تاریخ تولد: 1378/10/15 | عضویت از خرداد 1399 | اراک
ستاره 497
بررسی 50
لیست 2
مشارکت 1
لایک 131
لیست "بهترین فیلم های دهه نود که دیدم"
ژانرش فرق نمیکنه کمدی یا اجتماعی یا درام در همه ی ژانر ها اگه فیلمی بوده که ننوشتم بگین اگه خوب بود اضافه کنم اگر هم از یکی از فیلمایی که نوشتم خوشتون نیومده بگین
یکی از مسائل اصلی بیننده های فیلم اینه که این کارکتر شرور کیه به جون اینا افتاده؟ بعضی ها معتقدن توهم دختر هاست بر اثر مصرف مواد بعضی ها میگن شیطانه بعضی ها میگن دو دختر تصادف کردن و این برزخشونه
همه اینها به این بر میگرده که کلید دیدن این فیلم رو ندارن که چجوری باید ببیننش
اگه کد های شخصیت شرور رو جمع کنید تبدیل میشه به یه هیولای وحشتناک به اسم قدرت و سیاسیت
این کارکتر لا زمان و لا مکانه یه جا ادعا میکنه من همین الان سوریه ام و مطمئنا همون موقع سوریه هم هست
عاشق هیتلر و به سخنرانیاش گوش میده و مثل خودش غرور داره پس حاظر به خاطر سنگ کاغذ قیچی نقششو خراب کنه
دوست صدام و بن لادنه و با فیدل کاسترو مشکل داره
عاشق تهرانه چون تو شهر مادر قلب اتمی میتونه هر کاری بخواد بکنه لازم به ذکر که تو پایان فیلم قطعا این دو راهی به وجود میاد که گلزار که اسمش تو فیلم طوفان بود خورد زمین نابود شد یا رفت دنیای خودش؟ تو سناریو قرار بوده پایان به این شکل باشه که گلزار پرواز کنه و بره و بعد در حالی که اریینه و نوبهار با تعجب هم دیگه رو نگاه میکنن نوبهار میشاشه به خودش
فیلم ضد سیاست و مخصوصا سیاست های هسته ای و به دنبال صلح و برابریه اقلیت های مذهبی « ارینه مسیحی»؛ بیمار های خاص« نوبهار ام اسی» و گرایش های جنسی مختلف« دو دختر فیلم که لز بینن حتی کامی و دوست غایب امید هم گی ان» اگه شما اهل تئاتر هم نباشید قطعا اسم دو نمایشنامه نویس یعنی شکسپیر و چخوف رو شنیدید
دلیل اصلی ماندگاری چخوف خلاقیت تو نوع پردازش شخصیت و جلو بردن قصه است یعنی تو نمایش نامه هاش به بحث های بی ربط میپردازن و ما تو همین راه های فرعی کلیت رو در میاریم در مادر قلب اتمی این بیراهه ها با دوز بالا وارد قصه میشن و واقعا کارکتر ها دارن چرت و پرت میگن و این چرت و پرت گویی برگه برنده فیلمه حتی تو خود متن هم اشاره میشه بهش و علیدوستی وقتی دارن در مورد c27 صحبت میکنن بر میگرده میگه چقدر چرت و پرت میگید تو این چرت و پرت ها کد داده میشه برای تکامل شخصیت ها و مسیر قصه این فیلم 38 دقیقش سانسور شده و طبیعیه که بعضی ها چیزی متوجه نشده باشن ولی وقتی نسخه ی بدون سانسورش رو که به جشنواره های جهانی رفته بود رو ببینید شاید فیلم رو متوجه بشید من خودم وقتی دیدم چیزی متوجه نشدم ولی کارگردان فیلم آقای احمدزاده نسخه ی اصلی فیلم که زیرنویس انگلیسی داره رو تو پیجه اینستاشون گذاشتن من دانلود کردم و دیدم و همه چیز رو متوجه شدم در مورد شخصیت پردازی باید گفت هیچ کارگردانی تا به حال سراغ این دسته از مردم نرفته جوانهایی که کلا دنیا رو به مسخره میگیرن از تک تک دیالوگ ها مسخره کردن میباره اول بچه های پارتی مسخره میشن بعد آسانسور بعد دیکاپریو و هالیوودی ها بعد انقلاب بعد یارانه و افرادی که یارانه میگیرن بعد پلیس و در کل جهان رو به مسخره میگیرن
کارکتر های فیلم به پوچی کامل رسیدن و یه دیالوگ طلایی هم دارن "ما چه بمونیم چه بریم تکلیف خودمونو نمی دونیم " این پوچی هم واسه دو دختر نقش اصلی که هیچگونه دانش و علم خاصی ندارن مشهوده که چند بار هم میگن ما کلا خیلی کسی رو نمیشناسیم و کامی هم میگه خوشم میاد کلا برا خودتونید کامی مرد عاقل و دانای جمع هم به پوچی رسیده که مهرداد صدیقیان بازیش میکنه و این دو گروه تو یه نقطه جمع شدن و خودشونم نمیدونن میخوان چیکار کنن در تمام فیلم تلاش میشه که دو دختر یکی باشن یعنی همون یک روح در دو بدن
با توجه به چندتا دیالوگ مثل اون صحنه که از کامی میپرسن چرا این همه چیز میدونی؟ کامی جواب میده وقتم رو با دخترا تلف نمیکنم شما دوتا بی خطرید
یا تو سکانس فینال فیلم گلزار مبپرسه شما دوتا باهم راحتید؟ ارینه و نوبهار جواب میدن آره
چند دیالوگ این شکلی و چندتا صحنه و رنگ موهای دو دختر برای نشون دادن همجسنگرایی دو دختر فیلمه
از همون استارت فیلم وقتی نوبهار تو دستشویی فرنگی نشسته یه کلوز آپ رو کفشاش میره و بند کفش هاش یکی آبی رنگ موی خودش و یکی قرمز که موهای آرینه است و این نشون دهنده ی اتحاد و چفت بودن این دو کارکتر با همه
در تمام فیلم این اتحاد تو قاب ها دیده میشه و جالبه شرور فیلم وقتی سراغشون میاد که اون اتحاد در کنار نیست یعنی کنار هم نیستن اولین ورود صحنه تصادف که پگاه تنها رو پیدا میکنه و یه تغییری تو نور پردازی فیلم ایجاد میشه و تاریک تر میشه و گلزار میاد سراغشون
سکانس بعدی ورود هم همینه نوبهار رفته دستشویی و گلزار پیداش میشه به ترانه نزدیک میشه سکانس کلیسا هم دقیقا متضاد این اتفاق میفته
هر بارم قصد بازی با مغزشون رو داره تنها باهاشون صحبت میکنه تو پمپ بنزین با ترانه تو ماشین با هردوشون تنها حرف میزنه و نوبهار مریض که شخصیت ضعیف تری داره باورش میکنه ولی ارینه زیر بار نمی ره و آخر هم شکستش میده این دوستی دو کارکتر تو همه پلان ها هست حتی تو دعواهاشون فقط تو سکانس آسانسور میبینیم که نیروی شر فیلم موفق شده با وعده دنیای دیگه این اتحاد رو بشکنه و دو دختر رو جلوی هم بزاره خیلی طبیعیه که جمعیت زیادی از این فیلم متنفر باشن و این اصلا بحث کم لطفی و نفهمیدن فیلم نیست خیلی از متخصصان سینمایی هم خیلی این فیلم رو پس میزنن چون واقعا خاصه و سلیقه ایه کل فیلم از موسیقی میاد و ریتمش هم مثل موسیقی راک خیلی بالا و پایین و آروم و تند میشه و این رو فرم هم تاثیر داره تو دکوپاژ فیلم خیلی وقت ها ما چهره کسی رو که حرف میزنه نداریم و صداش بیرون از کادر یا os شنیده میشه و یه جور تاکیدی به شنیدن فیلمه فیلم تو چند سکانس مشکل فاحش دکوپاژی داره ولی تو تدوین کوتاه کردن این پلان هایی که بد در اومدن رو البته این نظر شخصی خود من درباره ی فیلم دو دختر همجنس گرا که در آستانه ی جدایی از هم قرار دارند و ظاهرا آخرین روز ها در کنار هم هستند و یکی از آن ها بیماری ام اس دارد و دیگری یک مسیحی معتقد هنرمند است و هردو اطلاعات زیادی از جهان اطراف ندارند . «نویسنده در تلاش است که چند نوع شخصیت متفاوت را در کنار هم قرار دهد و عام بودن این مشکل را نشان بدهد»
یکی از نکات اصلی فیلم اسم اونه وقتی که ارینه داستان مادرش رو تعریف میکنه اسم فیلم به مادر؛ قلب اتمی صدق میکنه وقتی که مهرداد صدیقان خوابش رو تعریف میکنه به ما در قلب اتمی صدق میکنه
خواب شخصیت کامی لازمه که کمی فیزیک هسته ای بدونید
تو فیزیک هسته ای برای شکافتن اتم با کار هایی که من نمیدونم تمام اتم ها رو به جایی میفرستن که بهش میگن قلب اتمی و تو خواب میخواهند تحت فشار بودن ملت که باعث میشه به هسته یعنی تهران پایتخت بیان رو نشون بده و بگه تهران در حال ترکیدن است تو یه قسمت از فیلم با یه فرد تصادف میکنند که همین تصادف باعث میشه با فرد شوم قصه که رضا گلزار آشنا بشن و بعد فردی که تصادف کرده به طور مرموزی فرار میکنه و در نقش صدام حاضر میشه «که نشون دهنده ی نقشه قبلی شخصیته شوم» با اومدن پلیس او نیز غیب میشود با توجه به اینکه فیلم در سال نود و دو ساخته شده المان و علامت شروع میشود. خیابان ولیعصر نشانه ی جاده ی دین است که به گفته ی کامی ما خبر نداشتیم چهار سال ولیعصر رو یه طرفه کردن که این نشانه از حرکت با چشم بسته در راه اسلام البته بعداز جنبش هشتاد و هشت بعد پلیس نشانه ی دولت و نظام و ارینه شلوار و نوبهار افراد عادی که در ارتباط با پلیس خیلی از او قدرتمند تر و دانا تر هستند افراد عادی به جاده ی اسلام نمی روند و لی نظام آن ها را زور میکند و میگه تا من هستم مشکلی پیش نمیاد بعد در راه پلیس پیاده میشه تا افراد معترض رو «کامی»رو ساکت کنه و از حرکتش در جاده باز می مونه و افراد عادی رو مجبور میکنه دور بزنند
نکته ی مهم فیلم دیالوگ ها است که به عقیده ی من به سبک چخوف نوشته شده و با گفتگو های بی ربط بحث را جلو میبرند و به هیچ نتیجه ای نمیرسد در اکثر اوقات که پوچی مردم جهان را نشان میدهد شخصیت گلزار یک فردیه که از دیکتاتور های بزرگ و تروریست ها دور هم جمع شده و اگه فیلم رو با دقت ببینید از ویژگی ها متوجه میشید دوست بودن با صدام تلفنی حرف زدن با بن لادن نفرت از کاسترو مغرور بودن مثل هیتلر عاشق بمب اتم بودن مثل احمدی نژاد عاشق ایران بودن مثل سید علی و... از اونجا که در این فیلم افراد مرده را زنده نشان میدهد قصد دارد تمام نشدن این افراد را نشان بدهد و اینکه نمیتوانند از دست او فرار نکنند و به راحتی آن ها را پیدا میکند نشان قدرت این دیکتاتورهاست و این که سراغ آدم های منفعل مثل ارینه و نوبهار می ره و افراد با علم رو دور میکنه نشانه ی زیرکی آن ها. گلزار تو این فیلم ترکیبی موفق از مسخره بازی و لودگی و ترس و وحشت هست و تمام حضورش تو فیلم همون چیزیه که باید باشه در رابطه با c27 که فلسفه ی به وجود آمدن آن در اول فیلم توسط کامی گفته میشود و بعد توسط گلزار دری که به سمت بهشت باز میشود معرفی میشود و نوید میدهد که من نو بهار رو از این در میبرم بهشت و میگه تو اون دنیا ضد هسته ای هستی و تو بیست و هفت سالگی مردی من میخوام تورو ببرم اون ور رو نجات بدی و خودتو نمیری از بیماری و از اونجا که در تو تونل نشانه ی حبس شدن تو جهان رو نشون میده که برای فرار از این قفس حتی به حرف آدم های دروغگو هم گوش میدهیم و در آخر دیکتاتور بعد از بازی خود ساخته و مسخره می بازد و خودش را از بین میبرد.
در کل فیلم در کنار اعتراض به ایران و پوچ نشان دادن دنیا میخواهد بگوید بمب اتم وسیله ای در دست قدرت ها است که دارد زندگی مارا در هر دو جهان نابود میکند. مفهومش رو متوجه شدی؟؟ یا نه؟؟
1 لایک
پاسخ دهید
1399/05/22
گزارش شما ارسال شد! متشکریم که در حفظ فضای فرهنگی منظوم ما را یاری میکنید
شخصا بین اثار دهه نود فیلم های زیر رو هم دوست داشتم : ماجرای نمیروز 1 و 2 - بادیگارد - چ - شبی که ماه کامل شد - ساکن طبقه وسط - محمد (ص) - پله آخر - فروشنده
1 لایک
1 نظر
پاسخ دهید
1399/05/21
گزارش شما ارسال شد! متشکریم که در حفظ فضای فرهنگی منظوم ما را یاری میکنید
ولی میتونم بپرسم چرا به نظر شما تنگه ابو قریب خوب نیست؟؟
من نمیدونم چرا متوجه داستانش نمیشوم
بعضی ها معتقدن توهم دختر هاست بر اثر مصرف مواد
بعضی ها میگن شیطانه
بعضی ها میگن دو دختر تصادف کردن و این برزخشونه
همه اینها به این بر میگرده که کلید دیدن این فیلم رو ندارن که چجوری باید ببیننش
اگه کد های شخصیت شرور رو جمع کنید تبدیل میشه به یه هیولای وحشتناک به اسم قدرت و سیاسیت
این کارکتر لا زمان و لا مکانه یه جا ادعا میکنه من همین الان سوریه ام و مطمئنا همون موقع سوریه هم هست
عاشق هیتلر و به سخنرانیاش گوش میده و مثل خودش غرور داره پس حاظر به خاطر سنگ کاغذ قیچی نقششو خراب کنه
دوست صدام و بن لادنه و با فیدل کاسترو مشکل داره
عاشق تهرانه چون تو شهر مادر قلب اتمی میتونه هر کاری بخواد بکنه
لازم به ذکر که تو پایان فیلم قطعا این دو راهی به وجود میاد که گلزار که اسمش تو فیلم طوفان بود خورد زمین نابود شد یا رفت دنیای خودش؟
تو سناریو قرار بوده پایان به این شکل باشه که گلزار پرواز کنه و بره و بعد در حالی که اریینه و نوبهار با تعجب هم دیگه رو نگاه میکنن نوبهار میشاشه به خودش
فیلم ضد سیاست و مخصوصا سیاست های هسته ای و به دنبال صلح و برابریه اقلیت های مذهبی « ارینه مسیحی»؛ بیمار های خاص« نوبهار ام اسی» و گرایش های جنسی مختلف« دو دختر فیلم که لز بینن حتی کامی و دوست غایب امید هم گی ان»
اگه شما اهل تئاتر هم نباشید قطعا اسم دو نمایشنامه نویس یعنی شکسپیر و چخوف رو شنیدید
دلیل اصلی ماندگاری چخوف خلاقیت تو نوع پردازش شخصیت و جلو بردن قصه است
یعنی تو نمایش نامه هاش به بحث های بی ربط میپردازن و ما تو همین راه های فرعی کلیت رو در میاریم
در مادر قلب اتمی این بیراهه ها با دوز بالا وارد قصه میشن و واقعا کارکتر ها دارن چرت و پرت میگن و این چرت و پرت گویی برگه برنده فیلمه حتی تو خود متن هم اشاره میشه بهش و علیدوستی وقتی دارن در مورد c27 صحبت میکنن بر میگرده میگه چقدر چرت و پرت میگید
تو این چرت و پرت ها کد داده میشه برای تکامل شخصیت ها و مسیر قصه
این فیلم 38 دقیقش سانسور شده و طبیعیه که بعضی ها چیزی متوجه نشده باشن ولی وقتی نسخه ی بدون سانسورش رو که به جشنواره های جهانی رفته بود رو ببینید شاید فیلم رو متوجه بشید
من خودم وقتی دیدم چیزی متوجه نشدم ولی کارگردان فیلم آقای احمدزاده نسخه ی اصلی فیلم که زیرنویس انگلیسی داره رو تو پیجه اینستاشون گذاشتن من دانلود کردم و دیدم و همه چیز رو متوجه شدم
در مورد شخصیت پردازی باید گفت هیچ کارگردانی تا به حال سراغ این دسته از مردم نرفته
جوانهایی که کلا دنیا رو به مسخره میگیرن از تک تک دیالوگ ها مسخره کردن میباره اول بچه های پارتی مسخره میشن بعد آسانسور بعد دیکاپریو و هالیوودی ها بعد انقلاب بعد یارانه و افرادی که یارانه میگیرن بعد پلیس و در کل جهان رو به مسخره میگیرن
کارکتر های فیلم به پوچی کامل رسیدن و یه دیالوگ طلایی هم دارن
"ما چه بمونیم چه بریم تکلیف خودمونو نمی دونیم "
این پوچی هم واسه دو دختر نقش اصلی که هیچگونه دانش و علم خاصی ندارن مشهوده که چند بار هم میگن ما کلا خیلی کسی رو نمیشناسیم و کامی هم میگه خوشم میاد کلا برا خودتونید
کامی مرد عاقل و دانای جمع هم به پوچی رسیده که مهرداد صدیقیان بازیش میکنه
و این دو گروه تو یه نقطه جمع شدن و خودشونم نمیدونن میخوان چیکار کنن
در تمام فیلم تلاش میشه که دو دختر یکی باشن یعنی همون یک روح در دو بدن
با توجه به چندتا دیالوگ مثل اون صحنه که از کامی میپرسن چرا این همه چیز میدونی؟
کامی جواب میده وقتم رو با دخترا تلف نمیکنم شما دوتا بی خطرید
یا تو سکانس فینال فیلم گلزار مبپرسه شما دوتا باهم راحتید؟
ارینه و نوبهار جواب میدن آره
چند دیالوگ این شکلی و چندتا صحنه و رنگ موهای دو دختر برای نشون دادن همجسنگرایی دو دختر فیلمه
از همون استارت فیلم وقتی نوبهار تو دستشویی فرنگی نشسته یه کلوز آپ رو کفشاش میره و بند کفش هاش یکی آبی رنگ موی خودش و یکی قرمز که موهای آرینه است و این نشون دهنده ی اتحاد و چفت بودن این دو کارکتر با همه
در تمام فیلم این اتحاد تو قاب ها دیده میشه و جالبه شرور فیلم وقتی سراغشون میاد که اون اتحاد در کنار نیست یعنی کنار هم نیستن
اولین ورود صحنه تصادف که پگاه تنها رو پیدا میکنه و یه تغییری تو نور پردازی فیلم ایجاد میشه و تاریک تر میشه و گلزار میاد سراغشون
سکانس بعدی ورود هم همینه نوبهار رفته دستشویی و گلزار پیداش میشه به ترانه نزدیک میشه
سکانس کلیسا هم دقیقا متضاد این اتفاق میفته
هر بارم قصد بازی با مغزشون رو داره تنها باهاشون صحبت میکنه تو پمپ بنزین با ترانه تو ماشین با هردوشون تنها حرف میزنه و نوبهار مریض که شخصیت ضعیف تری داره باورش میکنه ولی ارینه زیر بار نمی ره و آخر هم شکستش میده
این دوستی دو کارکتر تو همه پلان ها هست حتی تو دعواهاشون فقط تو سکانس آسانسور میبینیم که نیروی شر فیلم موفق شده با وعده دنیای دیگه این اتحاد رو بشکنه و دو دختر رو جلوی هم بزاره
خیلی طبیعیه که جمعیت زیادی از این فیلم متنفر باشن و این اصلا بحث کم لطفی و نفهمیدن فیلم نیست خیلی از متخصصان سینمایی هم خیلی این فیلم رو پس میزنن چون واقعا خاصه و سلیقه ایه
کل فیلم از موسیقی میاد و ریتمش هم مثل موسیقی راک خیلی بالا و پایین و آروم و تند میشه و این رو فرم هم تاثیر داره تو دکوپاژ فیلم خیلی وقت ها ما چهره کسی رو که حرف میزنه نداریم و صداش بیرون از کادر یا os شنیده میشه و یه جور تاکیدی به شنیدن فیلمه
فیلم تو چند سکانس مشکل فاحش دکوپاژی داره ولی تو تدوین کوتاه کردن این پلان هایی که بد در اومدن رو
البته این نظر شخصی خود من درباره ی فیلم
دو دختر همجنس گرا که در آستانه ی جدایی از هم قرار دارند و ظاهرا آخرین روز ها در کنار هم هستند و یکی از آن ها بیماری ام اس دارد و دیگری یک مسیحی معتقد هنرمند است و هردو اطلاعات زیادی از جهان اطراف ندارند . «نویسنده در تلاش است که چند نوع شخصیت متفاوت را در کنار هم قرار دهد و عام بودن این مشکل را نشان بدهد»
یکی از نکات اصلی فیلم اسم اونه وقتی که ارینه داستان مادرش رو تعریف میکنه اسم فیلم به مادر؛ قلب اتمی صدق میکنه وقتی که مهرداد صدیقان خوابش رو تعریف میکنه به ما در قلب اتمی صدق میکنه
خواب شخصیت کامی لازمه که کمی فیزیک هسته ای بدونید
تو فیزیک هسته ای برای شکافتن اتم با کار هایی که من نمیدونم تمام اتم ها رو به جایی میفرستن که بهش میگن قلب اتمی و تو خواب میخواهند تحت فشار بودن ملت که باعث میشه به هسته یعنی تهران پایتخت بیان رو نشون بده و بگه تهران در حال ترکیدن است
تو یه قسمت از فیلم با یه فرد تصادف میکنند که همین تصادف باعث میشه با فرد شوم قصه که رضا گلزار آشنا بشن و بعد فردی که تصادف کرده به طور مرموزی فرار میکنه و در نقش صدام حاضر میشه «که نشون دهنده ی نقشه قبلی شخصیته شوم»
با اومدن پلیس او نیز غیب میشود با توجه به اینکه فیلم در سال نود و دو ساخته شده المان و علامت شروع میشود.
خیابان ولیعصر نشانه ی جاده ی دین است که به گفته ی کامی ما خبر نداشتیم چهار سال ولیعصر رو یه طرفه کردن که این نشانه از حرکت با چشم بسته در راه اسلام البته بعداز جنبش هشتاد و هشت بعد پلیس نشانه ی دولت و نظام و ارینه شلوار و نوبهار افراد عادی که در ارتباط با پلیس خیلی از او قدرتمند تر و دانا تر هستند
افراد عادی به جاده ی اسلام نمی روند و لی نظام آن ها را زور میکند و میگه تا من هستم مشکلی پیش نمیاد بعد در راه پلیس پیاده میشه تا افراد معترض رو «کامی»رو ساکت کنه و از حرکتش در جاده باز می مونه و افراد عادی رو مجبور میکنه دور بزنند
نکته ی مهم فیلم دیالوگ ها است که به عقیده ی من به سبک چخوف نوشته شده و با گفتگو های بی ربط بحث را جلو میبرند و به هیچ نتیجه ای نمیرسد در اکثر اوقات که پوچی مردم جهان را نشان میدهد
شخصیت گلزار یک فردیه که از دیکتاتور های بزرگ و تروریست ها دور هم جمع شده و اگه فیلم رو با دقت ببینید از ویژگی ها متوجه میشید
دوست بودن با صدام
تلفنی حرف زدن با بن لادن
نفرت از کاسترو
مغرور بودن مثل هیتلر
عاشق بمب اتم بودن مثل احمدی نژاد
عاشق ایران بودن مثل سید علی
و...
از اونجا که در این فیلم افراد مرده را زنده نشان میدهد قصد دارد تمام نشدن این افراد را نشان بدهد و اینکه نمیتوانند از دست او فرار نکنند و به راحتی آن ها را پیدا میکند نشان قدرت این دیکتاتورهاست و این که سراغ آدم های منفعل مثل ارینه و نوبهار می ره و افراد با علم رو دور میکنه نشانه ی زیرکی آن ها.
گلزار تو این فیلم ترکیبی موفق از مسخره بازی و لودگی و ترس و وحشت هست و تمام حضورش تو فیلم همون چیزیه که باید باشه
در رابطه با c27 که فلسفه ی به وجود آمدن آن در اول فیلم توسط کامی گفته میشود و بعد توسط گلزار دری که به سمت بهشت باز میشود معرفی میشود و نوید میدهد که من نو بهار رو از این در میبرم بهشت و میگه تو اون دنیا ضد هسته ای هستی و تو بیست و هفت سالگی مردی من میخوام تورو ببرم اون ور رو نجات بدی و خودتو نمیری از بیماری و از اونجا که در تو تونل نشانه ی حبس شدن تو جهان رو نشون میده که برای فرار از این قفس حتی به حرف آدم های دروغگو هم گوش میدهیم و در آخر دیکتاتور بعد از بازی خود ساخته و مسخره می بازد و خودش را از بین میبرد.
در کل فیلم در کنار اعتراض به ایران و پوچ نشان دادن دنیا میخواهد بگوید بمب اتم وسیله ای در دست قدرت ها است که دارد زندگی مارا در هر دو جهان نابود میکند.
مفهومش رو متوجه شدی؟؟ یا نه؟؟
و اثر ضعیفی نداشت
شخصا بین اثار دهه نود فیلم های زیر رو هم دوست داشتم :
ماجرای نمیروز 1 و 2 - بادیگارد - چ - شبی که ماه کامل شد - ساکن طبقه وسط - محمد (ص) - پله آخر - فروشنده
ولی خودم پله آخر رو ندیدم واسه همین نمیزارم تو لیست