مسعود فراستی: من در سینمای ایران چنین پلیسی را به یاد ندارم که قابل مقایسه با پلیسهای سینمای دنیا باشد/ با اینکه 20 دقیقه از فیلم حذف شده، ولی معلوم است که روستایی یک قدم رو به جلوی بزرگ برداشته است!
بابک مهرورز: بطور مشخص داستانِ قابل تعریفی در « عشقولانس » وجود ندارد اما بطور خلاصه می توان گفت یکی مفهومی به نام « عشقولانس » را مطرح می کند که درباره آشنایی زنان و مردان با یکدیگر است و از طریق همین، ماجرا می آفریند!
بهروز انوار: فیلم حریم شخصی مقداری از چه کسی امیر را کشت را در خود دارد و مقداری از درباره الی را و در نهایت با یک پایان باز تمام می شود. پایانی خیلی باز که گویی اصلا پایان نیست. داستان ناتمام می ماند.
جبار آذین: از داستان پردازی،صحنه سازی، کارگردانی وبازی های عاطفی و احساسی بازیگران فیلم و ساختار ساده،اما جمع وجور آن درکنارموضوع زلزله،بایدبه عنوان امتیاز های فیلم بیدارشو آرزو کیانوش عیاری یاد کرد. بیدارشو آرزو ، زنگ بیدارباش جامعه است.
حمید خرمی: فیلم خود را آسیبشناسی معرفی می کند. به گواه فیلمهای قبلی «محمدهادی کریمی»، مضامینی که سراغش را گرفته، مبانی تصدیق نشدهای هستند که در کارزار فلسفه و روانشناسی و دین و…. استحکام نیافتهاند و مشکل اینجاست که کارگردان بهاشتباه، سینما را وجه بیان این ایدههای اتوکشیده خود نموده است و از آنسو، این فیلم هم به لحاظ فیلمنامه، گیج و مبهوت و مشتت مانده است.
علی نوری اسکویی: من به عنوان یکی از فعالان حوزه انیمیشن در دههای اخیر همواره جریانهای مختلف و متنوع انیمیشن کشور را رصد کردهام، اما به حق باید بگویم تاثیرگذاری این جریان بر انیمیشن کشور و آینده تجاری این صنعت در دو دهه اخیر هوشمندانهترین و کارشناسانهترین جریان بوده است.
مدیسا مهراب پور: فیلم در میانه ایستاده و میخواهد هم اینطرف و هم طرف دیگر خط مرزی را داشته باشد و خب معلوم است که نمیشود و نتیجه فیلمی آبکی و کلیشهای از آب درمیآید که اصلاً و ابداً برش سیاسی ندارد و در بهترین حالت میتوان آن را یک ملودرام خانوادگی دانست!
ساناز رمضانی: مسلماً «کمدی انسانی» دارای رگههای از تراژدی است اما بههیچوجه کمدی نیست. «کمدی انسانی» علیرغم همه ضعفها و کاستیهایش تلخ است و این تلخی را به بیننده منتقل میکند و هیچچیز خندهداری در این موضوع وجود ندارد.
امیر قادری: "قاتل اهلی" فیلم بزرگ کیمیایی نیست. اما این نسخهای که من دیدم، اثر جمع و جور و شستهرفتهای است که میشود قصهاش را دنبال کرد، نکتههایی را گرفت، و اگر بتوانیم تناقضهای موجود در شخصیت اصلی را کنار بگذاریم بخشهایی از آن را دوست داشت.
ساناز رمضانی: «سد معبر» را فقط میتوان یک فرصت ازدسترفته خواند که بهجای واکاوی شرایط حساس کاراکترهایش، به معنای کلمه سیاه نمایی میکند و شاید همین هم باعث موفقیتش در جشنوارههای خارجی باشد وگرنه نه ازلحاظ ساخت و نه محتوا حرف جدی برای گفتن ندارد.
بابک مهرورز: تفاوت « درباره الی » و اولین ساخته احمد معظمی در این است که در اولی بحران مرکزی پرورش مییابد و شخصیتها ساخته میشوند اما در دومی بحران ضعف اصلی فیلم است و آدمها هم به حال خودشان رها شدهاند.
امیر تودهروستا: فیلم شهرام مکری جذاب، مرموز و خوشتکنیک است و جالب اینکه اگر بار دوم تماشایش کنی خوشریتم هم میشود. چراکه قواعد کلاسیک را آگاهانه کنار گذاشتهایم و از ابتدا با جهان فیلم همراه شدهایم.
بابک مهرورز: هنوز سینمای جهان موفق نشده اقتباس معقولی از داستان « جنایت و مکافات » را بر پرده عریض سینما تجربه نماید. اما براهنی در نخستین تجربه کارگردانیاش قصد داشته این قاعده را بشکند و اقتباسی آزاد که محصول تفکر و کلیت جامعه ایرانی باشد را به سینما بیاورد تا ادای دینی به دنیای ادبیات داشته باشد اما بهنظر میرسد که تصمیم چندان معقولی نبوده است.
ساناز رمضانی: «خانه کاغذی» با پرداخت به موضوعی متفاوت و به نمایش گذاشتن قهرمانهایی از جنس جسارت، درصدد انتقال پیامی است که فقط میتوان آن را شرافت نامید، اما متأسفانه، جسارت کاراکترها در حد چند شعار فراموششدنی باقیمانده.
مریم معیری: در کمدی انسانی زنان یا ابلهاند و در حماقت خود غرق؛ یا خیانتکار و بیمعرفتند یا تنها و بی دفاع. همانطور که مردان نیز یا جلادند و خشن یا خوب اما فراری و ناپدید، یا شیطان صفت و یا بدشانس و ضعیف.
ساناز رمضانی: «اگزما» بهشدت از فرمی متفاوت و روایتی خاص در جهت پیشبرد داستانش استفاده میکند و همانطور که گفتیم ممکن است خیلیها نتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. همه این مقدمه ازآنجهت بود که قبل از آنکه به تماشای «اگزما» بنشینید، این مورد را در نظر بگیرید.
مدیسا مهراب پور: در بهترین حالتش نگار میتواند، با ارفاق فیلمی دو ستاره باشد، چراکه علیرغم تلاشهای شایان توجه تیم سازنده در فضاسازی و شکل دادن به جهان نگار و تلاشهای خود رامبد جوان برای تزریق روح زنده و ماجراجویانه به فیلمش و ساخت اتمسفری که تماشاگر را اسیر تاروپود خود کند، فیلمنامه نگار بهقدری بد و پر ایراد است که راه را بر همخوانی و علاقه تماشاگر میبندد.
نعمت باقری فرد: فیلم محسن قرایی و فیلمنامهی سعید روستایی در لحظهی بزرگی از تصمیمگیری هنری خود قرار گرفتهاند. اینکه چطور میتوان از واقعیت ها به وجوه نمادین پیوند زد و جهانی واقعی با بنمایههای اخلاقی و دینی ترسیم نمود. آیا با این جنس نگاه، میتوان واقعیت را از خلال امری دینی دید
ساناز رمضانی: «حریم شخصی» قرار است از فرهنگ استفاده از فضای مجازی بگوید و چالشهای پیش رو را در چنین محیط غیرقابل اطمینانی به نمایش بگذارد، اما درنهایت خشونت علیه زنان را عادی جلوه میدهد و با گسترش دادن ابعاد فاجعه در پایان فیلم فقط در جهت برانگیختن احساسات مخاطب و همدردی گرفتن از وی گام برمیدارد.
حسن گوهرپور: آدمها و قراردادهای بین آنها پر از مبالغه و اغراق است، اینقدر این مبالغه از دیالوگها، رفتارها، روابط علت و معلولی در داستان بزرگتر میشود که احساس رستگاری فیلم؛ احساسی که قرار است به مخاطب انتقال یابد و شاید به نوعی روح این فیلمنامه باشد اصلاً در این ماجراها گم میشود.
مدیسا مهراب پور: «وقتی برگشتم» لحظات سرخوشانه و ملودراماتیک خوب زیادی دارد که بهاندازه است و از کلیت فیلم بیرون نمیزند، الکی بزرگنمایی نمیکند و حدش را خوب میشناسد. همین باعث میشود تماشاگر با لبخندی خوش از تجربه لذتبخش تماشای یک فیلم پاییزی درستودرمان از سالن سینما بیرون بیاید.