مسعود فراستی: من در سینمای ایران چنین پلیسی را به یاد ندارم که قابل مقایسه با پلیسهای سینمای دنیا باشد/ با اینکه 20 دقیقه از فیلم حذف شده، ولی معلوم است که روستایی یک قدم رو به جلوی بزرگ برداشته است!
مهدی خرامان: پرده نهایی جشن دلتنگی آدم را یاد گزارش رسانه ملی درباره فیلتر شدن تلگرام ونتایج مثبت آن در جامعه میاندازد، آدمهای شاد و مفرح که بدون تکنولوژی زندگیشان پویاتر و امیدوارتر میشود، اما همانگونه که آن گزارش دروغین بود میتوان گفت دنیای ساخته شده پوریا اذربایجانی هم واقعیت ندارد.
مدیسا مهراب پور: کارگردانی که در دهه شصت جوانی کرده، دههای که عاشقی کردن بزرگترین تابو جامعه بوده است، معلوم است که میتواند با استفاده از تجربیات شخصیاش اینچنین خشم، عقده و عشق را در هم بیامیزد. عصبانی نیستم پر است از صحنههای دونفره منقلب کنندهای که تماشاگر را غرق در انرژی و شور صحنه میکند
مسعود مهرجویی: همه کسانی که از قیصر تعریف میکنند باید پشت لاتاری در آیند. یک بام و دو هوا نداریم چرا که این پایان قصه لوطیهای دوست داشتنی در سینما نیست.
نرگس جهانبخش: اگر مصادره بر روی یکی از قصههای خود متمرکز میشد میتوانست فیلم موفقی از کمدی سیاه با کنایههای سیاسی شود، اما به راحتی همه ایدههای اصلی را رها میکند و در حال حاضر فیلم به صورت قصههای جفنگ و بدون منطق کلاژ شده است.
جبار آذین: «فیلشاه» فیلمی خوشساخت و حرفهای و در ردیف بهترین تولیدات انیمیشن ایران و جهان است در واقع موفقیت ساخت انیمیشنهای «شاهزاده روم» و «فیلشاه» گویای این واقعیت است که میتوان با استفاده از فناوری و تجهیزات مدرن سینمایی، محتوا و مضامین خوب دینی و مذهبی را در سینما با موفقیت به تصویر کشید و انبوه مخاطبان و به ویژه تماشاگران علاقمند به آثار مذهبی را راضی کرد.
فرزانه حکمت: حاتمیکیا در فیلم “به وقت شام” هم چون سایر فیلمهایش سعی بر بازنمایی جایگاه زنان در جریانات مهم و سرنوشت ساز اجتماعی و سیاسی و نظامی و … دارد، اگر چه این نقش مخصوصا در مورد زنان ایرانی که همسران و فرزندانشان راهی جبهه جنگ با داعش شدند، قطعا میتوانست برجستهتر باشد؛ نقشی برگرفته از واقعیت این نقش و چندوچونش در طول سالیان اخیر.
فیلمجی: چرا چنین فیلمنامهای که متنش اضافیست، به یک فیلم بلند نود دقیقهای تبدیل شده در حالیکه شاید بعنوان یک فیلم کوتاه سی دقیقهای، میتوانست به اثری قابل قبول یا حتی عالی تبدیل شود!
رسول والی: سینما یکپارچه در حال تشویقند و شگفت زده شدهاند. کارگردان به این حد از شگفتی قانع نیست. هنوز بر موج، سواری که موجی بزرگتر از راه میرسد. این دیگر موج نیست! یک سونامی بیمانند است که میبَرَد و میشوید تمام زخمهای رسوب کرده در دلت را.
بهزاد وفاخواه: «کوپال» پیش از اولین نمایش یکی از کنجکاویبرانگیزترین فیلمهای جشنواره بود. فیلمی تک بازیگر و تک لوکیشن که آن یک بازیگر هم لوون هفتوان، ارمغان دوستداشتنی مجید برزگر برای سینمای ایران است و عکسهای آن تک لوکیشن هم همگی جذاب بودند. با این حال تجربه تماشای فیلم تجربه کسالتآوری است از فیلمی با زرقوبرقهای زیاد که انگار قصد تمام شدن هم ندارد.
مسعود مهرجویی: کار حاتمیکیا با همان زبان و استعارههای آشنایش، به سراغ شهر تدمر و دمشق و داعش میرود و مصادره به لسانجلس و ال پاسو. و هر دو یک خواسته دارند، دفاع از مفهوم وطن، مروری بر مفهوم ایرانی بودن. اما مصادره برای دفاعیه خود، طنز را بر میگزیند و حاتمیکیا، حماسه را.
ساناز رمضانی: اصلاً چه ایرادی دارد یکبار انیمیشنی بسازیم که فقط حکم زنگ تفریحی برای کودک دارد و با بهکارگیری المانهای کسب رضایت مخاطب کودک مثل استفاده از رقص و آواز، رنگهای شاد و جذاب و داستانی صرفاً سرگرمکننده، کودک را باقابلیتهای سینمای انیمیشن آشنا کنیم و بهجای تحمیل ایدئولوژی و اسطورههای کهن و ناب سرزمینمان فقط با کودک ارتباط برقرار کنیم؟
سعید مستغاثی: حالا میتوان گفت با فیلم به وقت شام، سینمای ایران اولین قدم را اگرچه دیر ولی محکم برای گرامیداشت رزم جانانه مدافعان حرم برداشت. اگرچه خناسان و شبهروشنفکران و صاحبان تردید همچنان در القائات بیگانگان و بافتههای ذهنی خود غرق هستند.
ساناز رمضانی: «خرگیوش» از آن دسته فیلمهایی است که میتوان ساعتها راجع به آن بحث کرد، سکانس به سکانسش را موشکافی کرد و اجزای غیر مرتبطش را به هم پیوند زد. متأسفانه «خرگیوش» از همان ابتدا فیلم مظلومی بود.
حمید خرمی: «فراری» یک ویران شهر (دیستوپیا) است و نماینده سه نسل از جامعه بر روی قطار آن سوار هستند و برای مخاطب جهانی، ایستگاهی جز ناامیدی و ویرانی و تباهی نخواهند داشت! گاهی افقهای مشترک، میتواند تعریف مشترکی دست دهد اما در اینجا امر مشترکی وجود ندارد، جز کدهای سادهای از طبقات جامعه.
یاسر شیرازی: تعریفی که «لاتاری» از مفهوم غیرت ارائه میدهد، نه تنها جامع و مانع نیست، بلکه تناقضآلود نیز هست. زیرا هدف، ترویج غیرت بوده است؛ بگونهای که تجاوز، نمونهای از بیغیرتی و صفتی بسیار مذموم معرّفی میشود؛
مرتضی اسماعیلدوست: فیلمساز به دور از هرگونه کلیشههای رایج و شعارگرایی از طریق زبان بصری و از طریق تقابل موقعیت کوپالِ در تنگنامانده با تصاویر مستند «راز بقاء» در این مسیر حرکت میکند.
کاوه قادری: نخستین فیلم بلند سینمایی مهران احمدی یعنی «مصادره»، داستان اصلی اش را از طریق یک روایت غیرخطی فلاش بک گونه، به نحوی اتوبیوگرافیک، در گذر از موقعیت ها و پیشامدهای زمانی مختلف، با محوریت تأثیر موقعیت ها و رویدادهای زمانی و تاریخی بر زندگی شخصیت های اصلی ما تعریف می کند.
عباس نصراللهی: «بدون تاریخ، بدون امضا» قصهای سر راست و بدون پیچیدگی خاصی را داراست، اما در همین سر راست بودن میتواند تعلیق ایجاد کند، گره بیفکند، شخصیتهایش را درگیر نماید و بیننده را با تمام اینها همراه کند.