مسعود فراستی: من در سینمای ایران چنین پلیسی را به یاد ندارم که قابل مقایسه با پلیسهای سینمای دنیا باشد/ با اینکه 20 دقیقه از فیلم حذف شده، ولی معلوم است که روستایی یک قدم رو به جلوی بزرگ برداشته است!
ایمان آقایی: تصویر واقعیت است. تصویر زندگی، فیلمی است که در لایههای زیرین، دارد سناریو میشود. این سناریو را آنها مینویسند و ما بازی میکنیم. کسی که بخواهد از این سناریو بیرون رود و در قاعده بازی نکند را قدرت او را میکشد.
مهران زارعیان: بمب یک عاشقانه از نظر ساخت برایم خیره کننده نبود، طراحی صحنه و لباس و گریم همان چیزی بود که هرکس میتواند توقع داشته باشد؛ موسیقی کاملا با حال و هوای فیلم عجین شده است اما معتقدم که میشد ساخت موسیقی متن این فیلم را به یک آهنگساز ایرانی سپرد.
سیدعلاء سیادت : در کل میتوان ایده جشن دلتنگی را خوب دانست . اما این ایده هیچگاه تبدیل به یک داستان کامل و خوب نمیشود و با اجرای ضعیف تبدیل به یک فیلم کسالت بار و خستهکننده شده است.
محمدحسن بورچی: فوتسال و فوتبال به عنوان ورزشهایی همه پسند و بسیار پرطرفدار در عرق سرد نقش آتراکسیون را دارد. قرار است فروش فیلم را تضمین کند. تصویر باران کوثری در لباس فوتسال به همراه همه مانورهایی که بر روی ماجرای نیلوفر اردلان میدهند میتواند تماشاگر را به سالن سرازیر کند.
محمدرضا پورصفار: در سینمای این روزهای ایران که فیلمسازانش به امید غنیمتی جشنوارههای خارجی تلاش دارند همچنان پرچم نئورئالیسم را بالا نگه دارند، نباید توقعی از نمایش نگاه کلان و استراتژیک کشور بر پرده نقرهای داشت، این سینما آنقدر خود را در رذائل و پلشتیهای جامعه غرق کرده که نمیتواند زیبایی ترسیم کند.
محمدرضا پورصفار: در فیلم، یک خانواده درست و حسابی وجود ندارد، جوانهایش طلاق گرفتهاند و پیرانش هم که نتوانستهاند امروز ناراضی و عصبانی از وضعشان، بچهها هم که تکلیفشان در این میان بلاتکلیفی است.
ایمان آقایی: تو ای نسل خجالت نکش. ما میتوانیم.نظام با پدرو مادر توست. نظام به تو توصیه میکند، شاید برخی اوقات بد اخلاقی میکند ولی تورا میخواهد. هی میگوید: با پدر و مادرت همدرد باش، به آنها سر بزن شاید قدری با آنها شوی شاید قدری حالت خوب شد.
علی منصوری: فیلشاه برخلاف رویه معمول پرداخت انیمیشنسازان و نویسندگان به موضوعات دینی تحلیل ماورایی از دین و حقیقتهای مقدس ارائه نمیدهد بلکه این مفهوم را با استفاده از طنز و آموزههای تربیتی کودکانه مطرح میکند.
محسن سلیمانی فاخر: فیلم کاملی از حیث نگرش هنرمنوتیک بودن برای مخاطب است ومیتواند با نگاهی کلنگر و جامعهنگر هر معنایی را بنا به ذهن مخاطب به گونهای تاویلی ارائه دهد.
محمدصادق باطنی: کاش منیژه حکمت بهجای آنکه در نشست خبری به زمین و زمان اعتراض کند و پس از انتخاب و پخش فیلمش در جشنواره فجر از شرکت در این جشنواره ابراز پشیمانی کند، تمام تمرکزش را بگذارد روی استفاده از ابزار هنر برای حرف زدن، تا اینگونه محتوای مدنظرش به تنِ ساختار فیلمش زار نزند.
محمدمهدی شیخ صراف: در ظرافت قصه چهارراه استانبول همین بس که ماجرای شایعه متواتر محبوس شدن چند نفر در زیرزمین برج پلاسکو که از داخل موتورخانه پیامک زدهاند- که در زمان حادثه بسیار فراگیر شد- را در خدمت فیلم درآورده و در تاروپود داستانش به خوبی آن را تنیده است
علی منصوری: کامیون همانند نامگذاری نهچندان پروجهش یک پیکرهی کاملا کاریکاتوری دارد.بعضی قسمتهای آن همچون موسیقی، بازیگری چند بازیگر و فیلمبرداری بسیار قابل تحسین است اما در وجوهی همچون روایت یک دست، داستانگویی، بازیگری عدهای از بازیگران فاجعه بار است و در نهایت فیلم خیلی بلاتکلیف و بیهدف و سراسر ابهام نیز به پایان میرسد.
مدیسا مهراب پور: آنقدر داستانها قروقاطی شدهاند و آنقدر همهچیز بد پیش رفته است که حتی برای خود فیلمساز هم در انتها چارهای نمیماند جر اینکه با حذف کاراکترهای اصلی به شکل کلی و درواقع حذف صورتمسئله، قضیه را فیصله ببخشد.
علی پرویزی: شاید بتوان گفت بهترین بخش فیلم سینمایی مصادره، ترانه تیتراژ پایانی آن با صدای« پرواز همای» است. شعر آنقدر قوی است که به تنهایی به اندازه کل فیلم میارزد. این ترانه نه تنها تمام بخشهای فیلمنامه را در خود دارد، بلکه بسیار عمیقتر از آن است. آیا قرار نیست بخش بهترین ترانه هم به جوایز اضافه شود؟
مهدی قنبر: «چهارراه استانبول» فیلم شلوغی است که مخاطب را سردرگم میکند .بیننده نمیداند کدام داستان را چگونه و تا کجا باید دنبال کند. نمیداند داستان لادن و محمود خانواده لادن را پی بگیرد، مشکلات بهمن و فرنگیس را زیر ذربین نگاهش قرار دهد و یا داستان احد و بهمن و ماجرای طلب کاران و تعقیب و گریز قماربازان را باید جدی بگیرد.
محمد انصاری: کلیت فیلم دربردارنده این دلالت ضمنی است که «شهر» علیرغم همه مرارتهایش، لا اقل جایی است که نظم روحی شخصیت در آن حفظ میشود، درست برعکس روستا که محل بروز گسست و از هم پاشیدگی پیکره کاراکتر اصلی داستان است.
سید سعید هاشم زاده: داستان فیلم لاتاری یادآور سینمای فیلمفارسی است اما هرگز به درون آن نمیغلتد، با این حال اما یادآور است و قهرمانانش درد ناموس دارند و غیرت انتقام.
سیدعلاء سیادت : عرق سرد فیلمی داستانگو و جذاب برای مخاطب است و میتوانست با تغییر نگاه در نیمه دوم فیلم و اصلاح برخی قسمتهای فیلم و فرار از سیاسیکاری تبدیل به فیلمی تاثیرگذار شود . با اینکه حرفی که فیلم میخواهد بزند خوب است.