به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: نیما فراهی
حول محور مسافرت چند جوان به یکی از شهرهای شمال کشور است که بر اثر مصرف مواد مخدر برای آنها مشکلاتی به وجود میآید.
کارگردان: داریوش فرهنگ
اواخر دوره قاجار است. آخرین بازماندگان سعی در حفظ میراث و اقتدار پرشکوه خود دارند. طایفهای روستائی از دوردستها به آبادی کنار رودخانه آمدهاند تا دختری را به عنوان "عروس" و در ازای خونبها به دهکدهشان ببرند. در جریان سفر پرمخاطرهی آنها، اسب لجام گسیخته عروس و داماد، رم میکند و آنان را به قلب مخوف کشانیده و از قافله همراهان، جدایشان میسازد. عروس و داماد گمشده، در عمق جنگل به قصری خاموش و مرموز پناه میبرند، اما دیگر راه بازگشتی نمییابند و خانه تک افتاده آنها را میبلعد. جستجو کنندگان نشانی ا...
کارگردان: محمدرضا هنرمند
در یک شهر غربی عدهای به وسیله تلفن تهدید به مرگ میشوند. پلیس وارد ماجرا میشود. قتلها طبق قرار صورت میگیرد. تیراژ روزنامه ورشکسته شهر بالا میرود. روزنامه خبرنگار ویژهای برای قتلها تعیین میکند. پلیس به همه مظنون است. توقف عملیات قاتل یا قاتلین پیش از همه روزنامه و خبرنگار ویژه را نگران میکند. ا. و روزنامه مترصد و منتظرند تا اینکه خبرنگار ویژه خود بعنوان طعمه نشان میشود. ولی او سعی میکند از مرگ (قاتل) بگریزد ولی با اتومبیلش به هنگام فرار در دریا سقوط میکند.
کارگردان: حمید رخشانی
«محترم» و «حسین» مطابق یک سنت خانواده، با هم نامزد میشوند تا در جوانی به ازدواج هم درآیند. والدین «حسین» در اجرای مراسم سنت دیرین، با دیدن شبحی نگران آیندهی این ازدواج میشوند. در تابستان 1342، شایعهی زلزلهی تهران، شهر را خالی از سکنه کرده است و «محترم» در راه بازگشت به خانه، میان خیال و واقعیت شبحی را بر بام خانهشان میبیند و دقایقی بعد در چند متری خود در آشپزخانه...آنچنان هراس وجودش را در بر میگیرد که ابتداً یارای حرکت ندارد و بعد با فریادی بیهوش میشود... اینکه این شبح کیست و از کودکی ...
کارگردان: سید رضا خطیبی
در پی چند قتل مشکوک در جنگلهای شمال، سرگرد محبی که از افسران مجرب و باسابقه مرکز است، مأمور پیگیری این پرونده میشود...
کارگردان: حسن فتحی
داستان مردی است که به خاطر تسویه حساب شخصی با مردی دیگر، دختر او را گروگان می گیرد و به خانه ای در خارج از شهر می رود و منتظر آن مرد می ماند...
کارگردان: محمدحسین لطیفی
دو دوست به نامهای شیرین و رویا که در همسایگی یکدیگر زندگی میکنند و در شهری در نزدیکی تهران برای دانشگاه قبول شدهاند و بعد از نقل مکان به آنجا و استقرار در خوابگاه قدیمی شهر که روبه روی خرابهای قرار دارد متوجه اتفاقات ناگوار آنجا و گم شدن عروس ها در روز عروسیشان می شوند و ..
کارگردان: داریوش فرهنگ
داوود و لیلی در شب عروسی خود راهی شمال می شوند. آن ها در میانه راه با مهشید و آرش آشنا شده و با هم همسفر می شوند. آرش که بدنبال سانحه تصادف باعث مرگ مردی سیاهپوش شده بود با همکاری داوود جسد را به درون مرداب پرتاب می کند. داوود که پس از این اقدام تصمیم به بازگشت می گیرد با مخالفت آرش روبرو می شود. آن دو با هم درگیر می شوند ولی داوود از خود هیچ گونه دفاعی نمی کند و لیلی که این کوتاهی داوود را دلیل بر ترسو بودن او گذاشته تصمیم به جدایی از او می گیرد. داوود برای جلوگیری از این تصمیم او ماجرای زندگی ...
کارگردان: مهرداد میرفلاح
قصه دختری ۲۶ ساله است که به تنهایی در خانه به ارث رسیده از پدر و مادرش زندگی میکند... او مدتی است که توسط دختری شش ساله که از قدرت خارقالعادهای برخوردار است مورد حملههای وحشیانه قرار میگیرد.
کارگردان: محمدعلی سجادی
اثیری شرح کشاکش ماجرایی است که در شب عروسی سمندر و خورشید بهدنبال یک سری اتفاقات بهوقوع میپیوندد و...
کارگردان: شهرام مکری
چند دانشجوی دختر و پسر برای شرکت در جشن بادبادک بازی به شمال کشور رفتهاند. در همسایگی کمپ کوچک آنها کلبه-رستورانی قرار دارد که سه مرد ساکن آن هستند. رستوران به گوشت احتیاج دارد و جز این جوانها شکاری در آن اطراف نیست...
کارگردان: فریدون جیرانی
بازگویی زندگی یک دختر سالم با یک بیمار روانی ثروتمند است که همدیگر را در حین رانندگی در پل پارکوی تهران ملاقات می کنند و خیلی زود با یکدیگر ازدواج می کنند. پل پارکوی تهران برای کوهیار هدایت صرفا بخشی از یک بزرگراه نیست بلکه پلی است به سوی رها روانبخش. پلی که کوهیار فکر می کند با حرکت خلاف جهت روی آن به قصه عشق می رسد، اما نمی داند که سرنجام این قصه لالایی نیست...
کارگردان: بهرام بهرامیان
مهندس جوانی از طرف هیأت مدیره شرکت محل کارش، همراه زن باردار خود عازم یک مأموریت کاری در ایروان میشود. به تدریج روزهای آفتابی این زوج، جای خود را به روزهای تیره میدهد. حوادثی در راه است.
کارگردان: سید داود میرباقری
آشنایی میان «رعنا»، دانشجوی شهرستانی رشتهی تئاتر و «بهرام رفعت» که به دیدار اجرای نمایشی از او آمده است، به ازدواجشان منتهی میشود. «رعنا» مدتی کوتاه بعد از ازدواجشان متوجه میشود که «بهرام» گرفتار بیماری روانی خطرناکی است. پیگیریهای او سبب میشود تا دریابد که «بهرام» در خلوت او، با عروسکی در اندازهی او به راز و نیاز میپردازد. «رعنا» تصمیم میگیرد برای حفظ زندگی خانوادگیاش، شوهرش را از این موقعیت نجات دهد؛ لذا رفته رفته خود را جایگزین عروسک میکند. اما این پایان ماجرا نیست...
کارگردان: محمدمهدی عسگرپور
زوجی خوشبخت که زندگی آرام آنها با بستری شدن مرد دستخوش تلاطم میشود. دغدغه بیماری مرد و اتفاقات عجیب و غریب در بیمارستان و خانه آرامش روحی و روانی زن را به هم میریزد.
منظوم کلا سینمای وحشت ایران بود ! اصلا مورد تاییدم نیست !