به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: حسن محمدزاده
اسماعیل همسرش را از دست میدهد . علی فرزند خردسال او نگران اینست که پدرش او و خوتهر کوچکترین "سونا" را وادار به پذیرفتن نامادری میکند. این نگرانی به خاطر شواهد و شایعاتی است که او از همکلاسش "اسد" در مورد ظلمهای نامادریش شنیده و دیده است. به همین لحاظ سعی میکند فقدان مادر را به هر نحوی که شده جبران کند و حتی کارهای خانه را خود به عهده میگیرد. ولی سرانجام اهالی محله باعث ازدواج دوباره اسماعیل با زن مهربانی میشوند که کارش در پرورش کودکان مربیگری بوده است. علی به لحاظ ذهنیاتش به بدرفتاری با ن...
کارگردان: رسول ملاقلیپور
گردان کمیل به فرماندهی "مهدی نریمان" برای یک حرکت ایذائی به خطوط دشمن یورش میبرد. فشار دشمن آنها را ناگزیر به پناه گرفتن در یک کانال میکند. تنها وسیله ارتباطی گردان با قرارگاه مرکزی از کار میافتد و آب و آذوقه داخل کانال جیره بندی میشود. گروهی برای گزارش چگونگی عملیات و خبر محاصره گردان به طرف قرارگاه عزیمت میکنند. آنها باید از میان خطوط تازه مستقر شده دشمن بگذرند. سه نفر از گروه چهار نفری در مصاف با دشمن شهید میشوند. "حمید" نوجوانی که در کوره میدان جنگ آبدیده میشود. سرانجام پس از مرارته...
کارگردان: سیفالله داد
یک هواپیمای عراقی در کوههای غرب کشور (ارتفاعات کانیمانگا) سقوط میکند و تعدادی از کماندوهای هوانیروز برای دستگیر کردن خلبان هواپیمای ساقط شده به محل میروند. همزمان نیروهای عراقی و کردهای مزدور نیز برای نجات خلبان به منطقه میآیند و پس از یک درگیری شدید که بین نیروها به وجود میآید و جنگ هوایی بین هلیکوپترهای هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران و هلیکوپترهای عراقی، دو فروند از هلیکوپترهای عراقی سقوط میکنند و کماندوهای هوانیروز موفق میشوند خلبان عراقی را دستگیر کرده به پشت جبهه منتقل سازند.
کارگردان: مسعود جعفریجوزانی
در گیر و دار اشغال ایران توسط متفقین، دکتر «راستان» به منظور مداوای شوهرخواهر ارتشی خود راهی ایل قشقایی میشود. او با کمک یک مرد بیابانی به نام «فردوس» و سرکردهی یک طایفه به نام «امیرهوشنگ»، به بهشت گمشده میرود و با لمس کردن قلب زمین، به بینشی عرفانی میرسد. در بازگشت به شیراز، «علی» برادر کوچکتر دکتر، سرکردهی شهر را به قتل میرساند و همراه دکتر به ایل میگریزد. اما از ایل جز بهشتی سوخته، مردمی بیمار و دلهای شکسته، نمانده است. دکتر به مداوای بیماران میپردازد و «علی» سودای حمله به «قباد یاغی...
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
دشمن در منطقه عملیاتی تحریکاتی نشان می دهد و فعال میشود. پرندههای شناساییِ بدونِ سرنشین به عمق خطوط دشمن نفوذ میکنند. اطلاعات به دست آمده کافی به نظر نمیرسد و نیاز به پروازهای عمیقتر وجود دارد.خلبانان به درون خطوط دشمن نفوذ میکنند تا هدایتِ عملیات را عمقیتر کنند.
کارگردان: یدالله صمدی
«ماشاءالله ایرانمنش» اهل و ساکن کرمان است. آپارتمانی در تهران از پدرش به ارث برده است. وی به قصد ازدواج و خرید مغازهای در کرمان، اقدام به فروش آپارتمانش در تهران میکند. ولی به علت ناهمگونی همسایههای ساختمان، فروش آپارتمان با مشکلاتی مواجه میشود. «ماشاءالله» پس از تمهیدات گوناگون در نهایت مجبور به فروش آپارتمان به یک شرخر میشود.
کارگردان: علیرضا داوودنژاد
نوجوانی پس از مرگ پدر تصمیم میگیرد سرپرستی خانوادهاش را به عهده بگیرد. به همین منظور در چاپخانهای مشغول به کار میشود. در آنجا رقیبی دارد که کشمکشهایش با او زمینهی بلوغ فکری و روحیاش را فراهم میآورد.
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
یک مجروح شیمیایی برای معالجه به آلمان اعزام میشود. در آنجا خواهر خود را که سالهای پیش از ایران رفته و ساکن آلمان شده است، ملاقات میکند...
کارگردان: شهرام اسدی
«عبدالله» جوانی نصرانی که تازه اسلام آورده است، در جریان عروسی خود با «راحله»، دختر «زید»، ندائی میشنود که او را به یاری فرا میخواند. «عبدالله» به دنبال این ندا بیایان به بیایان و واحه به واحه تا کربلا میتازد و سرانجام به کربلا میرسد که عصر روز عاشورا است زمانی که «حقیقت» را در زنجیر... پاره پاره بر خاک... «حقیقت» را بر سر نیزه میبیند.
کارگردان: مجید مجیدی
«مهرالله» نوجوانی است چهارده ساله که پس از فوت پدر برای امرار معاش خود و خانوادهاش به یکی از شهرهای جنوبی کشور سفر میکند. در اولین مراجعت به زادگاهش، متوجه تغییرات اساسی در خانواده میشود...
کارگردان: مجید مجیدی
پسرکی به نام علی کفشهای خواهرش را گم میکند. از آنجایی که زهرا کفش دیگری ندارد و پدر هم توانایی مالی خرید کفش نو را ندارد، قرار میگذارند که صبحها زهرا کتانی علی را بپوشد و ظهر علی با کتانی به مدرسه برود. با وجود تلاشی که زهرا برای بهموقع رساندن کفشها میکند، اما علی هر روز دیر به مدرسه میرسد تا این که...
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
«عباس»، رزمندهی سالهای جنگ تحمیلی و کشاورز فعلی، برای مداوای ناراحتی که در گردن دارد به همراه همسرش «نرگس» به تهران سفر میکند و تصادفی با فرماندهی سابقش «حاج کاظم» روبرو میشود. کاظم به او کمک میکند که جریان مداوا سریعتر انجام شود. با مراجعه به بیمارستان و آزمایشهای متعدد پزشک معلوم میشود که ترکش کوچکی در نزدیکی شاهرگ «عباس» وجود دارد. وضع حساس و دشواری است؛ جراحی سخت و بسیار خطرناک است. پزشک معالج پیشنهاد میکند تا زمان جراحی نباید عصبی شود و چنانچه عصبانی شد اجباراً بخندد تا مانع حرکت ...
کارگردان: رسول ملاقلیپور
هیوا اکبری پس از گذشت پانزده سال از مفقود شدن همسرش حمید در بحبوحه جنگ، تصمیم میگیرد تا از مناطق جنگی و خانهای که در آن با همسرش زندگی می کرده، بازدید کند. امیر کرمی، که اکنون سفیر ایران در سنگال است و زمانی جزو همراهان حمید در جنگ بوده میخواهد با هیوا ازدواج کند، ولی هیوا به رغم نشانههایی از کشته شدن حمید همچنان در پی شوهرش است.
کارگردان: بهمن فرمانآرا
این فیلم روایت کارگردان قدیمی است که بیست سال است فیلمی نساختهاست اما تصمیم میگیرد یه سفارش تلویزیون ژاپن فیلمی درباره مراسم تدفین خودش بسازد.
کارگردان: مجید مجیدی
لطیف، کارگر جوان آذری، همراه دیگر هم ولایتیهای خود در کنار عدهای کارگر افغان، در یکی از برجهای در حال ساخت شهر تهران کار میکند. سقوط نجف (یکی از کارگران افغانی) از طبقه دوم، موجب میشود پسر او رحمت، برای تأمین معاش خانواده، جای پدر را بگیرد؛ امّا به دلیل جثّه ضعیفش، مسئولیت خرید غذا و کارهای آشپزخانه به عهده او گذارده می شود.بدین ترتیب، کار آسان خود را از دست میدهد و مدام برای رحمت، درد سر درست میکند. امّا یک روز به صورت ناگهانی متوجه میشود که رحمت، در حقیقت دختری است به نام «باران»...
کارگردان: بهمن فرمانآرا
به همجواری نزدیک مرگ و زندگی و سیر درونی شخصیتی دچار بحران روحی می پردازد. دکتر سپیدبخت از همان ابتدا به عنوان پزشکی معرفی می شود که احساس می کند حالش خوب نیست و به گونه ای بی انگیزه روز را می گذراند.
کارگردان: احمدرضا معتمدی
یلدا با روزبه، جانباز جنگ، ازدواج کرده اما بیماری روزبه به شدت گرفته و او را در یک آسایشگاه برای مراقبت و درمان بستری می کنند. یلدا اگرچه علاقه زیادی به روزبه دارد اما در مورد رابطه اش دچار تردید شده است. روزبه که در دادگستری کار می کند، پیگیر پرونده های مفاسد اقتصادی ست. مستوفی، عموی یلدا، در سال های پس از جنگ از طریق اعمال خلاف و رباخواری و قاچاق و اختلاس ثروت و نفوذ زیادی به دست آورده است. پسرخوانده مستوفی دلباخته یلداست و قصد دارد با استفاده از نفوذ پدرش با یلدا ازدواج کند. مستوفی نیز سعی دا...
کارگردان: داریوش مهرجویی
برای خانوادهای دو مهمان سرزده که تازه عروس و داماد هستند، میآید و چون وضع مالی خانواده خوب نیست، همسایگان دست به دست هم میدهند تا آبروی صاحبخانه را حفظ کنند...
کارگردان: سیدرضا میر کریمی
جراح برجسته مغز واعصاب بهنام دکتر عالم که بهدلایل مختلفی پسرش را فراموش کرده است. وی بصورت اتفاقی در شب تولد پسرش سامان از مریضی او که تومور مغزی است باخبر میشود و بهدنبال پسر ستارهشناسش در کویر به راه میافتد تا به او نزدیک شود.
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
فیلم درباره رابطه پدری بسیجی و دختر جوان اوست که مینهای باقیمانده از دوران جنگ باعث مجروح شدنش شده است.
کارگردان: محمدحسین لطیفی
یک مرد جوان خرمشهری در سال 1359 برای اینکه خواهرش بهدست عراقیها نیفتد چالهای در باغچه خانهشان حفر و او را در این چاله پنهان میکند تا به طور موقت از گزند عراقیها که خانه را محاصره کردهاند در امان بماند.
کارگردان: سیدرضا میر کریمی
فردا برای امیر روز مهمی است او در یک مسابقه بین المللی معماری شرکت کرده و باید در رقابت با شرکت های خارجی موفق شود...
کارگردان: واروژ کریممسیحی
پدر سیاوش روزبهان بر اثر حادثه ای مرده و عموی او مقدرات ثروت خود و برادر را به دست گرفته است...
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
یکی از عوامل گروهک تروریستی که در اوایل انقلاب پس از به پا کردن آشوبی گریخته است، حال که پس از طی چندین سال برای دیدن دخترش «ارغوان» که دانشجوی دانشکده جنگلداری است مخفیانه به ایران بازمیگردد. یکی از مأمورین امنیتی به نام «بهزاد» به عنوان دانشجو وارد دانشکده شده و از تمامی امکانات مدرن امنیتی استفاده میکند تا با کنترل ارغوان، شفق را به دام اندازد. در این میان بین او و ارغوان رابطه ای عاطفی بوجود می آید. از طرف دیگر همکاران سیاسی شفق نیز تصمیم دارند او را ترور کنند تا به دست مأمورین امنیتی نیف...
کارگردان: مسعود کیمیایی
جوانی به نام رضا سرچشمه که به همراه دوستاش تصمیم میگیرند تا به زندگی یک شخص سیاسی پایان دهند. این دو موفق به انجام اینکار میشوند اما در لحظهی آخر، رضا دوستش را فراری میدهد و خودش توسط ماموران دستگیر میشود. رضا اعتراف میکند که همهچی تقصیر او بوده به همین دلیل به زندان محکوم میشود.
کارگردان: علی غفاری
این فیلم به موضوع غرامت جنگی میپردازد که قرار بود توسط انگلستان، امریکا و شوروی برای جنگ جهانی دوم به ایران داده شود و مربوط به مقطع زمانی ۱۳۳۲ است. این فیلم یک درام تاریخی درباره وقایع جنگ جهانی دوم و مسائلی است که پای نیروهای متحدین و متفقین را به ایران باز کرد و در آن به ماجرای پرداخت غرامت به ایران اشاره می شود.
این داستان در مورد روز عاشورا است که در آن بکیر درباره قیام امام حسین و چیزهایی که در آن اتفاق افتاده است صحبت می کند. این فیلم مرگ موعیه تا قیام امام حسین و مرگ او را پوشش می دهد.
کارگردان: ابوالحسن داوودی
داستان چند جوان است که در یک قرار اینترنتی با یکدیگر آشنا شده و به دنبال یک شوخی و شرطبندی در مسیری پیچیده و دلهرهآور میافتند، مسیری که درک جدیدی از زندگی و اجتماع را برای هرکدامشان رقم میزند.
کارگردان: محمدحسین مهدویان
احمد که عصیان نوجوانی اش را در سکوت گذرانده، فرمانده لشگری می شود که باید در دروازه های خرمشهر با دشمن بجنگند. اما سرنوشت او فرسنگ ها دور از مرز ایران رقم می خورد…
کارگردان: محمدحسین مهدویان
در محلههای پر آشوب تهران، در پیچاپیچ خیابانها و کوچهها و در پستوی خانهها سرگردان و حیران. آیا این جستجو را فرجامی هست؟
کارگردان: بهرام توکلی
گاهی در زندگی در موقعیتهایی قرارمیگیری که بالاتر از اهمیت مرگ و زندگی شخصی است. گاهی مرگ و زندگی یک کشور در گرو تصمیم توست. از میدان ندا میآید، هرکس بترسد زودتر میمیرد... حال ببینیم چطور غیرت بر قدرت نظامی چیره میشود.
کارگردان: نرگس آبیار
روایت دختر جوانی از مناطق جنوب شهر تهران است که درگیر عشق جوانی شهرستانی میشود و این در حالیست که دختر به دلایلی مجبور به مهاجرت از ایران است. در این مسیر، برادرش با او همراه میشود اما در میانه راه، اتفاقاتی برای آنها رقم میخورد.
کارگردان: مجید مجیدی
به مسئله کودکان کار میپردازد. داستان فیلم داستان نوجوانی به اسم علی است که از طرف یک مرد به دنبال یک زیرخاکی می رود.
کارگردان: مهدی جعفری
این فیلم که در گونه دفاع مقدس و کودک و نوجوان است، اولین ماههای جنگ تحمیلی را در آبادان در حال محاصره به تصویر کشیده است.
کارگردان: هادی حجازیفر
داستان زندگی فرمانده لشگر عاشورا مهدی باکری را در شش پرده، از زمان آشنایی با همسرشان و ازدوجشان تا هنگام شهادت، روایت میکند.