» تا همینجا هم بهروشنی مشخص کرده است که موضعش چیست و پیام اصلیاش حقوق زنان است، این رویکرد هرچقدر در قسمتهای اولیه محتاطانه و دوراندیشانه به نظر میرسید با پیشروی داستان لحن رکتر و سرراستتری به خود میگیرد.
مدیسا مهراب پور: اتفاقی که در «دارکوب» میافتد درواقع این است که هیچ اتفاقی در طول فیلم نمیافتد. زن معتاد همش میآید و آتش به پا میکند و میرود و دیگر هیچ!کارگردانی فیلم شدیداً تلویزیونی است و هیچ نکتهای به فیلم اضافه نمیکند.
ساناز رمضانی: نقد قسمت چهارم گلشیفته: به نظر میرسد که «گلشیفته» کمکم دارد روایت اصلیاش را رو میکند و با دور زدن خط قرمزها آهستهآهسته و نرم نرمک پیامش را به گوش مخاطب میرساند. اگر شعیبی بتواند کاراکترهایش را به هم ارتباط بدهد و موتور محرکه این روایت را هرچه سریعتر به راه بیندازد میتوان روی «گلشیفته» حساب باز کرد.
بابک مهرورز: « به وقت خماری » تماماً یک اثر تلویزیونی است و حتی جنس شوخیهایش نیز متعلق به قاب تلویزیون است اما ظاهراً به اشتباه سر از سینما درآورده. فیلم جدید لطیفی زودتر از چیزی که فکرش را بکنیم فراموش میشود.
فرزاد برخورداری: البته مانی حقیقی به شرایطی که دولت برای بعضی هنرمندان بوجود آورده است نیز انتقاد کرده است. همین که حسن کارگردانی است که اجازه کار ندارد خود انتقادی است. باید توجه داشت که در دنیای واقعی هم هنرمندانی هستند که اجازه قانونی برای کار ندارند.
مدیسا مهراب پور: در شکل کلیتر علاوه بر نقد چنین فیلمهای ضعیف و بیخاصیتی که نه دنیا دارند و نه آخرت، باید به سراغ مافیا و بیماریهای مسلط اقتصادی در سینمای ایران رفت و درباره نقش دلالگونه تهیهکنندگان برای پولدار شدن عدهای انسان ناشناخته و ناموجه بهعنوان سرمایهگذار صحبت کرد.
سمیه سادات حسینی: داوودی در این فیلم دست روی یک مشخصه اجتماعی گذاشته است: تناقض. داوودی تقریباً تمام شخصیتها و موقعیتهای فیلم خود را از تناقض آکنده است. تا جایی که گاهی این حجم از تناقض آشکار و اغراقشده، آزاردهنده میشود.
ساناز رمضانی: شاید بارزترین و مثبتترین ویژگی که در محتوای «خاله قورباغه» میبینیم، دعوت به تفکر درباره تضادهاست. تضاد فرهنگی، طبقهای، جسمی و جنسیتی، کاراکترهای اصلی «خاله قورباغه» را شکل میدهد. نوههای خاله قورباغه از گوشه و کنار جهان با خصایص و ویژگیهای متفاوت گرد هم آمدهاند
علی سالاری نسب: فیلم ریتم مناسبی برای نشان دادن سختیها نداشت،شاید بخاطر آن که بیشتر به بُعد عشقی بپردازد که در این امر ناموفق بود، فیلم دربارهی احساس آدمها و رفتار متقابلشان مجهول عمل میکند و حس بین انسانها و خانواده به بیننده منتقل نمیشود.
علی سالاری نسب: فیلم در فضاسازی موفق بود،بازیها را دوست داشتم، سارا بهرامی با استعداد بینظیر بود،اما نباید از بازیهای جذاب امین حیایی و مخصوصا مهناز افشار گذشت،همه از سارا بهرامی میگویند اما از نظر من نقش خانم افشار نیز خیلی سخت بود که افشار به خوبی از عهده ایفای نقش برآمد