مسعود فراستی: من در سینمای ایران چنین پلیسی را به یاد ندارم که قابل مقایسه با پلیسهای سینمای دنیا باشد/ با اینکه 20 دقیقه از فیلم حذف شده، ولی معلوم است که روستایی یک قدم رو به جلوی بزرگ برداشته است!
افشین علیار: فیلم آپاندیس اولین تجربهی سینمایی حسین نمازی که مشخص نیست چرا در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر پذیرفته نشد یک عنصر بسیار مهم دارد به نام قصه ، این اولین نکتهییست که در آپاندیس به نظر میرسد از آنجایی که فیلمنامه را هم خود کارگردان نوشته یک دغدغهیی در فیلم دیده میشود.
ساناز رمضانی: فیلم براهنی مسیر سقوط یک انسان را در سراشیبی حیوانیت به تصویر میکشد و گرچه نگاهش فردی است و جز چند تلنگر کوچک، جامعه را از معادلاتش حذف میکند، اما درنهایت تصویر گویایی از ویرانی قهرمانش به تصویر میکشد.
احمد نوری: جنگی که اشنوگل به آن میپردازد، جنگی نیست، که شایستهی زمان حال سینمای ایران باشد. جنگی است شعارزده و سطحی، که از تکنیک و امکانات بهرهای نبرده است و بیشتر به سینمای دههی 60 ایران شباهت پیدا کرده است.
آرش پارساپور: کمتر بودن شوخیهای مستهجن که امروزه در بیشتر فیلمها دیده میشود و استفاده از بازیگران آشنای تلویزیونی و سینمایی در کنار هم و همه و همه منجر به این شده که من و شارمین برای خانوادهها گزینه مناسبتری باشد؛ هرچند هنوز تا مرز یک فیلم خوب خانوادگی فرسنگها فاصله دارد.
هومن نشتائی: خانه کاغذی یک ملودرام نامنسجم است که هدف مشخصی ندارد. و تعدد قصهها در فیلم باعث شده تا نتواند قصهگویی منسجمی بکند. این فیلم صرفا یک فیلم برای سرگرمی است که ادای احترامی نیز به روزنامهنگاران و ژورنالیستها کرده است.
بابک مهرورز: فیلمساز نه جسارت پرداخت موضوعات مهم مانند رانت و فساد را داشته و نه توانایی رقم زدن عاشقانهای در میان فضای ژورنالیستی اثر. نتیجه آن شده که « خانه کاغذی » خنثی و اثری سرشار از شعار است که حتی جذابیتهای سینمایی نیز در آن خشکیده است.
مدیسا مهراب پور: سد معبر از جمله فیلمهای خوبی است که امسال در ستایش فقر ساختهشدهاند؛ اما این برای کارگردانی که پیش تر از او «خسته نباشید» را دیده ایم، کافیست؟ معلوم است که نه! «سد معبر» برای محسن قرایی یک پسرفت و عقبگرد بزرگ محسوب میشود و بسیار ناامیدکننده به نظر میرسد.
افشین علیار: این فیلمها سلیقهی مخاطب را کاهش میدهند و چقدر خوب است که این فیلمها دیده نشوند زیرا در جامعهیی زندگی میکنیم که سینماگر فکر میکند فروش میلیاردی فیلمش یعنی رضایت مخاطب اما زمانی که تماشاگر بعد از دیدن این فیلمها از سالن خارج میشود قطعا فیلم را فراموش میکند و شاید به عنوان اعتراض دیگر دوست نداشته باشد فیلمی را در سالن سینما تماشا کند.
افشین علیار: حریم شخصی با توجه به محتوا و داشتن پتانسیل مضمونی میتواند تماشاگران زیادی را به خودش اختصاص بدهد زیرا این فیلم به لحاظ قصه به خوبی میتواند برای تماشاگرش فیلمی سرگرم کننده و تا حدودی تاثیربرانگیز باشد.
علیرضا نراقی: فیلمساز در عین اینکه برای رفتن به جایی نامعلوم درست عین آدمهای فیلم عجله دارد، اما مدام پرحرفی میکند و چیزی شبیه به شخصیتهای ابزورد را خلق میکند که مدام میخواهند کارهای مهم کنند و به جایی بروند اما در نهایت یا در رختخوابند، یا در اتومبیل یا در رستوران
سعاد باقری: فهرست مقدس سعی دارد داستانی تاریخی را تعریف کند که شاید داستان روز باشد و تلاشی است هنرمندانه که توانسته مخاطب نوجوان را که مدتیست به فراموشی سپرده شده به سینما بکشاند و ژانری فراموش شده را احیا کند.
محمدحسن موحدی: متاسفانه با اینکه تم فیلم روانشناسانه است، نویسنده و کارگردان از مشورت یک روانشناس حداقل در صحنهپردازی و داستان، استفاده نکرده است و هر چه خود فکر میکرده درست است، به اسم فیلم روانشناسانه به خورد مخاطب میدهد.
مدیسا مهراب پور: مهتاب کرامتی برخلاف ستارههای دور و برش که نمایشگاههای عکس میلیاردی و پر از بریزوبپاش برگزار میکنند و یا دیگرانی که فیلمهای هنری روشنفکرانه سوپر فمینیستیای میسازند که فرقشان با آثار سطحیای مانند آثار خانم میلانی تنها در چگونگی نمایش و ادعاهای روشنفکریشان است، مسیر متفاوتی را پیشگرفته.
هنگامه ناهید: وقتی برگشتم فیلمی زنده است که سعی دارد بگوید هیچکس و هیچچیز ارزشمندتر از خانواده و اصول اخلاقی نیست و خلاصه رویاهایمان، تعبیر میشوند.
هنگامه ناهید: صراحتا به عوامل فیلم پیشنهاد میکنم گشتی در خیابانها و امکان عمومی و دولتی و خصوصی بزنند تا ببینند زنانی را که در همین جامعهی مردسالار چگونه کار میکنند، با وجود مشکلاتی که برق از سر میپراند جا نمیزنند، صد مرد را مدیریت میکنند و آخ هم نمیگویند.
لیلا خرقانی: خفگی در فضایی تلخ و سرد روایت میشود تا عواطف مخاطب را برانگیزد. عنصر تاریکی ، ترحم ، ترس و رنج در سراسر فیلم پررنگ است. مفهوم عنوان فیلم، مفهوم عنوان و گریم شخصیت اصلی داستان ، لوکیشنهای فیلم ، طراحی صحنه ، نحوه بازی بازیگران ، رنگ و نوع تصویربرداری ، همگی در خدمت بیان فضای داستان است.
لیلا خرقانی: قاتل اهلی عنوان با معنایی است و با فضا و لحن فیلم سازگاری دارد. از یک سو فهم عنوان قاتل اهلی در فضایی غمآلود و سرد مفهوم پیدا میکند. چرا یک انسان قاتل اهلی میشود؟ اصلا مگر قاتل، اهلی هم میشود؟ و از سویی دیگر منطبق بر غم، لحن و حرکت گرمی با خود به همراه میآورد.
حمید خانیپور: جدایی نادر از سیمین با اینکه در ایران ساخته شده هیچ سنخیتی با ایران و ایرانی ندارد . صد رحمت به عباس کیارستمی که فیلمهایی با هویت غربی میسازد و همه چیزش هم غربی است .
مجید رحمانیپور: باید گفت که ویژگیهای مثبت این فیلم از قبیل فیلمنامهی منسجم، فیلمبرداری خوب، نقش آفرینی فوقالعادهی بازیگران و ...؛ غیرقابل انکار است. هدف بنده از این نقد این بود که بدانیم هالیوود فقط به دلیل کارگردانی و فیلمبرداری و فیلمنامه و ... به فیلمهای ایرانی جایزه نمیدهد.