مسعود فراستی: من در سینمای ایران چنین پلیسی را به یاد ندارم که قابل مقایسه با پلیسهای سینمای دنیا باشد/ با اینکه 20 دقیقه از فیلم حذف شده، ولی معلوم است که روستایی یک قدم رو به جلوی بزرگ برداشته است!
مریم انصاری: وقت شام، هرچند در ظاهر یک اکشن جنگی با الگوی قهرمان پروری هالیوودی است، اما اصول سینمای اکشن مانند ضعف انسان در برابر تکنولوژی، منطق سلاح برتر یا اصل نجات در لحظه آخر را ندارد و تصمیم پایانی علی، خلبان ایرانی، در نبرد بر علیه داعش، تفاوت سبک و سیاق قهرمان پروری حاتمیکیا را کاملا عیان میکند.
رضا پورحسین: خرگیوش شاید در سینمای ایران نو باشد، اما مشابه تکنیکهای آن در سینمای جهان وجود دارد. تعلیقها و گرههای کوتاه و پرتعداد فیلمنامه به سرعت فاش میشوند و همراه با ریتم و تمپو سریع، یادآور سینمای «گای ریچی» است.
یاشار نورایی: لاتاری» یادآور فیلمهای جاهلی است که غیرت قهرمان کلاه مخملی به دلیل تجاوز به ناموسش گل میکرد و دست به چاقو میشد. البته می توان فیلمی فکر شده و مدرن ساخت که با کلیشههای فیلمهای قدیمی کار کند و در آزمونی امروزی، کارکرد این کلیشهها را محک بزند.
علی فرهمند: فیلمنامۀ «به وقت شام» ایرادات عمدهای دارد. اولین اشکال متن این است که به ذهنیت تماشاگر نسبت به آنچه در سوریه توسط نیروهای داعش اتفاق اُفتاده تکیه میکند و ناتوان است از خلق جهانی دراماتیک. نه مکان را معرفی میکند و نه از علت جنگ میگوید؛ بیآنکه توضیح دهد دعوا سرِ چیست.
مدیسا مهراب پور: «فراری» پیش از هر چیز، یک فیلم دوستداشتنی و بامزه است. فیلمی که در کمال سادگی برگزار میشود و ادعایی فراتر از آنچه هست ندارد. از آن دست فیلمهای شیرینسخنی که هدفشان، قبل از هر چیز انتقال یک حس خوب به تماشاگر است و «فراری» موفق میشود از پس انتقال این حس بربیاید.
مدیسا مهراب پور: سال نودوشش فیلمهای فانتزی عجیبوغریب کم نداشت. سینمای ایران که در ساخت فیلمهای فانتزی عملکرد خوبی در تاریخ خود نداشته است، سال گذشته رنگ آثاری را به خود دید که نسبت به روند سالهای اخیر بسیار امیدوارکنندهتر به نظر میرسید.
سید ابراهیم پیشکار: زمانی که از یک فیلم حدود 50 دقیقه سانسور میشود و 27 باز مجبور به بازنویسی فیلمنامه میشوند، چگونه میخواهی آن را به تماشا بنشینی و حتی نقدش کنی!!! بی مروتها 50 دقیقه خود، یک فیلم است.
افشین علیار: از یک طرف با فیلم هایی مواجه ایم که به معنای واقعی کمدی مبتذل اند و سوی دیگر با اثری مثل دعوتنامه طرف هستیم که اساسا قاب تلویزیون هم برای این فیلم بزرگ است ، فیلم هایی مثل دعوتنامه با چه متر و معیاری ساخته می شوند؟ چه کسی مسئوول تصویب چنین فیلمنامه هایی ست؟
یاسمن خلیلیفرد: فیلم بر پایه ی یکی از مهم ترین معضلات جامعه یعنی "طلاق و تبعات آن بر زندگی فرزندانِ طلاق" ساخته شده است. «بلوک 9، خروجی 2»، یک ویژگی مهم دارد که به جذابیت بیشترش انجامیده و آن ریتم مناسبش است.
محمدامیر جلالی: «مردی که ماهی را دوست داشته بازگشته است. دختری که بهروز را دوست دارد باز میگردد. مردگان زنده میشوند...». این خلاصه داستان «اسرافیل»، دومین فیلم ایرانی زنانه آیدا پناهنده است.
مدیسا مهراب پور: ثبت با سند برابر است» ساخته جدید بهمن گودرزی، یکی از فیلمهای جریان اصلی و بیبخار سینمای ایران است که این روزها شاهد نمایش آن در سالنهای سینما هستیم. اگر با بهمن گودرزی آشنا باشید و فیلمهای دیگر او مانند «شیش و بش» یا «به دنبال خوشبختی» را دیده باشید بهخوبی میدانید از کدام سینما حرف میزنیم.
میثم کریمی: «بدون تاریخ، بدون امضاء» را میتوان به جهت بازی بازیگرانش و در رأس آن، نوید محمد زاده تماشا کرد و از آن لذت برد. اما فیلم در بخش فیلمنامه و منطق روایی ، مخصوصاً در نیمه دوم به لکنت میافتد و پایانبندی اثر نیز اشتباه اثر را تکمیل میکند. پایانبندی که تأثیرپذیری فراوان آن از اثر اصغر فرهادی انکارناپذیر است. با این تفاوت که در اینجا پایانِ باز تأثیر زیادی بر مخاطب ندارد به دلیل اینکه خود فیلم هم تکلیفش را باشخصیت اصلی داستانش نمیداند. شخصیتی که فداکار است، فداکارتر میشود و درنهایت به نقطهای میرسد که دچار یک جنون برای فداکاری مفرط میگردد؛ بیآنکه منطق روایی آن مشخصشده باشد و سرنخهایی در طول داستان در اختیار مخاطب قرارگرفته باشد.
ساناز رمضانی: را میسازد. نیازی هم نمیبیند که زیادهگویی کند، مرد عمل است. این موجز بودن در روایت جلیلوند هم جاری است. او داستانش را با ترسیم همه جزئیات بدبختیهای شخصیتهایش بیجهت کش نمیدهد. بهجای نمایش گریه و آه و ناله، قهرمانی را نشان میدهد که از پدر پیرش مراقبت میکند. قهرمان جلیلوند مثل نادر «جدایی نادر از سیمین» پرمدعا نیست، ساکت است و کارش را انجام میدهد. «بدون تاریخ، بدون امضا» پزشکی را نشان میدهد که به سوگندش وفادار است، اما ورای همه اینها یک انسان است. پزشکی که نهتنها در سینما بلکه در زندگی واقعی هم کمکم داشت فراموش میشد.
سمیه سادات حسینی: فضای فیلم «خوک» چهرهای بسیار مرفه، مدرن، شاد و هنری از ایران میسازد. البته او برای ایجاد فضای مدنظرش، چنان در نشاندادن این فضا اغراق کردهاست و سبکی خاص از زندگی را به نمایش گذاشته که شاید از سوی برخی متهم شود که سبکی غیرایرانی و حتی غیر اسلامی را در زندگی ایرانیها به نمایش گذاشته است.
شهاب اسفندیاری: اینها به ما و به جهان، خوب یادآوری میکند هولوکاست صدام ملعون را. سی سال پس از جنگ هنوز ابعاد ناگفته آن هولوکاست بسیار است و راستی اگر فجایع و مصائب جنگ را فراموش کنیم، چگونه میتوانیم قدردان صلح باشیم؟ فرزندان ما چگونه میتوانند قدردان سر-بازان و جان-بازانی باشند که صلح و امنیت برایشان ارمغان آوردند؟ مطمئنم که پسر تو نیز افتخار خواهد کرد که پدرش چنین تصویر باشکوهی از مدافعان افتخارآفرین دین و میهن آفریده است.
حمیدرضا حیدری: پرتوی که سالهاست در سینما حضورداشته و نامش بهعنوان نویسنده و یا کارگردان در کنار آثار زیادی دیدهشده ازجمله فیلم خوشساخت کافه ترانزیت، معلوم نیست چطور با چنین فیلمنامهای پا به عرصه تولید گذاشته است، شاید او بسیاری از ضعفهای قصه را به اجرا حواله کرده و خواسته صحنههایش را با الهام از فیلمهای دیگر با یک اجرای خوب از آب دربیاورد غافل از اینکه سینما بیشتر از اینکه اجزای ازهمگسیخته باشد یک کلیت است که باید مضمون قابلتأملی را برای بیننده به تصویر کشد خواه این مضمون موردپذیرش مخاطب باشد خواه مخالف.
یاسر فریادرس: فیلمساز تمام شده، فیلمسازیست که مسالههایش تمام شده و نمیداند اساسا چه چیزی، مسالهای اساسی است. آنهایی که اساسا سینما را جای مساله و حرف نمیدانند که هیچ، ولی آن کسی که یک دغدغه اشتباهی برایش مساله میشود هم تمام شده است و هم بودجه را هدر خواهد داد. «باشه آهنگر» در «سرو زیر آب» اینچنین است و حتی در ایجاد حس و حال هم ناتوان است.
سامان سالور: کامبوزیا پرتوی تمام تلاشش را برای ساخت فیلمی متفاوت و آبرومند غیر شهری کرده و از این حیث کامیون نگاه مستقلی به ماجرای داعش و حضورشان در نزدیکی مرزهای غربی دارد اما برای رکورددار سیمرغ بلورین فیلمنامه جشنواره فجر و یکی از کارگردانانی که فیلمنامه را جدی، تخصصی و حرفهای دنبال میکند؛ خیلی عجیب است که قصه آخرین فیلمش؛
رسول نظر زاده: کامیون ماجرای آدمهای حاشیهای و فراموششده در جنگ و صدمهدیدگان بحرانهای بزرگ است؛ چنان که ادامهی این گونه آدمها را در شهر تهران، باز هم در حاشیه و در جستوجوی کار در خیابانها و سر چهارراهها میبینیم.
علی شیرازی: کامیون موضوع خوبی دارد. البته شروع فیلم و هجوم داعش به کردهای ایزدی و اعدامها و تکتیراندازها، این پیشزمینه را در بیننده ایجاد میکند که مانند این چند سال و دیگر فیلمهایی که به مسائل عراق و کردستان میپردازند.