مسعود فراستی: من در سینمای ایران چنین پلیسی را به یاد ندارم که قابل مقایسه با پلیسهای سینمای دنیا باشد/ با اینکه 20 دقیقه از فیلم حذف شده، ولی معلوم است که روستایی یک قدم رو به جلوی بزرگ برداشته است!
: داستان یک مرد که اعتیاد را ترک کرده و شخصیتی شکست خورده دارد و با ویژگیهایش یک شخصیت زشت را ترسیم میکند ساختار فیلم شباهت زیادی به رگ خواب و حتی بی پولی دارد، فردی که در مسیر تصمیمات اشتباه قدم می گذارد یک بار غرور ، یکبار سادگی و این بار ترکیبی از خودباختگی و خودخواهی و درصدی توهم و در نهایت حسادت .
: خیلی ها منتظر لاتاری بودند ،یعنی مهدویان چه میخواهد بسازد؟ که نمی گذارند! بعد از پخش لاتاری میتوان گفت بالاخره مهدویان فیلم ضعیف خود را ساخت. فیلم یک ایده جهانی است اما با یک بیانیه ایرانی ،برعکس دو ساخته گذشته مهدویان که یک داستان ایرانی بود با زبان جهانی .
: تنگه ابوقریب از دسته فیلمهایی است که می بایست اجازه بدهی کاملا رسوب کند ، ابهامات و سوالات کاملا شفاف شود و اجازه بدهی و ببینی آیا زمان وبررسی مجدد فیلم در عالم تفکر و یا تماشای مجدد جوابهای مناسبی برایش پیدا میکند یا خیر.
قاسم اکبری: جسارت کارگردان اما به لحن و کلام شخصیت هایش محدود نمی شود. او رگه هایی از نقد سیاسی – اجتماعی تند و کنایه آمیزی هم در کارش وارد می کند که اکنون می توان گفت یکی از ویژگی های آثار کیایی شده است. این بار اما گل درشت و تاحد زیادی نچسب.
محمد مهدی شیخ صراف: «سرو زیر آب» یک چالش عمیق دارد. دغدغه سرنوشت پیکر شهدا و شناسایی شهیدان گمنام هنوز هم باشه آهنگر را رها نمیکند تا در «سرو زیر آب» هم نخ قصه فیلم را به همین مسئله گره بزند و یک فیلم شریف و انسانی بسازد.
محمدرضا شهبازی: دفاع پیروز میشود و عراقیها تار و مار میشوند. حسن که یکی از اعضای شر و شور دسته است عراقیها را دنبال میکند و همینطور در خاک عراق پیش میرود تا آنها را بگیرد. او وقتی به خودش میآید که کاملا تک و تنها و جدا از دوستانش در وسط یک بیابان قرار دارد.
محمدرضا کردلو: سینمای جنگ سینمای غریبی است. آنقدر که در نمایش دفاع، موقعیت جعرافیایی آن گاهی ما را از موقعیت تاریخی غافل میکند. جبهه، خاکریز، دوکوهه، ابوقریب و ... همه موقعیتهای مکانیاند. تعریف جنگ در موقعیتهای جغرافیایی و بیتوجهی به تاریخ وقوع آن، نکتهای است که در آسیبشناسی سینمای دفاعمقدس قابل توجه است.
پوریا دارابیان: «تنگه ابوقریب» در آرامش کامل شروع میشود. در کنار رودخانه و با نمایش مردم و رزمندگانی که در حال تفریح هستند. جنگ به ظاهر پایان یافته اما همه چیز بیانگر آرامش پیش از طوفان است.
یاسر فریادرس: بلاتکلیفی، شاید کوتاهترین توصیفی باشد که بتوان از «اتاق تاریک» ارائه داد. اینکه مساله مهمی مانند آزار جنسی کودکان موضوع فیلم روحاله حجازی است شاید این تصور را به وجود بیاورد که او هم مانند پوران درخشنده و فیلمش نگاهی دردمندانه به یکی از اتفاقات زیر پوست جامعه داشته است، اما گویا مساله حجازی این نیست.
سیدعلاء سیادت : داستان خجالت نکش در باره مردی روستایی ببا بازی احمد مهرانفر است که در دهه 70 و زمانی که 3تا بچه دارد تصمیم میگیرد با توجه به قانون های حمایتی کشور و قانون دوتا بچه کافیه ، دیگر بچه دار نشود و...
سهیل رویگری: شاید حرفی که باشه آهنگر در 113 دقیقه فیلم خود میخواهد بزند، در مجموع حرف قشنگی باشد و باید هم گفته شود اما فیلمساز هیچ تلاشی برای به روز کردن و جذاب کردن همین حرفهای شاعرانه و زیبا نکرده است و عملا فیلم از نیمه به بعد تکراری و کسالتبار می شود.
سجاد مهرگان: «امیرِ» نیما اقلیما مینیمالیسم را ناقص میفهمد. که اگر خوب میفهمید باز هم سینمای محدودی خلق کرده بود که حتی نمیتوانست در سینمای مدرن ایران هم تاریخ ساز باشد.
محمدحسین رحیمی: سیدی را پیش از این به عنوان سازندۀ ایدههایی میشناختیم که ابتر میماندند؛ و این بار با کارگردانی رو به روییم که یک قدم نسبت به گذشته به پیش رفته اما هنوز به مقصد نرسیده است.
امیر ابیلی: مگر میشود انتهای چنین داستان «نمادینی» به اسرائیل و در بین یهودیان ختم نشود؟ حالا هرچه قدر هم منطق داستان مضحک و گلدرشت و دور از ذهن باشد. در عوض پیام فیلم به خوبی به مخاطب مخابره شده است. پیامی که بدون خرجهای میلیاردی، با یک بیانیه رسانهای توسط کارگردان هم قابل بیان بود!
سجاد مهرگان: حاتمیکیا این روزها خشن شده است، حق هم دارد، اما از کارگردان حرفهای چون او انتظار میرود بیش از اینکه با جریان احساسی به ساخت فیلمی مشغول شود، چون قدیم، خونسردی حرفهای خود را حفظ کرده و به ساز و کار اتفاقهای فیلمش منطقی بیاندیشد.
امیر ابیلی: «لاتاری» اما حتی از «ماجرای نیمروز» جلوتر است اولا به علت اینکه اینجا مهدویان دست روی سوژهای گذاشته است که مسئلهی تعداد بیشتری از مردم است. نزدیکتر به اوضاع روز جامعه است. فراگیرتر است و در عین حال جذابتر و بسیاری از فصلهایش میتواند هر مخاطبی را به وجد بیاورد.
سیدعلاء سیادت : دارکوب در کل فیلمی شریف است که قصه ای که به ظاهر بسیار تلخ مینماید را ، با لطایف سینما به گونهای تعریف میکند که مخاطب نه دچار سیاهنمایی شود و نه در حین دیدن فیلم دچار آزار شود. اما از لحاظ کارگردانی حرکتی رو به عقب برای بهروز شعیبی محسوب میشود.
سیدعلاء سیادت : همین فضای فانتزی فیلم و تعدد شخصیتها حیوانی در کنار کاراکترهای انسانی باعث سختتر شدن کار گروه شده است. پلانها مختلف در فضاهای مختلف و با کاراکترهای مختلف ریسک بزرگی بود که گروه به خاطر داستان آن را پذیرفت .