محمدحسین قلیپور: بادیگارد از جسم افراد دفاع میکند اما محافظ فرد نمیشناسد ،اعتقاد میشناسد. او محافظ است تا از اصل نظام و اعتقاد شخصیاش به آن دفاع کند.
محسن وزیری: بعدها از نام بادیگارد شاید به عنوان یک دستاورد بزرگ فنی برای عوامل سازندهاش یاد شود اما فیلم آن ظرفیتی را ندارد که تبدیل به اثری خاطرهانگیز برای طرفداران حاتمیکیا شود.
محمدسعید محصصی: دل مای تماشاگر - با تمهیدهای حاتمیکیا - با حیدر است، اما منطق قویتر فیلمبینی ما میگوید حرف دل را نشنو و به بازرس بیاحساس شورای عالی امنیت ملی بیشتر گوش بده!
عباس غفاری: حاتمیکیا این سالها عصبانی و مشکوک است برای همین قهرمانها و قصههایش به دل نمینشینند! دیگر در آثارش از دیده جانهای بینام و بیادعا خبری نیست، قهرمانهایش عصبانی و طلبکارند، مشکوکند اما نمیدانیم به چه چیز و از چه کسی؟
سحر عصر آزاد: مهمترین ضعف فیلم را مقدمه طولانی برای رسیدن به تردید قهرمان و سرباز زدن از محافظت از یک شخصیت سیاسی و شروع خط قصه دانشمند هستهای باید دانست.
مهرزاد دانش: حاتمیکیا اگرچه موفق میشود در قسمتهایی به مرز یک فیلم جذاب نزدیک شود، ولی باز به سیاق روند فزایندهی شعارگرایی و حاشیهپردازیهای بیموردش در چندین سال اخیر، آن قدر زیگزاگهای غیرسینمایی در متن فیلم اعمال کرده که پتانسیل مزبور را تا حد زیادی کاهش میدهد.
حمیدرضا امیدی سرور: مشکل حاتمیکیا این است که میخواهد مثل همان سالهای دهه شصت و هفتاد شعار بدهد و برای جماعت نسخههای سیاسی و اجتماعی بپیچد راستش بعید میدانم کسی اصلا حوصله این حرفها را در این زمانه داشته باشد.
ارسیا تقوا: حاتمیکیا برای ما فقط یک فیلمساز نیست او به جایگاهی رسیده که اسمش امروز یک برند است و هر حرف و بیانیه و واکنش و فیلمش توجهآفرین است. حالا اگر ما بیشتر دوست داریم او را کسی ببینیم که قصه بگوید و «فیلم بسازد»، این مشکل ماست.
جواد محرمی: بادیگارد در در دوره پسابرجام یک فیلم ارتجاعی محسوب میشود. بادیگارد با حرف روز سنخیتی ندارد. اثری که رنگ و بوی انقلاب، شهدا، مقاومت و از این قبیل مضامین بدهد حرفهای کهنهای است که رخلاف مسیر آب ساخته شدهاند.
محمدتقی فهیم: حیدر، کاظم نیست ولی رسالتش را بر دوش دارد. حیدر، پختهتر شده است. سینمای هدفمند و دغدغه دار یعنی همین. بهعبارت درستتر سینمای استراتژیک، بادیگارد است.
محمد قوچانی: ابراهیم حاتمیکیایی که من میشناسم نگران است. نگران اینکه دوباره شهر آلوده شود. نگران اینکه فرآیند تبدیل نهضت به نظام یا محافظ به بادیگارد تا جایی پیش برود که چیزی از آن نهضت و حرکت و ارزشها و اندیشهها باقی نماند.
نیره رحمانی: حقیقت این است که زمانه عوض شده و حاتمی کیا نیز؛ مشکل فیلم در عدم فهم همین تغییر است. تغییر زمانه، تغییر آدمها، تغییر جامعه و حتی تغییر دنیای سیاست.
کیوان کثیریان: «بادیگارد» فیلم بهتری نسبت به «چ» است. لااقل یک قهرمان زمینی دارد، یک موقعیت قابلدرک. حاتمیکیا در این فیلم کمتر شعار میدهد و منطقش بیشتر به سینما نزدیک است.
پویا نبی: بادیگارد رجعتی آشکار به دوران اوج ابراهیم حاتمیکیاست، کهنه سربازی که آرمانها و ایدهآلهای خودش را در مواجه با جامعه رو به مدرنیته ایران درخطر میبیند و باید تصمیمی برای برونرفت از این بحران بگیرد.
یاسمن خلیلیفرد: حاتمی کیا در «بادیگارد» به نوعی بلوغ رسیده است. این فیلم، یکی از بهترین فیلمنامه های کارنامهی حاتمیکیا را دارد. ارتباط انسان با خویشتن و با جامعه در فیلم ، به درستی از آب درآمده است.
آرمان بایونسا: فیلمنامهی خطی فیلم امروزی ست اما وابسته به دیروز است. قصه، قصهی باور و معرفتی است که ریشه در گذشته دارد و تا سال نود و چهار شمسی ادامه پیدا کرده است.
سیدمحسن میرزاترابی: بادیگارد آینه تمام عیار حاتمیکیا است. همه آرمانهای او اعم از جبهه، جنگ، درگیری، شهدا و… به وضوح در این اثر مشاهده می شود. اما این بار قهرمان اصلی حاتمی کیا گویا دچار استحاله فکری شده است.