مسعود فراستی: من در سینمای ایران چنین پلیسی را به یاد ندارم که قابل مقایسه با پلیسهای سینمای دنیا باشد/ با اینکه 20 دقیقه از فیلم حذف شده، ولی معلوم است که روستایی یک قدم رو به جلوی بزرگ برداشته است!
میثم کریمی: در دنیای فرحبخش کماکان زنان برای ازدواج با مردان حاضر به انجام هرکاری هستند و در دنیایشان جز این نیست و مردان نیز جماعتی هستند که علاقهمند به صیغه و مفاهیم اینچنینی میباشند.
هنگامه ناهید: اتفاقات این فیلم در بین افراد فرودست جامعه میافتد. کسانی که جدا از فقر مالی، فقر فرهنگ هم گریبانش را سخت گرفته و به خاطر همین مشکلات متعددشان است که به هر کس و هر چیزی متوسل میشوند بلکه گرهای از کارشان گشاده گردد.
لیلا خرقانی: پوران درخشنده با حقیقتجویی در زیر پوست شهر سعی بر آگاهی و معرفی نقاط حساس و خطرناک را دارد. با تاکید بر روی نقش خانواده به ریشهیابی معضلات میپردازد. و بیشک یکی از امتیازات برجسته آثار سینمایی او ، واقعبینی و دسترسی به حقایق اجتماعی بوده است.
یاسمن خلیلیفرد: فیلمی که قرار بوده است به قصد تبلیغ و فرهنگسازی برای یک مقوله مهم و حیاتی اجتماعی ساخته شود اما به دلیل بسیاری از کاستیها در ساختار روایی و فرمیک نمیتواند به این هدف مهم دست یابد.
مهیار محمد ملکی: مهران مدیری با ورود به سینما ثابت کرد که همچون ستارهای بی مثال چه در بحث بازیگری چه فیلمنامه نویسی و چه کارگردانی میدرخشد و توانایی ارایه جنس کمدیای دارد که قطع به یقین پر هزینه در سایه عدم حضور ستارگان متعدد سینمایی میتواند مخاطب را درگیر و محو لحظات مفرح و جذاب خود کند.
ایمان هادی: در سینمای ایران پس از ماجرای نیمروز، ویلاییها، ساعت 5 عصر، «بیست و یک روز بعد»، چهارمین فیلم بلند سینمایی است که میان حجم انبوهی از تله فیلمهای سینمایی نما اکرانش شد و این فیلم را باید در سالن سینما تماشا کرد.
مدیسا مهراب پور: شاعرانگی در عین اینکه تنهاش به تنه دلسوزی و لوسبازی برخورد نکند و ملودراماتیک نشود. چیزی که بازهم در سینمای ملودرام پرور ایران نمونهاش کمتر یافت میشود.در این میان بزرگترین ضعف فیلم پایانبندی هولهولی و بد موقع آن است.
کاوه علیزاده: به عقیده من رگ خواب با همه کاستیهایش، آینه تمام قدی است دربرابر جامعهای که بیمار است. بیماری عدم اعتماد دارد! بیماری خیانت دارد! بیماری روانپریشی جنسی دارد! بیماری تنهایی دارد! بیماری غمانگیزی و افسردگی دارد و هزار بیماری روانی و اجتماعی دیگر.
رضا رستگار: کمبود شخصیتپردازی و گرههای تا حدی بیش از اندازه را میتوان از اشکالات فیلم کارگر ساده نیازمندیم دانست. با دایرهی کاری و تجربههای زیاد منچهرهادی، انتظار کارهایی خوب و عالی از او کاملاً درست و بجا به نظر میرسد.
مجید محمد زمانی: ساعت ۵ عصر” مهران مدیری، کمدی واقعگرا با رویکر نقد اجتماعیست که نیازمند تامل و رمزگشایی است، از این رو نباید توقع قهقهی مخاطب را داشت. باید دید که آیا این نوع کمدی میتواند ذائقهی مخاطبان را عوض کند یا نه؟
مدیسا مهراب پور: از کدام قهرمان صحبت میکنیم؟ دختری که در پایینترین درجه از اعتمادبهنفس و قدرت تصمیمگیری قرار دارد و با انفعال و سکون بیدلیل و مضحکش زندگی خود و اطرافیانش را خراب میکند؟
رضا رستگار: صرف نظر از این که فیلم میتواند به فروش دلخواهش برسد یا که خیر، باید اذعان کرد «اکسیدان»، قابلیت این که لقب بدترین فیلم سال ایران را به خود بگیرد به حد چشمگیری همراه دارد.
احسان سالمی: «فصل نرگس» را در بهترین حالت میتوان با یک اثر تلویزیونی متوسط مقایسه کرد که میشود آن را به بهانه حضور تعدادی بازیگر سرشناس در آن در یکی از روزهای کممخاطب رسانه ملی و در میان انبوهی از فیلمها و سریالهای تکراری صدا و سیما به خورد مخاطبان تلویزیون داد!
دامون قنبرزاده: خلاصه سوروسات فیلم برای سرگرم کردن مخاطب به راه است و این را میشود از فروش آن هم بهراحتی فهمید اما همانطور که شرح رفت، این از همان مهمانیهاییست که در نهایت فقط بامزهبازیهای گرداننده مجلس در یاد آدم میماند و بس.
ساناز رمضانی: «زادبوم» در زمان خودش میتوانست یک شروع جسورانه داشته باشد از آدمهایی که در ظاهر هیچ ربطی به هم ندارند و هرکدام در نقطهای از جهان مشغول زندگی هستند.
رضا رستگار: فیلم ساعت ۵ عصر را نباید با دید کمدیهای مرسوم سینمای ایران که فقط بدنبال گرفتن خنده از مخاطب هستند نگریست.باید قبول کرد که در ژانر کمدیهای اجتماعی کمتجربه هستیم و هنوز در مرحلهی آزمایش و خطا به سر میبریم.
حمید دلاوری: منوچهر هادی در «کارگر ساده نیازمندیم» هوای سرکشیدن به جهان کارگران را یافته است، با این توضیح که هیچ تفکر و برداشتی منطقی و عمیق از طبقه پایین جامعه ندارد و از این رو مرتب در فیلم به حرف ها و رفتارهای تکراری میرسیم.
احسان زیورعالم: «رگخواب» قرارش بر آن نیست قهرمانی زن عرضه کند؛ بلکه هدفش به نمایش گذاشتن عاقبت انفعالزدگی است، انفعالی که محصول جهان مدرنیتهزده امروز است.
محمد یوسفیپور: شاید حذف برخی از دیالوگها و حتی سکانسها میتوانست اندکی از وقاحت موجود در اثر را کم کند ولی در شرایط فعلی اکران اثر، نمیتوان صرفا با اطلاق یک درجه بندی سنی +12 که البته بسیار مضحک و باورنکردنی است؛ تاثیر منفی چنین فیلمی را در جامعه نادیده گرفت.