به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: داریوش مهرجویی
گاو "مشهدی حسن" میمیرد و او که گاوش را خیلی دوست دارد متدرجاٌ در قالب گاو فرو میرود.دوستانش او را به بند کشیده و جهت معالجه به شهر میبرند اما مشهدی حسن میگریزد، به درهای سقوط کرده و میمیرد.
کارگردان: داریوش مهرجویی
در یک ساختمان چهار طبقه در حاشیه شهر که نمور و فرسوده است و نیاز به تعمیر دارد، چهار خانواده زندگی میکنند. مباشر و نماینده قانونی خانه، "عباس آقا" که در طبقه اول سکنا دارد درصدد است خانه را از مستاجرین تخلیه نماید و به کمک آژانس معاملات ملکی (مهتاب) ساختمان را به تدریج به نام خود کند. مستاجرین که حکم تخلیه را دریافت کردهاند اما امکان تخلیه را ندارند و به کمک آژانس معاملاتی دیگری درمییابند که حکم به علت مجهول الوارث بودن خانه بیاعتبار است. میان مستاجرین و عباسآقا بر سر تخلیه و تعمیرات خانه د...
کارگردان: علی حاتمی
این گذری است بر بخشهایی از زندگی تاریخی "محمد غفاری" ملقب به "کمال الملک" نقاش بزرگ معاصر، "کمال الملک" در ده "قله" از توابع کاشان به دنیا آمد. در ده سالگی عازم تهران شد و در مدرسه دارالفنون نزذ استادان وقت هنر نقاشی را فرا گرفت. ناصرالدین شاه قاجار که هر ساله دارالفنون را بازدید میکرد به محمد غفاری برمیخورد و او را به نقاشخانه کاخ گلستان میبرد. کمال الملک جوان در دربار قاجاری فرصت مییابد که هنر خود را به تکامل برساند و در عین حال شاهد جنایات دربار قاجاری باشد. در دوران مظفرالدین شاه به فرن...
کارگردان: مهدی صباغزاده
امیر جلال الدین، پاورقی نویس قدیمی مطبوعات، حاضر نیست خود را با شیوه نوشتاری مطبوعات جاری همساز کند. او به پند و اندرزهای همسرش و نویسنده جوانی که سالها پیش شاگردش بوده اعتنا نمی کند. وقتی پس انداز امیر جلال الدین ته می کشد، سر و کله سمسار محله و همسایه بساز و بفروش او برای تصاحب عتیقه ها و خانه درندشت امیر جلال الدین پیدا می شود. از طرف دیگر، فرزندان امیرجلال الدین که در خارج از کشور زندگی می کنند، برای گذراندن زندگی خود وبال گردن پدر پیر خود هستند. دراین میان آن چه به امیر جلال الدین شور و نشا...
کارگردان: مسعود کیمیایی
« حکم که صادر شد، باید اجرا بشه، اگه بترسی، تاخیر کنی، یا جا بزنی، حکم خودت صادر میشه ... » ماهیت پول خرید و فروش است. آنانی که میان پول و معامله زندگی میکنند، عاقبت به صدور حکم یکدیگر میرسند. رضا معروفی خود صاحب حکم است، اما آن را اجرا هم میکند. او سهند را امان میدهد، به خانه میآورد و برای گرفتاریاش چارهای مییابد. محسن و فروزنده هر دو جوانند و عاشق؛ محسن اما خون و اسلحه و پول را انتخاب میکند. حتی در مقابل فروزنده حکم صادر میشود.