مسعود فراستی: من در سینمای ایران چنین پلیسی را به یاد ندارم که قابل مقایسه با پلیسهای سینمای دنیا باشد/ با اینکه 20 دقیقه از فیلم حذف شده، ولی معلوم است که روستایی یک قدم رو به جلوی بزرگ برداشته است!
کاوه قادری: در بعضی اوقات فیلم، که تناسب و پیوستگی با روند کلی فیلم و موتیف متن ندارند؛ ایدههای منفصل و پراکندهای که به نظر میرسد فیلم فقط و فقط برای استفاده شدن از آنها ساخته شده و در نتیجه، به جای اینکه «ایده» در خدمت «فیلم» باشد، «فیلم» فدای «ایده» شده است!
آرش پارساپور: شوخیهای فیلم کاتیوشا برخلاف برخی آثار کمدی اخیر سینما پاستوریزه هستند و از این حیث هم میتوان آن را نکته مثبتی شمرد چرا که با فیلمی خانوادگیتر روبرو هستیم که شاید بیشتر از آنکه به درد نسل از جنگ برگشته و جوانان امروزی بخورد، بتواند نوجوانان این روزها را تحت تاثیر قرار دهد و تفاوتها را بدانها نشان دهد و از دوستیهای بین این تفاوتها بگوید.
محسن ظهرابی: همه مشکلات در فیلمهای اجتماعی و واقعگرایی همچون دارکوب که تعدادشان کم هم نیست همان پاسخ نداشتن برای این سوال است که این فیلم بر چه مخاطبی چه اثری خواهد گذاشت و در راستای این اثرگذاری از چه لوازمی بهره برده است؟ از این منظر فیلم دارکوب نمره قبولی نمیگیرد و شعیبی فیلم به فیلم در حال پسرفت است.
ساناز رمضانی: «بهوقت خماری» در کارنامه فیلمسازش یک اثر متوسط محسوب میشود که گرچه مانند کمدیهای دیگر امروز، به ورطه ابتذال نمیافتد، اما در جذب مخاطبش چندان موفق عمل نمیکند و ازاینروی هیچ پیشرفتی برای محمدحسین لطیفی محسوب نمیشود.
راد شهبازی: درکل میتوان از این فیلم ، به عنوان یک کمدیتر و تمیز و خوش رنگ و لعاب نام برد و از آن دفاع کرد اما کاش داوودی در این فیلم به ساختار اصلی فیلمش و فیلمنامه شلخته و پر از ایراد ، بیشتر اهمیت میداد تا شاهد یک کمدی خوب میبودیم .
علی سالاری نسب: هزارپا تصویر سازی خوبی از اوایل دهه هفتاد داشت،فیلمی در ژانر کمدی که با شیرینیها و جذابیتهای خاص خودش باعث شادی و لذت مخاطب در طول فیلم میشود که دیدن آن خالی از لطف نیست.
سیدرضا منتظری: «خاله قورباغه» و امثال آن در سینمای کودک به این نتیجه میرسیم که یکی از عمده دلایل دوری کودکان از سینما طی سالهای اخیر آن است که سینماگران کودک در آثارشان بیشتر به نوستالژیها و دغدغههای شخصی شان میپردازند و کودکان را بهطور کل فراموش کردهاند!
راد شهبازی: تنها نقطه ضعف فیلم ، این است که ایده اولیه درخشان حقیقی (قاتل سریالی) ، در همان مرحله خام اولیه باقی میماند و کلیت داستان به همین موضوع محدود شده و چندان به آن اشاره ای نمیشود .
محمدحسین قلیپور: با وجودی تلاش بسیاری که برای نمایش منصفانه و خیرخواهانه معضلات اجتماعی ناشی از اعتیاد صورت گرفته است اما باز هم آفت رئالیسمهای اجتماعی به مزرعه دارکوب نفوذ کرده است و این اثر را در جرگه سایر آثار مشابه خود قرار داده است.
ساناز رمضانی: «هزارپا» در این روزهای عجیبوغریب سینما، روحی تازه است بر کالبد نیمهجان سینمای کمدی و کورسوی امیدی نسبت به کمدیهایی که درراه هستند ازجمله «مارموز» ساخته کمال تبریزی. شاید تبریزی هم با آخرین ساختهاش به دوران اوج خود برگردد و خاطره«مارمولک» را دوباره زنده کند.
مدیسا مهراب پور: نباید فراموش کرد که در کنار استفاده خوب از تیپها و کلیشهها و تن ندادن به مرسومات کمدیسازی این روزها اما «به وقت خماری» یک فیلم کهنه است. آدمهایش کهنه هستند و داستانهایش هم کهنهاند و در نسبتی که قرار است با جامعه امروز برقرار کند، دقیقاً همین کهنگی است که لنگ میزند و باعث میشود کارکردی را که باید، نداشته باشد.
راد شهبازی: شعیبی نسبت به کارهای نخست خود پختهتر شده است. البته این درام اجتماعی خانوادگی به خاطر قصه تکراریاش ، موقعیت چالشبرانگیزی برای شعیبی به حساب نمیآید اما تلاش او برای روایتی متفاوت و ظرافت خاص او برای تاثیرگذار بودن "دارکوب" قابلتحسین و ستودنی است .
الناز بهبهانی: «عصبانی نیستم!» یکی از آسیب شناسانهترین فیلمهای اخیر در رابطه با مشکلات جوانان، در کنار خون بازی و زیرپوست شهر قرار میگیرد. فیلمی که سکوی پرتاب نوید محمدزاده و صحنه نمایش یکی از زیباترین و کنترلشده ترین بازیهای او است.
دبورا یانگ: فیلم خوک با فیلم های کنعان، پذیرایی ساده و کارگران مشغول کارند ، به رقابت می پردازد، داستانی غیرعادی پیرامون زندگی کارگردان ناامیدی که بدلیل بودنش در لیست سیاه نمی تواند فیلم بسازد.
ساناز رمضانی: این استفاده بیشرمانه از کمدی که توسط مردم ساخته میشود و دستبهدست میشود و دوباره به همان مردم فروخته و خورانده میشود در فیلمهای این روزها زیاد دیده میشود اما در «دشمن زن» آنقدر زیاد است که فکر میکنیم اگر فضای مجازی نبود احتمالاً اصلاً فیلمی به نام«دشمن زن» هم نبود.
حامد طبیعت پور: «هزارپا» قصه دارد و فیلم از آغاز تا پایان از ریتم نمیافتد ولی خلق صحنه های زشت و زننده و دور از شأن خانواده ایرانی، از کارگردان صاحب نامی چون ابوالحسن داودی برای کسانی که با آثار او آشنایی دارند بعید بنظر میرسید.
مدیسا مهراب پور: بهمن کامیار بهجای اینکه ولعش برای نمایش فیلمش روی پرده و هرچه مطرحتر شدن اسمش را تغذیه کند، خوب است که به ابتدای راه برگردد و کمی درباره فیلمنامهنویسی خلاقه کار مطالعاتی انجام دهد تا فیلمهای بعدیاش مانند «در وجه حامل» و «مرداد»حاوی چنین بلاهتهای روایی و مضمونی نباشد.
مدیسا مهراب پور: اتفاقی که در «دارکوب» میافتد درواقع این است که هیچ اتفاقی در طول فیلم نمیافتد. زن معتاد همش میآید و آتش به پا میکند و میرود و دیگر هیچ!کارگردانی فیلم شدیداً تلویزیونی است و هیچ نکتهای به فیلم اضافه نمیکند.
بابک مهرورز: « به وقت خماری » تماماً یک اثر تلویزیونی است و حتی جنس شوخیهایش نیز متعلق به قاب تلویزیون است اما ظاهراً به اشتباه سر از سینما درآورده. فیلم جدید لطیفی زودتر از چیزی که فکرش را بکنیم فراموش میشود.
فرزاد برخورداری: البته مانی حقیقی به شرایطی که دولت برای بعضی هنرمندان بوجود آورده است نیز انتقاد کرده است. همین که حسن کارگردانی است که اجازه کار ندارد خود انتقادی است. باید توجه داشت که در دنیای واقعی هم هنرمندانی هستند که اجازه قانونی برای کار ندارند.