مسعود فراستی: من در سینمای ایران چنین پلیسی را به یاد ندارم که قابل مقایسه با پلیسهای سینمای دنیا باشد/ با اینکه 20 دقیقه از فیلم حذف شده، ولی معلوم است که روستایی یک قدم رو به جلوی بزرگ برداشته است!
ساناز رمضانی: «امیر»، اولین ساخته نیما اقلیما، گرچه فیلم مستقلی است و از امکانات «تابستان داغ» یا «ابد و یک روز» بهرهمند نیست، اما مسلماً تجربهای است که شاید چند سال قبل نه فیلمسازش جرئت ساختنش را داشت و نه کسی جدیاش میگرفت؛ اما بهجرئت میتوان ادعا کرد که «امیر» در دسته دوم فیلم اولیهایی است که معرفی کردیم.
مدیسا مهراب پور: موضوع «سرو زیرآب» اما بهاندازه کافی حساس و دل شکننده هست که نیازی به این اضافهکاریهای رایج نباشد. حتی اگر فیلم صد برابر هم بیش از این بد ساخته شود بازهم میتواند در مقاطع و لحظات حساس و مهمش دل حتی سنگدلترین تماشاگر داخل سالن را هم به درد بیاورد. پس اینهمه اصرار و تأکید برای ملودراماتیزه کردن یک فیلم از کجا میآید؟
مدیسا مهراب پور: یک فیلم سرزنده و خلاقانه با فیلمنامهای منحصربهفرد که نظیرش در این سالها کمتر بر پرده ها دیدهشده است (شاید مالاریا از معدود نمونههای اخیر مشابهش باشد). هرچند پیمان معادی بخش قابلتوجهی از نوع نگاه امروزش به جامعه (و نه لزوماً سینما) را از تجربه کار با اصغر فرهادی دارد و ناگزیر در شکل نگاه به واقعیت متأثر از اوست اما «بمب یک عاشقانه» نشان میدهد که شبیه به خیل عظیم کارگردانان جوان دیگر سینمای ایران به دنبال کپیکاری از روی دست او و اسلوب فیلمهایش نیست.
شکیب شیخی: شعار «ما میتوانیم» که فیلمساز سعی کرد آن را کاریکاتوریزه جلوه دهد اتفاقا سرلوحه خود اوست و او مطمئن است که در شرایط بحرانی فرهنگی و سیاستگذاریهای دولتی کنونی این کشور حتی فیلمی تا این حد دمدستی و بیسروته فروشی خوب خواهد داشت و بله، او هم مانند «آقا قنبر» قصه ما قطعا «خواهد توانست»!
مهدی خرامان: کامیون اثری گنگ وتهوع آور است و حتی کیلومتر ها از فیلم قبلی آقای کارگردان یعنی «کافه ترانزیت» عقب تر وبی دغدغه تر است زیرا تمام حرف های خودش را پس می گیرد.
هدی مقدسی: روایتی سردرگم که هویت اصلی اضطرابش آنقدر درهم و گم است که ترجیح میدهی دلت را به پسرک باهوش کوچک فیلم خوش کنی و از شیرین زبانیهایش لذت ببری، قصهای که شاید میتوانست با پرداختی متفاوتر درامی جذاب باشد.
سیدعلاء سیادت : فیلم امپراطور جهنم پر است از اشتباهات تفکری و نوشتاری. اولین جمله ای که بسیاری از مخاطبان فیلم پس از دیدن آن بیان میکردند این بود که فیلم شما دارد از علت پیدایش جبهه های تکفیری دفاع میکند.
سیدعلاء سیادت : مصطفی کیایی موفق شده در فاصله یک سال پس از رخ دادن یک فاجعه بزرگ و آتش سوزی و ریزش ساختمان پلاسکو با نگاه خودش قسمتی از این رخداد بزرگ را بازسازی کند.
محمدصادق باطنی: «دارکوب» فیلمی است آکنده از رنج. رنجهایی که در گوشه گوشه ی این شهر ریشه دوانده است و همچون برخورد مدام منقار دارکوب بر تنه درخت در حال ویران کردن جامعه شهریِ امروز است.
یاسمن خلیلیفرد: «وقتی برگشتم» را می توان فیلمی خاطره بازانه و نوستالژیک دانست و چنین فیلم هایی عموماً با دو برخورد از سوی تماشاگران مواجه می شوند؛ برخی تماشاگران این فیلمها را پس می زنند و برخی به شدت با آن ها ارتباط برقرار می کنند.
حسن محسنی: نمی دانم این جمله معروف که هر کتابی به یک بار خواندنش می ارزد، در مورد فیلم ها هم صادق است یا نه. نگارنده آنچه را که از فیلم کمدی انسانی دیده است با شما در میان می گذارد. نحوه مدیریت زمان و پول قطعاً به عهده خود شماست.
سعید گرامی: شخصیتهای بد فیلم «انزوا» غالبا چادری و شخصیت خوب فیلم بدحجاب است و تصور منفی و منفوری که از چادر در ذهن مخاطب ایجاد شده با تبرئه زهره از بین نمیرود.
مدیسا مهراب پور: همین توضیح مختصر درباره رئالیسم چرک «سد معبر» و احوالات سرخوشانه «گذر موقت» نشان میدهد که دلیل موفقیت ویژه «خسته نباشید» ترکیب این دو شکل نگاه متفاوت بوده است که جهانی رنگین و کلاژ گونه را در «خسته نباشید» خلق کرده؛ اما واقعیت این است که نه «سد معبر» و نه «گذر موقت» بهعنوان تجربههای بعدی کارگردانان هیچکدام فیلمهای خوبی نیستند.
احمد نوری: فهرست مقدس گام جدید و رو به جلوی برای این عرصه است. تجربهای خوب که میتواند دیگر فیلمسازان این صنعت را نیز تشویق کند و رشد بدهد. کارگردانش تصویر را میشناسد و بلد است چگونه پردهی عریض را «زیبا» به تصویر بکشد.
جبار آذین: احمدمعظمی با کارگردانی نخستین اثرسینمایی خود،به عنوان یک سینماگر اجتماعی که دغدغه های اجتماعی دارد،بادستمایه قراردادن سوژه فضای مجازی کوشیده فیلمی آسیب شناسانه وهشدار دهنده بسازد.
محسن جعفری راد: وقتی نام فیلمی را آذر می گذاریم ،پیش فرض این است که این اسم زنانه به عنوان قهرمان داستان،هم همدلی و هم همذات پنداری مخلاطب را برانگیزد اما در شکل فعلی از آذر کمتر فردیت غنی و قوام یافته ای می بینیم
مصطفی مرشدلو: اگر به فیلم ثبت با سند برابر است رجوع کنیم به خوبی چنین رویکردی را میبینیم، دوستانی که برای محروم کردن دوست دیگرشان و برنده شدن در شرط بندی به هر فریبکاری و خیانتی دست میزنند و با دروغگویی میکوشند رقیب را از میدان به در کنند. نتیجه این رویکرد در کل فیلم کلاهبرداری و فریب دادن کسانی است که با هم دوست صمیمی هستند و با هم نان و نمک خوردهاند.
هومن نشتائی: فیلم بدون شک دارای بستری مناسب است. که انتخاب این بستر برای قصه گویی به شدت به باور پذیری و تاثیر گذاری آن کمک کرده است. پل خواب فیلمی نیست که مخاطب را پس زند. و بیننده را تا انتها دنبال خود می کشاند. اما از طرفی بیننده از دیدن این فیلم حیرت نمی کند. پل خواب داستان های تکراری و کلیشه ای و چندین بار شنیده شده را با هم ترکیب کرده و در غالبی جدید ارائه کرده است.
یاسمن خلیلیفرد: در «سد معبر» هم همان بار تلخ ناشی از رئالیسم غلیظ و بی سانسورِ «ابد و یک روز» کاملاً مشهود است. فیلمساز و فیلمنامه نویس با دغدغه مندی اجتماعی خود به سراغ طرح مسئله ای حساس و در عین حال رایجِ این روزهای جامعه رفته اند.