مسعود فراستی: من در سینمای ایران چنین پلیسی را به یاد ندارم که قابل مقایسه با پلیسهای سینمای دنیا باشد/ با اینکه 20 دقیقه از فیلم حذف شده، ولی معلوم است که روستایی یک قدم رو به جلوی بزرگ برداشته است!
استیون هولدن: نگاه کردن به «درباره الی» زیباست. آسمان و دریای همیشه در حال تغییر به فیلم نوعی احساس دمدمی بودن را میبخشد که آنقدر قابل حس کردن است که به نظر میرسد خود اقلیم هم یکی از شخصیتهای اصلی فیلم باشد و دارد اتفاقهایی را که میافتند دیکته میکند؛ این آب و هوا است که حکمرانی میکند.
محمد امین نوروزی: در مقابل افراد بزرگسال که دائماً در حال فرافکنی و صحبتکردن بیش از دانستههایشان میباشند، کودکان فیلم قرار دارند که در صحنهای وقتی میخواهند از آنها ماجرای غرقشدن الی را بپرسند، تنها به آنچیزی را که دیدهاند بازگو کنند و چیز بیشتری را نگویند، در حالیکه بزگترهایشان اصرار دارند حرف بیشتری از آنها بیرون بکشند.
محمد باغبانی: فرهادی بالاخره توانست تصویر دقیق و حساب شدهیی از طبقه متوسط ایرانی را به روی پرده سینما ببرد؛ طبقهیی که لذتهای فردی و جمعیاش همواره با حسی از گناه و درد همراه بوده و هست. طبقهیی که بیشتر از آنکه احساسات و امیال اصلیاش را نشان دهد، آنها را پنهان میکند.
آرزو شهبازی: «یک پایان تلخ بهتر از تلخی بیپایان است».از این منظر «درباره الی» را میشود با یک تفاوت بزرگ دیگر از بسیاری از آثار جشنواره جدا کرد. فرهادی اثرش را همانجایی که باید تمام میکند و سرنوشت فیلمش به تلخیهای بیپایان آثار دیگر منجر نمیشوند.
نسیم نجفی: در اینکه «درباره الی» فیلمی با کارگردانی دقیق است شکی نیست، در بازیهای خوب شکی نیست، در فیلمبرداری خوب آن شکی نیست، در تدوین خوب آن شکی نیست…؛ اما دیدگاه…. آنچه آنتونیونی و مهرجویی را بزرگ سینمای جهان و ایران کرده دیدگاه آنها و رسیدن به یک سادگی در بیان آن دیدگاه است.
خسرو نقیبی: اینکه داستان «درباره الی» دیر شروع میشود و اتفاق، نه در پایان پرده اول که در نقطه میانی فیلمنامه میافتد. این عیب است؟ هست اما نه در این فیلم. اعتقاد دارم فیلم فرهادی و فیلمنامهاش برخلاف ظاهر سادهای که ترسیم میکند، اتفاقا پیچیدهگو است.
آرش خوشخو: درباره الی به کمک همین پایان زیبا، در حافظه سینمای ایران برای همیشه ثبت میشود. فیلمی که میتواند عنوان بهترین اثر دهه ۸۰ سینمای ایران را به خود اختصاص دهد و دیگر مدعی جدی این عنوان (چهارشنبه سوری) را پشت سر بگذارد؛ حداقل تا ساخت فیلم بعدی فرهادی.
مصطفی مرشدلو: فیلمی فاقد بُعد فکری و اندیشگی جدی بوده و حداکثر در حد غرولندها و غرغرهای متداول در سطح جامعه باقی میماند و به فراتر از آن نمیرود و هیچ ایده روشنی برای برون رفت از وضعیت آشفتهای که ترسیم میکند نداشته و در نهایت با یک انتحار وادادگی خود را فریاد میزند.
مجید اسلامی: کارنامه اصغر فرهادی از دوران داستان یک شهر تا امروز برایم عزیز است؛ بیش از آن حدی که بتوانم نسبت به این همه تحسینی که دارد نثارش میشود و ممکن است مسیر او را کاملاً تحت تاثیر قرار دهد سکوت کنم؛ وگرنه بدم نمیآمد در این همسانی هرچند موقتی مشارکت داشته باشم.
کیوان کثیریان: فرهادی در آخرین فیلمش چنان به پختگی رسیده که رشکبرانگیز است. شناخت عمیق او از خلق فضاها، موقعیتهای باورپذیر و انسانی که روح زندگی از لحظهلحظه آن موج میزند باعث شده تا با فیلمی به شدت رئالیستی مواجه باشیم که همین باعث همذاتپنداری عمیق میان مخاطب و شخصیتها میشود.
دیوید بوردول: نمیتوانم فیلم دیگری را به یاد بیاورم که انقدر عمیق به خطرات دروغ گفتن برای تخفیف غم و اندوه کسی پرداخته باشد. اما دیگر چیزی نمیگویم. درباره الی شایستگی یک پخش جهانی فوری را دارد.
محمد احمدخانلو: در مجموع خانه فیلمی تلخ و سیاه است که با دوربین سر دست و سرگردان، سکانس پلانهای طولانی که بد کات میخورند. همه تنها دیالوگ میگویند و حرف و حرف و حرف! ائو در مجموع اثری نه چندان برجسته در ژانر خود محسوب میشود.
حمید رضا امیدی سرور: فیلمی بدون منطق داستانی درست، شخصیتهای پرداخته شده و پر از دیالوگ اما نه دیالوگهایی که در خدمت فیلم باشد بلکه در واقع به پرحرفیهای شعاری میماند که همه شخصیتها با زبانی مشابه هم در واقع حرفهای کیمیایی را درباره این روزگار بیان میکنند.
محمدحسین جعفریان: اما چه قصهی «خفهگی» واقعی باشد و فقط حجم زیادی از آن با پر شدن نقاط خالی یک پروندهی جنایی توسط ذهن فیلمساز شکل گرفته باشد و چه تمام فیلم، بر اساس داستانی برآمده از ذهن سازندگان خلق شده باشد و هیچ نقطهای از اثر هیچ ربطی به رخدادی حقیقی نداشته باشد، میتوان فهمید که جیرانی کارش را خوب انجام داده.
ساناز رمضانی: «انزوا» بهعنوان یک فیلم اولی کاملاً مستقل نمره قابل قبولی میگیرد و در هیاهوی فیلمهای پرسروصدا و پر بازیگر این روزها نباید نادیده گرفته شود و سزاوار دیده شدن است.
جبار آذین: اشنوگل از سوژه و مضمونی خاص،قابل توجه و نو برخوردار است که آن را از دیگر فیلمهای مشابه متمایز میکند. نکته قابل ذکر اینکه، ساختار هنری و سینمایی این فیلم به دلیل کاستی دانش و تجربه سینمایی سازندگانش به اندازه مضمون ومحتوای خوب آن، ارتقا نیافته و کاملا متناسب وزیبنده موضوع ارزشمندش نیست.
سید سجاد موسوی: در نهایت آنچه که ایتالیا ایتالیا را به فیلمی ادایی تبدیل نموده همین توهمی است که در دو سطح درون ( شخصیت نادر) و بیرون (خود فیلمساز) وجود دارد. یکی، از اخلاقِ طبقه متوسطی میآید (سطح درونی) و دیگری از نوستالژی منفعل (سطح بیرونی) و این در کلیت، فیلم یا آدمی را برای ما ترسیم میکند که فیلم نیست.
نفیسه ترابنده: به نظر میرسد که از یک طرف فیلمساز میخواهد روایتگر تلاشهای بدون چشمداشت زنی برای نجات همسر و حفظ زندگیاش باشد و از طرف دیگر رفتارها و خصوصیاتی از این زن نشان میدهد که با نوعی اداهای شبه مردانه همراه است.